از عید قربان که شاخص بندگی و اطاعت حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) و ولایت این پیامبر از سوی پروردگار است تا عید غدیر(عیدالله الافضل) که تجلی رسالت در امامت با منصوب شدن حضرت مولی الموحدین ، تا عید غدیر(عیدالله الافضل) که تجلی رسالت در امامت بامنصوب شدن حضرت مولی الموحدین ، امیر المؤمنین علی (علیه‌السلام) ، توسط پیامبر مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی (صلوات الله علیه و آله و سلم) به جانشینی و امامت مسلمین و با الهام از فرمایشات ولی امر مسلمین حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی) که فرمودند : « از روز عید قربان تا روز عید غدیر(عیدالله الاکبر) ، در واقع یک مقطعی است متصل و مرتبط با مسئله امامت» . چه زیباست که ایام بین این دو عید بزرگ را دهه امامت و ولایت نام گذاشتند        

 

                                                                                


نقطه وصل عید قربان وعید غدیر(دهه ولایت) در چیست؟

 اگر به عمق وقوع قربان و غدیر توجه کنیم به نقطه وصل هر دو نزدیکترمیشویم؛ مگر نه آنست که وقوع قربان را در انجام به عهد ابراهیم خلیل الله(ع) به سرسپردگی و اطاعت از امرالهی و قربانی نمودن اسماعیل ذبیح الله(ع) و هدیه آن به آسمان الهی برای شکست دادن کید شیطان و نیز مطیع بودن اسماعیل(ع)در برابر حکم الهی و امر ولایی و اطاعتش از فرمان ولی امرش برای رستگاری باید دانست؛حال آنکه وقوع غدیر را هم اطاعت در برابر وحی الهی برای اکمال و تکمیل رسالت و تکلیف نسبت به شروع حرکت ولایت و امامت در استمرار حرکت انبیاء برای تجلی بخشیدن به اراده الهی در رسیدن به سعادت انسانی باید دانست.

و همانا طلوع غدیر از امتدادا پیمایش و ظهور قربان که همواره ا طاعت محض و بی چون چرا ازفرمان الهی و ذوب شدن در چشمه جوشان حق و همراهی با انبیاء و اولیاء الله است.

و در گویش دیگرتبعیت محض ازولایت وامامت(ذوب درولایت است)ِهرآنچه ابراهیم خلیل (ع) درمقام آًزمایش ودفع فتنه پشت سرگذاشته مقدمه ای برای رسیدن به مقام والای امامت و ولایت بوده. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید((واذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک لناس اماما))یعنی خدا ابراهیم را مورد آزمایشها قرار داد و او آن آزمایشها را به نهایت و اکمال رساند؛آنگاه خدا به او گفت:من تو را امام قرار میدهم.

و این نکته لطیفی است که عظمت مقام امامت را به خوبی نشان میدهد. و نیز به خاطر داشته باشیم که ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاست.

 

 

سرتاسر حیات طیبه رسول ‌اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و لحظه به لحظه آن در نزد مسلمانان دارای اهمیتی بس شگرف و والاست؛ چرا که نه تنها کلام رسول‌ اکرم به نص صریح آیات قرآن، عاری از هرگونه هوا و هوس و متصل به سرچشمه وحی است، بلکه عمل و فعل آن بزرگوار نیز بر تک تک مسلمانان حجت است و صراط مستقیم را به عالمیان می‌نمایاند. اما در این میان، مقاطعی خاص از زندگی آن بزرگوار، به جهات گوناگون از اهمیتی ویژه برخوردار می‌باشد که یکی از بارزترین آنها، واقعه غدیر خم است. واقعه غدیر از ابعاد مختلف و از جهات متفاوت، دارای درخشندگی و تلألؤ خاصی در تاریخ اسلام است. کمتر مقطع تاریخی را می‌توان در جهان اسلام یافت که از لحاظ سند، اطمینان از اصل وقوع، کثرت راویان و اعتماد بزرگان و علمای مسلمین، قوت و استحکامی نظیر این رویداد مهم داشته باشد.

