شهرستان مریوان در غرب استان کردستان است این شهر از شمال و غرب با عراق و از جنوب با شهرستان سروآباد همسایه است . شهرستان مریوان در 125 کیلومتری شمال غربی سنندج قرار دارد . شهر امروزی مریوان حدود یک قرن سابقه تاریخی دارد و یکی از شاهزادگان قاجار به نام فرهاد میرزا که کمی پیش از مشروطیت در این محل حکومت می کرد در مریوان قلعه ای بنا کرد که به دژ شاهپور مشهور است . که تا سال 1344 رسما دژ شاهپور نامیده  می شد . در متون قدیم نیز مریوان را مهروان متشکل از دو  واژه  مهر و  وان به معنی جایگاه  مهر نام برده اند . بیمارستان صحرایی ابو عمار در ورودی جنوبی این شهر ، یادآور روزهای سخت دفاع مقدس است . دریاچه زریوار در فاصله 3 کیلومتری غرب این شهر قرار دارد . در سمت شرقی دریاچه و در نزدیکی سنگرهای رزمندگان اسلام مزار مطهر چهار شهید گمنام دفاع مقدس از اماکن زیارتی زائرین جبهه های شمالغرب است . مریوان  119 بار بمباران و 517  بار گلوله  باران شد که  تعداد 700 نفر از  مردم مسلمان کرد به شهادت رسیدند .

مریوان در دامنه ی کوه است و گاران ، قمچیان ، گویله ، عصرآباد ، قزلجه سو و زریوار رودهایش هستند . قله سلطان اعزه تو ،  میراجی ، قله برد ، گاران ، قله هایش . گیوه های محلی و شال دست باف و عسل سرشیو از صنایع دستی و سوغات محلییش ، قلعه ایمام و مسجد بر قلعه و پل تاریخی گاران از جاذبه های تاریخی و گردشگریش . دریاچه ی زریوار از دیدنی ترین نقاط مریوان است ، در دو کیلومتری غرب مریوان ، عمقش پنج تا بیست متر است ، آبش شیرین است و زمستان ها سطحش کاملا یخ می زند . اطراف دریاچه پوشیده  شده  است از جنگل های بلوط و پرنده هایی چون مرغابی ، غاز ، لک لک و پلیکان . مریوان سردسیر است و زمستان هایش برف گیر و یخبندان . کوهستان هایش گیاهانی دارد با خاصیت دارویی ، از جمله گل گاوزبان ، رازیانه ، شیرین بیان ، خاک شیر ، ختمی ، بو مادران ، پونه ، آویشن ، ثعلب ، کنگو ، ریواس ، گون و کتیرا . بز کوهی ، قوچ ، میش ، روباه ، شغال ، گرگ ، خرس ، گراز و سنجاب هم دارد .

آشوب های کردستان خیلی زود به مریوان رسید و در میان آن ها حادثه ی 23 تیر تلخ است و شهره . صدها ضدانقلاب مسلح وارد مریوان شدند و پاسداران شهر را محاصره کردند . مریوان بیست و پنج پاسدار محلی کرد داشت که هوادار انقلاب اسلامی بودند و نمی خواستند از احزاب چپ اطاعت کنند . ضدانقلاب نیمی از آن ها را کشت نیمی را مجروح کرد . مجروحی را با موزاییک سر بریدند و جسدش را روی سنگ فرش ها و اتاق ها کشاندند . نواری پهن از خون او  همه جا را خونیین کرد . بعد از آن تا ماه ها  مریوان متشنج  بود . کومله و دمکرات هر که را حدس می زدند طرفدار انقلاب باشد دستگیر می کردند و برخی را به عراق می فرستادند . از خانواده های شهر  باج  می گرفتند و گاهی دانش آموزان و معلم ها را تحریک می کردند اعتصاب کنند . مقر بچه های جهاد را هم به آتش می کشیدند .

شهر آذوقه نداشت . زمستان نزدیک بود و مردم سوخت نداشتند گروهی می گفتند اگر بحران ادامه یابد از شهر خارج می شوند . گروهی ( حدود صد نفر ) آبان  58 رفتند تهران و در مجلس خبرگان تحصن کردند . سخن گویشان می گفت : ( وابسته به هیچ حزب و گروهی نیستیم و برای  بررسی مشکلات منطقه ی کردستان و به خصوص مریوان ، همچنین ارایه ی راه حل برای این مشکلات در این محل متحصن شده ایم تا با شورای انقلاب مذاکراتی انجام دهیم . )

