شهيد رسول عالى متولد ١٣٤٧ مهرماه در روز مبعث پيامبر اسلام ص بدنيا امد و براى همين رسول ناميده شد از كودكى بچه باهوش و پر انرژى بود و بسيار خانواده دوست و با محبت و دلسوز و خصوصيت بارزش غيرت بود در نوجوانى بسيار قناعت كار بود پيشر مسير مدرسه را پياده ميرفت تادر هزينه صرف جويى كند ودر جوانى عاشق جبهه رفتن بود ولى چون كوچكترين فرزند پسر و اخرين بچه بود هميشه برادران جاى او را پر كرده بودند اما اصرار و پافشارىً او بلاخره پدر ومادر به رفتن او به جبهه موافقت كردند اولين حضورش در عمليات كربلا ١ بود و بعداز ان هم دو سه بار ديگر به جبهه رفت ودر اخر در عمليات كربلا ٨ در شلمچه در ١٩ فروردين سال ١٣٦٦ بعنوان كمك آرپى جى زن بشهادت رسيد بر اثر تركش روحش شاد

وصیت نامه اینجانب رسول عالی

به نام خداوند بخشنده ی مهربان هم او که با اینکه بسیار گنهکار هستم باز به من فرصت می دهد و باز من روسیاه به گناه کشیده می شوم . از خدا می خواهم که من را مورد عفو قرار دهد : (( ز درت , تو اگر برانی مرا بروم کجا که روم کجا )) . بسیار در دنیا زیان کردم و خیلی معصیت کردم , ولی هنوز امیدم قطع نشده است و منتظر فرج هستم . به پدرم سلام می رسانم و خواستارم که من را حلال کند , چون بسیار برایم زحمت کشیده است ومن از روی پدرم خیلی خجالت می کشم واما مادرم , به تو سلام می رسانم و از تو هم معذرت می خواهم و امیدوارم که تو هم مرا ببخشی , به برادرانم سلام می رسانم و بسیار از آنها راضی هستم , زیرا آنها باعث باز شدن پای من به جبهه های حق علیه باطل شدند و اگر برایم شفاعتی قرار دهند حتماً بعد ازپدر و مادرم شما را شفاعت می کنم . دوست دارم که به پدر و مادر احترام بگذارید , همان طور که همیشه این عمل زیبا و خدا پسندانه را انجام می دهید . البته همه ی شما  خیلی پاک هستید و در بین خانواده تنها من روسیاه و گنهکار هستم . به خواهرانم سلام می رسانم و امید وارم که همیشه به اسلام خدمت کنند و در راه هدفشان یعنی اسلام گام بردارند , زیرا من دوست دارم که ما , یعنی همه ی خانواده در بهشت با هم در یک منزل باشیم . به بقیه ی خدمت گزاران اسلام نیز سلام می رسانم و امیدوارم که بسیار در راه اسلام تلاش کنند , و امام خمینی و نائب بر حقش را رهبر خویش قرار دهند . ولی اما , اگربرای من نماز قضا خواندید که خواندید , اگر هم نخواندید اشکالی ندارد ,اما دوست دارم که برایم بخوانید, چون خیلی نماز قضا دارم.اما درباره ی بدنم , دوست دارم که خود خدا در مورد پیکرم که جسمی خاکی است تصمیم بگیرد , اگر دوست دارد مفقود باشم  واگر دوست دارد تکه تکه شوم . اما من دوست دارم که بالاخره هرچه خودش صلاح دانست صورت پذیرد , راضی به رضای او . دیگر چیزی برای نوشتن ندارم , تنها امام و آقای خامنه ای  را دعا کنید. دیدار به قیامت و اگر هم جنازه ام به دستتان رسید در تشییع پیکرم شرکت کنید و دوست دارم که برادر من در مراسم تشییع جنازهام یک سینه زنی حسینی تشکیل دهد .

والسلام