از روز عید قربان تا غدیر، هفته ولایت نام گذاری شده و این دو عید، از بزرگترین اعیاد شیعیان است. در روز عید قربان حضرت ابراهیم، اسماعیل سیزده ساله رو برای قربانی کردن برد و چه زیبا این پدر ابتدا از خود فرزندش مشورت می گیرد و مسئله را با او مطرح می کند ( برای فرزن تنها 13 ساله اش چه میزان درک و شعوری قائل است و احترام می گذارد ) و به او می گوید که خدا به من اینگونه فرمان داده، چه کنم؛ و چه قدر زیبا این فرزند جواب می دهد که اگر فرمان خداست انجام بده و در میان راه به پدر می گوید دست هایم را ببند که دست و پا زدنم را نبینی، چاقو را تیز کن که تو سریعتر کار را تمام کنی و از من دل بکنی و من هم اذیت نشوم و لباسهایم را بیرون بیاور که اگر مادرم بهانه جویی کرد، آنرا به او بدهی. واقعا سطح درک و شعور یک نوجوان سیزده ساله چقدر می تونه باشه؟ البته از این دست نمونه ها در دین ما زیاده؛ حضرت قاسم در کربلا که به عمو گفت آیا من هم جز شهدای کربلا هشتم و امام حسین هم از او سوال کرد مرگ در نظر تو چگونه است و او هم پاسخ داد احلی من العسل؛ و امام گفت: آری تو هم جز شهدا خواهی بود.

آری اسماعیل این گونه بود و همین سطح درک و معرفت سبب شد که خداوند به قول قرآن آن "ذبحٌ عظیم" را جایگزین اسماعیل کرد. در مورد کلمه عظیم تفاسیر مختلفی آمده اما بعضی علما معتقدند که کلمه عظیم به این دلیل است که آن قربانی از جانب خدا ارسال شد؛ بعضی معتقدند اشاره به آن سخن پیامبر دارد که فرمود من فرزند ذبحتیین یا ذو ذبح شده هستم (حضرت اسماعیل و حضرت عبدالله پدر پیامبر که او هم ذبح شد و ماجرای خود را دارد) و بعضی معتقدند ذبح عظیم اشاره به امام حسین دارد؛ یعنی خدا اسماعیل را ذبح نکرد اما به از نسل ابراهیم کسی در راه خدا ذبح شد که همان ذبح عظیم است. و همین جا لازم است که به این شعر از حافظ اشاره کنیم: مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ/که تو وعده کردی و او به جای آورد.{بحث در مورد معنای ظاهری و قرینه ای اشعار بود که به این شعر رسیدیم که یک معنای ظاهری دارد که  پیر مغان عالم حقیقی و با عمل است و شیخ عالم بی عمل و ظاهری؛ اما معنای دیگری هم دارد: روحانی مشهور تهران قبل از مرحوم فلسفی بودند، کرد. داستان از این قرار بود که شب هشتم محرم(شب علی اکبر بود) و جوانی نزد ایشان آمد و قبل از شروع سخنرانی گفت معنای این شعر چیست؟ایشان به منبر رفت و اینگونه معنا کرد که پیرمغان حضرت علی (ع) است و شیخ حضرت آدم است و منظور این است که حضرت آدم وعده کرد که گندم یا میوه ممنوعه را نخورد و خورد و به عده عمل نکرد اما حضرت علی تا پایان عمرش نان گندم نخورد و نان جو هم به ندرت خورد. چند روز بعد ایشان فوت شد و در سال بعد در همین شب هشتم محرم مجددا به خواب آن جوان رفت و در عالم رویا به او گفت ما که در عالم برزخ هستیم این شعر را یکجور دیگر برایمان معنا می کنند که پیرمغان امام حسین است و شیخ حضرت ابراهیم است؛ امام حسین فرزندش علی اکبر را در راه خدا قربانی کرد اما حضرت ابراهیم اسماعیلش را وعده کرد و سرانجام هم قربانی نکرد} که همین شعر هم اشاره دارد که امام حسین نتیجه آن ذبح عظیم است که همه خانواده اش و خودش ذبح شدند.

مسئله غدیر.