آیت الله بهشتی ، بروجردی را مامور کرد با آن ها مذاکره کند . هم زمان هیات حسن نیت به مریوان رفت و فروهر میان مردم گفت : ( عواملی سعی دارند تا محیط حسن تفاهم و برادری را که برای گفت و گو و مذاکره پدید آمده دوباره  متشنج کنند . این عوامل از آن سوی مرز فرماندهی می شوند و توطئه هایی در کار است تا نگذارند ما در کنار هم باشیم و اینان کسانی نیستند جز عوامل رژیم سابق و وظیفه  شماست که آگاهی و هوشیاری خود را حفظ کنید . )

مردم از هیات حسن نیت استقبال کردند ، اما ضدانقلاب هرج و مرج و نا امنی را بیشتر کرد و مذاکرات هیات حسن نیت شکست خورد . نیروهای نظامی پاک سازی دوباره ی شهرها را آغاز کردند و ضدانقلاب شهر را برای مقابله سنگربندی کرد . پادگان شهر را محاصره و به آن شدید حمله کردند . کومله و افراد شیخ عثمان نقشبندی تمامی منطقه ی مریوان را گرفتند جز پادگان را . آن ها  از ارتفاعات اطراف روزی پانزده گلوله ی توپ شلیک می کردند سمت پادگان و هر روز گروهی را شهید و مجروح می کردند . بال گردها فقط می توانستند به جابه جایی آذوقه ، مهمات و نیرو کمک کنند .

ستونی از نیروها ی ارتش و سپاه از جاده ی سنندج حرکت کردند سمت شهر . هم زمان ستونی از نیروهای پادگان هم حرکتشان را آغاز کردند . این دو ستون مریوان را آزاد کردند و ضدانقلاب را اخراج . دکتر چمران و نیروهایش ضدانقلاب را تعقیب کردند و فواد مصطفی سلطانی ، از  فرماندهان کومله ، و تعدادی از نیروهایش را از بین  بردند . احمد متوسلیان ، فرمانده سپاه مریوان ( وقتی ما وارد منطقه شدیم ، چهارده پاسدار و شصت پیشمرگ مسلمان بودیم . اولین کار ما تصرف ارتفاعات مشرف بر پادگان بود . به یاری خدا آن جا را از دست ضدانقلاب خارج کردیم . بعد بلافاصله آماده شدیم برای ورود ستون نیروهای ما به داخل شهر . فرمانده پادگان ، سرهنگ ستاری ، از ورود ستون نیروهای ما به داخل شهر جلوگیری می کرد و نمی گذاشت نیروی اعزامی وارد شهر بشود . به اعتقاد من در آن شرایط این عمل نادرست بود ، چرا که به گروهک ها فرصت و امکان می داد بی دغدغه تمام تاسیسات دولتی در سطح شهر را از بین ببرند ، چنان که همین کار را هم کردند . تاسیسات ایستگاه رادیو تلوزیون و بیمارستان مریوان را از بین بردند . کلیه ی ادارات را غارت کردند و چنان جوی در شهر به وجود آوردند که بخش کثیری از مردم شهر را تخلیه کردند . سرانجام بعد از حدود سیزده روز بلاتکلیفی و معطلی تصمیم گرفتیم ولو به طور خود سرانه هم شده ، ستون نیروها را وارد شهر کنیم . با سرهنگ صیاد شیرازی ، که فرماندهی عملیات کل منطقه را به عهده داشت ، هماهنگی به عمل آوردیم و روز سوم خرداد 59 از سه محور نیروها را به طرف شهر حرکت دادیم ، محور دارسیران ، محور میانی شهر و محور میدان پادگان . هم زمان با ورود نیروهای ما به شهر ، بمبی که ضدانقلابیون از قبل در کوچه ای کار گذاشته بودند منفجر شد که بر اثر آن دو تن از اطفال معصوم مردم ، که در کوچه بازی می کردند ، به شهادت رسیدند . این دو کودک بی گناه اولین شهدای مردمی فتح مریوان بودند که پیکر هایشان طی مراسم  ویژه ای از سوی ارتش و سپاه تشییع شد . تازه  بعد از تثبیت نسبی وضع شهر بود که مردم به مریوان برگشتند . وضع شهر از بد هم بدتر بود . نه فرمانداری بود ، نه شهرداری و نه بخشداری . نه بانکی در کار بود ، نه بیمارستانی ، نه آبی و نه برقی . به ناچار اداره تمام این دستگاه ها به سپاه محول شد و به یاری خدا توانستیم جمهوری اسلامی را در مریوان جا بیندازیم . ) پس از آزادی مریوان ، احمد متوسلیان و همراهانش مناطق اطراف را کامل پاکسازی کردند که مهمترینش پاکسازی ارتفاعات دزلی ( مسلط بر مریوان )  بود .

