`

سردار شهید مجید رمضان مسئول ستاد لشگر 27


سال 1335 در یك خانوادة متوسط ، اما متعهد و مذهبی ، در یكی از محلات شهر (( ری )) زاده شد . دوران كودكیش را با همة تلخیها و شیرینیها سپری كرد و قدم در محیط تحصیل و علم و دانش نهاد . دورة ابتدایی را در محل تولدش در دبستان (( كوروش )) پشت سر گذاشت و با معدل عالی وارد دبیرستان (( ابن سینا )) شد .
    
و تا مرحلة سیكل در آن مدرسه به تحصیل پرداخت . پس از آن ، بنا به علا قه اش ، در رشتة فنی ، وارد هنرستان صنعتی خزانه شده و در شتة (( راه و ساختمان )) به تحصیل ادامه می دهد و با موفقیت ، مدرك دیپلم این رشته را دریافت می كند . مجید كه روحی جستجوگر داشت ، از مطالعة كتابهای مذهبی و غیر درسی غفلت نمی كند . هر چه پول توجیبی از پدر و مادرش می گیرد ، برای خرید كتابهای مورد علا قه اش پس انداز می كند .

 


     
    
فعالیتهای شهید پیش از پیروزی انقلاب اسلامی 
    
از آنجا كه مجید آگاهیهای دینی و اجتماعی خود را با مطالعات جنبی ارتقا داده بود ، خیلی زود به یك فرد هدفمند و جدی بدل می شود . وی پس از دریافت مدرك دیپلم در سال 1356 ، با تعدادی از افراد فعال در مسائل سیاسی ارتباط برقرار می كند و از این طریق ،‌با ماهیت رژیم ستمشلهی آشنا می گردد و بزودی فعالیت و مبارزه خود را علیه رژیم غاز می كند . برخورداری وی از زمینة خوب مذهبی و شناختش نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی ، از او چهرهای مبارز و حق طلب و ممتاز در میان همسالان می سازد . مجید با گسترش مطالعات مذهبی و سیاسی خود ، در غنای فكری و معنوی خود می كوشد . وی آثار شهید مطهری و كتابها و اعلا میه های حضرت امام خمینی (ره) را بدقت مطالعه می كند و همچنین نسبت به مكتب ماركسیسم نیز آگاهی خود را بالا می برد
    
مجید پس از در یافت دیپلم در سال 1356 ، همراه برادر دو قلوی خود (( محمد )) به سربازی اعزام می شود . وی در دوران سربازی نیز دست از فعالیتهای سیاسی برنمی دارد و در روشنگری سربازان در پادگان  نقش بسزایی ایفا می كند . برادرش می گوید  كتابهای سیاسی را با سختی وارد پادگان می كردیم و در اختیار افراد می گذاشتیم . قضیه كه لو رفت. در صبحگاه اعلام كردند اگر عاملان توزیع كتاب را دستگیر كنند ¸در صبحگاه اعدامشان می كنند . اما به فعالیتمان ادامه دادیم . باید اعتراف كنم كه مجید خیلی دل و جراتش از من و دیگران بیشتر بود .
    
مجید بارها به خاطر فعالیتهای سیاسی اش ، تحت تعفیب ساواك قرار می گیرد : ولی با هوشیاری از دست آنان می گریزد . به دنبال فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگانها ، مجید و برادرش از پادگان فرار می كنند . مجید به گفتة برادرش ، هنگام فرار ، قصد داشته تعدادی اسلحه نیز با خود خارج كند ، كه به دلایلی موفق نمی شود .
    
با اوج گیری انقلاب شكوهمند اسلامی ، مجید خود را وقف انقلاب می كند و از هیچ كوششی دریغ نمی كند و در تمام راهپیماییها و تظاهرات ، فعالانه شركت می جوید .
     
    
فعالیتهای شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی 
    
مجید پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، سنگر تعلیم را برمی گزیند و در منطقة مستضعف نشین اسلام شهر ، به تعلیم نسل انقلاب می پردازد . از آنجا كه مجید در زمینة مسائل ماركسیسم ، از اطلاعات جامعی برخوردار بود ، با عوامل این گروهك منحرف به مباحثه و مجادله برمی خیزد.
    