بحث جانشینی پیامبر بین شیعه و سنی مورد اختلاف نیست یعنی شیعه ها به امام معتقدند و اهل سنت به خلیفه (یعنی باید بعد از نبی باید جانشینی باشد)؛ اختلاف بر سر این مسئله است که شیعه معتقد است امامت انتصابی است اما اهل سنت معتقد است امام یا خلیفه انتخابی است. ما معتقدیم امام انتصابی است به چند مدرک. اولا که امام باید معصوم باشد و عصمت بصورت انتخابی مشخص نمی شود. ثانیا در خود قرآن هم وقتی خداوند به حضرت ابراهیم مقام امامت می دهد می فرماید "تو را امام قرار دادیم" یعنی خدا امام را منصوب می کند نه مردم.

آیه ولایت : ولی شما را خدا و رسول خدا و کسی است که ایمان آورد و در حال رکوع انفاق نمود. ...  مسئله امام علی که قبل از نزول این آیه در رکوع به فقیر انگشتری بخشید.

روز غدیر خم؛ بلغ ما انزل الیک که اگر پیام را نرسانی رسالتت را انجام نداده ای. چه مسئله ای بزرگتر و مهمتر از مسئله جانشینی پیامبر است. و از طرفی پیامبر در منطقه غدیر دستور داد همه کسانیکه جلو رفته اند برگردند، همه کسانیکه عقب هستند سریعتر به جلو بیایند(برکه غدیر خم منطقه ای بود که در بازگشت از حج همه دسته ها و کاروان ها از هم جدا می شدند) خب حالا چه مسئله ای این قدر مهم است که همه باید جمع شوند و همه باید بدانند؛ یعنی واقعا این مسئله صرفا این است که بگویند پیامبر امام علی را دوست دارد. اون وقت همه ی اینها به کنار خطبه غدیر که در آنجا توسط شخص پیامبر خوانده شد چه ؟ (که اکثر ماها از محتویات این خطبه بی خبریم که واقعا پیامبر چندین بار امام علی رو بعنوان امام و ولی بعد از خودش معرفی می کنه و لعنت می کنه کسی رو که این ولایت را نپذیرد )

حدیث غدیر که "من کنت مولاه فهذا علی مولاه " که 110 نفر از صحابه (نکته ک 110 به حروف ابجد می شود "علی")، 48 نفر از تابعین (کسانیکه پیامبر را ندیدند ولی صحابه پیابر را دیدند-در قرن 2 هستند)، 26 نفر از مولفین شیعه و سنی و ... نقل کرده اند.  اصل غدیر خم را شیعه و سنی قبول دارند؛ اختلافشان در معنای مولاست (که البته واقعا اختلافی وجود ندارد؛ بعضی ها برای توجیه خودشان این اختلاف را درست کردند و اینگونه تفسیرش کردند).

حالا مقصود از مولا چیست؟ اهل سنت آن را به معنای ناصر و محب می دانند (هر کس من را یاری کند؛ هر کس من را دوست دارد ....) و شیعه ان را به معنای رهبر و امام  (اولی به تصرف) می داند. (هر کس من مولا، سرپرست، امام، رهبر اویم ....)

می دانید که برای کلماتی که دارای چند معنا هستند باید از قرینه ها استفاده کرد تا معنای صحیح واژه را به دست آورد، مثلا واژه عین یک واژه چند بطنی (چند معنایی) است مثلا به معنای چشم، چشمه، طلا و ... است؛ حالا اگر در کنار واژه عین، واژه هایی مثل اعضای بدن، کوه، فلز باشد، قرینه ی مهنوی حساب می شود و به ترتیب معانی چشم، چشمه و طلا را استنباط می شود کرد. حالا مقصود از مولا چیست؟ باید خطبه و مقدمات حدیث را بررسی کرد تا قرینه کنیم و بفهمیم معنی واژه چیست؟ {اولا در جواب کسیکه بگوید اصلا مولا در قرآن به معنای امام به کار نرفته است باید گفت که مولا در قران سوره حدید آیه 15(هی مولاکم : آنش جهنم اولی و سزاوار تر است برشما . شما مستحق آتش هستید(نه اینکه آتش جهنم ناصر و محب شماست)) و سوره حج آیه 13 (لبئس المولی ک چه بد مولایی انتخاب کرده اید؛ منظور بت هاست) به معنای امام به کار رفته است

پس ما قبول داریم که مولا معنای امام را هم دارد(در آیات نشان دادیم)؛ حالا توی خطبه ی غدیر یک عالمه قرینه وجود دارد که نشان می دهد مولا به چه معنایی است. همان معنای اولی به تصرف.

حالا چند قرینه خارجی را بررسی می کنیم :

پس از مطرح شدن بحث غدیر توسط پیامبر، شاعران زمان پیامبر بلافاصله همین ماجرا بصورت شعر درآوردند؛ از جمله این شعرا حسان بن ثابت بود.{فرض کنید اگر بخواهیم یکی از اشعار حافظ را معنا کنیم ؛ برای رسیدن به معنای صحیح شعر باید لغات را در معنایی که در زمان حافظ داشته اند استفاده کنیم چون بسیاری از لغات به مرور زمان تغییر معنایی می دهند یا از زبان حذف می شوند یا حتی معنایی کنایی از آنها به کار می رود} حال باید ببینیم اهل زبان دوران پیامبر یعنی شاعران دوران پیامبر "مولا" را چگونه معنا کرده اند؟ حسان بن ثابت: "فقال له: قم با علی، ناِنّنی رضیتک من بعدی اماما و هادیا" یعنی بپاخیز علی همانا من راضی شدم که تو را بعد ازخودم امام و هادی مردم قرار دهم. خب اولا حسان بن ثابت برای رعایت وزن شعری این الفاظ را به کار نبرده است چون به جای اماما و هادیا می شد بگوید ناصرا و محبا. پس حتما مسئله امامت و ولایت بوده که چنین لفظی به کار برده است.

در مورد اینکه می گویند پیامبر می خواسته بگوید علی دوست و یار من است خب یعنی این مسئله اینقدر مهم بوده که پیامبر همه را جمع کند. تازه این مسئله، موضوع جدیدی نبود، همه می دانستند که امام علی دوست پیامبر است و پیامبر او را دوست دارد چون از بچگی در خانه رسول خدا تربیت شده بود. پس حتما واقعه ی مهم تری بوده که پیامبر همه را در ان صحرای سوزان جمع کرده.

  نزول آیه ابلاغ، "یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربک "، نزول این آیه نشان می دهد که مسئله مهمی وجود داشته که خدا دستور میدهد؛ آیا دوستی امام علی اینقدر مهم است؟ در حالیکه همه این را می دانستند!

  نزول آیه اکمال، "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت لکم نعمتی و رضیت ... "، امروز دینتان کامل شد و ...؛ این آیه پس از خطبه رسول اکرم و معرفی امام علی نازل شد. برای کامل شدن دین اسلام چه چیز باقی مانده بود جز مسئله جانشینی پیامبر که باید اتمام حجت می کرد. چه نعمتی بالاتر از نعمت ولایت، بدون ولایت که هیچی از دین قبول نیست تازه حالا با پذیرفتن ولایت امام که در راستای پذیرش ولایت الهی است تمام دین مقبول است و خدا از این دین داری راضی می شود(خدا به خاطر نماز و زکات و .... راضی می شود یا ولایت مداری؟)حالا چطور این ایات با آیات قبلی و قبلی همچین چیزی رو نمی رسونه؟

نکته : خود اهل تسنن هم قبول دارند که آیات قرآن به این ترتیب فعلی نازل نشده است خصوصا در مورد سوره های بزرگ؛ حالا در مورد سوره مائده که آیه اکمال در آن قرار دارد؛ یعنی با چندتا احکام د رمورد گوشت خوک و ... که در آیات قبل ذکر شده، دین اسلام کامل شده است؟

این مسئله جا به جای آیات در مورد بسیاری از آیات قرآن وجود دارد که بسیاری به این گونه متفرق شده اند و البته این شاید خود دلیلی باشد که خداوند در قرآن قرار داده تا قران از تحریف حفظ بماند وگرنه شاید بعضی آیات حذف می شد یا تغییر داده میشد و ... .

حالا بیایید چند قرینه در سخنان خود پیامبر را بررسی کنیم :

انّی اولی بالمومنین من انفسکم : پیامبر نسبت به مومنین نسبت به خودشان از انها سزاوارتر است.(پیامبر ابتدا اولویت خو بر مومنین را مطرح می کند نه دوستی خود را) (وقتی کسی بر جان مومنین سزاوار تر است حتما بر اموال آنها هم سزاوارتر است یعنی هم بر جان و هم بر مال مومنین سزاوار است)یعنی پیامبر بر مردم ولایت دارد.