شغل معلمی ، با تمام جاذبه هایش روح كنجكاو و تشنة او را ارضا نمی كند از این روی ، به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در می آید و سنگر مبارزة مسلحانه علیه ضد انقلاب و حفظ دستاوردهای آن را انتخاب می كند.
     
     فعالیتهای شهید در دوران دفاع مقدس 
      شهید رمضان انگیزة ورودش را به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، حضور در جبهه اعلام می كند و می گوید : (( سال 1359 به عضویت سپاه درآمدم و شروع كارم با مربیگری بود كه به عنوان مربی آموزش نظامی بسیج مدتی مشغول بودم . پس از آن با شهید (( ورامینی )) به سجبهه های آبادان رفتیم و مدت یك ماه در ایستگاه 7 فیاضی آبادان جنگیدیم . بعدها كه مقدمات عملیات فتح المبین آمده شد ، دوباره با برادر ورامینی ، راهی جنوب شدیم و در این عملیات من مسئول یكی از گروهانهای گردان (( حبیب بن مظاهر )) شدم .))
    
پس از عملیات فتح المبین ، شهید رمضان مدتی در (( واحد بسیج منطقة 10 )) به عنوان معاون مسئوول آموزش بسیج مشغول می شود . وی مدتی هم در جنگهای خیابانی منافقین در تهران ، فعالانه شركت می جوید و ضربات مهلكی برپیكر سازمان آنان وارد می آورد ، به طوری كه تهدید به ترور می شود و یك بار نیز از ترور آنان با هوشیاری نجان می یابد 
    
شهید رمضان كه خود را وقف خدمت به جنگ كرده بود ، از هیچ كوششی دریغ نمی كرد . وی می گوید :‌در عملیات زین العابدین به عنوان یك نیروی آزاد شركت كردم . پس از عملیات ، همراه برادرم ورامینی و شهید حاج همت در پادگان الله اكبر سپاه 11 قدر را تشكیل دادیم . از اسلام آباد به دهلران رفتیم و قرارگاه سپاه قدر را در چنانه راه انداختیم . و من به عنوان جانشین ستاد سپاه 11 قدر مشغول شدم و برادر ورامینی مسئوول ستاد شد .
    
در عملیات ((والفجر 1 )) به عنوان معاون گردان (( انصار الرسول )) از لشگر 27 وارد عمل شدم . در همان عملیات ، از ناحیة كتف ، دست و پا مجروح شدم . مدت دو ماه و نیم بستری بودم . پس از شهادت شهید ورامینی در (( والفجر 4 )) به سمت مسئوولیت ستاد لشگر 27 محمد رسول الله (ص) انتخاب گردیدم .
    
شهید رمضان با ابراز شجاعت و توانایی بالای نظامی ، در جبهه و جنگ می بالد و در مسئوولیتهای مختلف منشا خدمات ارزشمندی می شود . وی در بیشتر عملیاتها شركت می جوید و چندین بار زخمی می شود ، اما هنوز التیام كامل نیافته به جبهه باز می گردد.
    
شهید رمضان بیش از پنج سال از عمر خود را در جبهه و جهاد صرف می كند . وی در مدت سه سال زندگی مشترك با همسرش تنها به مدت پنج ماه به طور پراكنده با وی زندگی می كند . هر بار كه یكی از دوستان و همرزمانش به شهادت می رسد ، وی بیشتر دلتنگ شهادت می شود . در عملیات ((كربلای پنج )) تذكرة عبور او نیز به امضاء می رسد و با روحی شاد و قلبی مطمئن ، سفر عشق را آغاز میكند .

 

شهادت 
    

شهید مجید رمضان مسئول ستاد لشگر 27 به عنوان  (( فرماندة محور عملیات منطقة شلمچه )) ، در عملیات (( كربلای 5 )) وارد عمل شد . پس از حماسه آفرینیهای فراوان ، در روز 25 دی ماه 1365 به آرزوی دیرین خود رسید و شهد شهادت را لاجرعه نوشید و به خیل عشاق روی دوست پیوست