حالا پیامبر قبل از جمله معروف "من کنت مولاه فهذا علی مولاه" گفته :"الست اولی بکم من انفسکم" یعنی آیا من نسبت به شما سزاوارتر نیستم."قالوا: بلی"؛ سپس پیامبر گفت : "من کنت مولاه فهذا علی مولاه" یعنی حالا که من بر شما ولایت دارم و سزاوارتم، علی هم بر شما سازوارتر است نسبت به خودتان.

پیامبر قبل از همه ی این حرف ها از مرگ خودش هم خبر داد : "نزدیک است که خدا مرا بخواند و من دعوت او را اجابت کنم"(2 ماه بعد پیامبر رحلت کرد)

خب درایت سیاسی پیامبر ایجاب می کرد که پیامبر برای خودش جانشینی انتخاب کند. چطور خلفا این درایت سیاسی را داشتند که برای خودشان جانشین انتخاب کنند، پیامبر این درایت را نداشت؟

پیامبر در روز غدیر سه اصل مهم اسلام را بیان کرد. "الستم تشهدون لااله الاالله" (توحید) و ان محمد عبده و رسوله (نبوت) و ان الجنه و الار حقٌ (معاد) و حالا بعد از ان سه اصل، "من کنت مولاه فهذا علی مولاه" و به این ترتیب اصل دیگری از دین را بیان کرد. اصل ولایت و امامت.

همگی به اتفاق پس از جریان معرفی علی بعنوان ولی مردم، به امام علی تبریک گفتند؛ خود خلیفه اول، اولین کسی بود که تبریک گفت، خب به چه کسی تبریک می گویند؟ به کسی که مقام جدیدی را گرفته است. ناصر و محب بودن امام علی که از مسلمات بود و همه می دانستند، تبریک گفتن نمی خواست، همه می دانستند(از قبل هم وجود داشت)؛ پس معلوم است که منصب جدیدی به امیرالمومنین داده شده بود؛ همان منصب ولایت

هجدهم ذیحجه:
غیر از این که روز هجدهم ذیحجه، روزی است که پیامبر اسلام(ص)، علی(ع) را به عنوان جانشین خود منصوب نمودند، در این روز، پس از کشته شدن عثمان، مردم با امیرمومنان بیعت کردند و آن حضرت خلیفه مسلمانان شد. 
نقل دیگر، بیانگر این است که بیعت مردم در یازده روز به آخر ذیحجه مانده به وقوع پیوسته که قریب همین تاریخ می شود. البته چند نقل دیگر هم هست که همه گویای این است که بیعت در ماه ذیحجه به وقوع پیوسته است.
نوزده ذیحجه:
در این روز ازدواج حضرت امیرالمومنین با حضرت زهرا(س) به وقوع پیوست. البته در تاریخ ازدواج، چند قول دیگر هم وجود دارد. 
بیست و یکم ذیحجه:
روزی است که امیرمومنان انگشتر خود را در حال رکوع به فقیر صدقه داد و آیه «ولایت» نازل شد. البته روز بیست و چهارم را هم گفته اند. 
بیست و یکم ذیحجه:
در این روز معجزه «بساط» به وقوع پیوست. البته روز بیست و چهارم و بیست و هفتم را هم نقل کرده اند. 
بیست و چهارم ذیحجه:
در این روز، داستان مباهله رسول خدا(ص) با نصارای نجران به وقوع پیوست. دو قول، روزهای 21 و 25 ذیحجه را هم نقل کرده اند. 
بیست و چهارم ذیحجه:
روزی است که عقد اخوت و برادری امیرمومنان با پیامبر اکرم(ص) محقق شد و در همین روز، حدیث منزلت را پیامبر به حضرت علی(ع) فرمود. 
 بیست و چهارم ذیحجه:
آن شبی است که امیرمومنان در بستر پیامبر به هنگام هجرت به مدینه خوابید که به «لیله المبیت» معروف است.
بیست و پنجم ذیحجه:
روزی است که سوره «هل اتی» در وصف امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) و فرزندانشان نازل شد و در آن، آیه «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا» وجود دارد.