دبیرستان فرخی

اولین دبیرستان مریوان است و از سالها قبل انقلاب معلم هایی هوادار چپ در آن جلسه داشتند و سعی می کردند دانش آموزان را جذب کنند . بعد از انقلاب هم گروه های چپ ، دبیرستان را پایگاه  فعالیت های سیاسی شان کردند .23 تیر 58 روز بعد از تاسیس سپاه  مریوان ، گروه های چپ مردم را تحریک کردن که برای اعتراض به اخبار دروغ صدا و سیما راهپیمایی کنند . قرار بود راهپیمایی از همین دبیرستان شروع بشود تا ساختمان صدا و سیما که رو به روی ساختمان سپاه بود . حادثه ی 23 تیر از همین راهپیمایی آغاز شد . این دبیرستان در خیابان طالقانی مریوان است و بعدها نام آن هم دبیرستان طالقانی شد .

ساختمان سپاه

در بلوار اداره برق مریوان است و قبل از انقلاب ، ساختمان ساواک بوده است . انقلاب که شد عده ای از مکتب قرآنی ها آن جا کمیته انقلاب اسلامی را راه انداختند و بعدش هم 20 تیر سپاه را .23 تیر گروهک های مسلح به ساختمان سپاه حمله کردند و خیلی از پاسدارها را شهید و مجروح کردند . بعد از آن شهر مدتی دست ضدانقلاب بود . متوسلیان که 3 تیر 59 مریوان را آزاد کرد ، سپاه را دوباره راه انداخت و از آن زمان تا حالا سپاه در این ساختمان مستقر است .

ساختمان صدا و سیما

قبل از انقلاب ، برنامه های منطقه ی کردستان و قسمتی از کردستان عراق را پخش می کرد . تا چند سال بعد از انقلاب هم خودش برنامه ای نمی ساخت و فقط یک دستگاه رله ی شبکه های رادیویی بود که صدا را از مرکز می گرفت و پخش می کرد . برای رله ی تصویر هم یک آنتن بود روی دکل فیله قوس که قسمتی از شهر را پوشش می داد . اما از سال 59 خودش شروع کرد به پخش خبرهای منطقه ای به زبان کردی . پخش خبری صدای مریوان را هم مدتی بعد راه انداختند . ساختمان صدا و سیما رو به روی ساختمان سپاه بوده و هست . در بلوار 23 تیر مریوان . وقتی 23 تیر 58 به ساختمان سپاه مریوان ( ساواک سابق ) حمله کردند ، عده ای از گروه های مسلح داخل ساختمان رادیو رفتند و مسئولش را بیرون کردند و از رادیو به سپاهی ها و مردم اعلام کردند که اگر تا 5 دقیقه ی دیگر تسلیم نشوید ، همه تان را می کشیم . مردم هم ترسیدند و رفتند خانه هایشان .گروهک های مسلح هم حمله کردند و خیلی از پاسدارها را شهید کردند .

محله ی دار سیران

از زمان زندیه از روستاهای مریوان بوده است اما الان یکی از محله های شهر است ، در شمال شرقی ، آن . این محله در دامنه ی کوه فیله قوس است که چند رشته قنات هم به آن می رسد . این دره از زمان زندیه ، معروف بود به دره ی فرهاد . حتی زمانی که شهر مریوان خالی از سکنه بود ، در قریه ی دارسیران مردم زندگی می کردند . وقتی احمد متوسلیان و صیاد شیرازی سوم تیر59 می خواستند مریوان را ، که دست ضدانقلاب بود ، آزاد کنند ، از سه محور وارد شهر شدند که یکیش از سمت ( محله ی ) دار سیران بود . در یکی از دامنه های ارتفاعات دار سیران ، قبرستان قدیمی شهر است که بعضی از شهدا ، از جمله شهید جلال بارنامه ، در آن جا به خاک سپرده شد .

قرارگاه زریوار

در شمال دریاچه ی مریوان است و میان شیارهای ارتفاعات پوشیده از جنگل های بلوطش . میان این ارتفاعات جای مناسبی برای استتار یگان های نظامی بوده است . اوایل جنگ تحمیلی این قرارگاه را ساختند که محور های مرزی را بهتر کنترل کنند ، از طرف دیگر نگذارند ضدانقلاب از اطراف دریاچه وارد شهر مریوان شود . اول مرکز فرماندهی لشکر 28 پیاده ی کردستان ارتش بوده و بعد محل استقرار لشکر 30 ارتش گرگان . هر سال که می گذشت این قرارگاه را بیشتر تجهیز می کردند . بعد از جنگ از آن استفاده نشد و الان شده است یادمانی برای بازدید اردوهای راهیان نور . به خاطر دید زیبای این محل بر دریاچه ، هتلی هم روی این ارتفاعات ساخته اند .

بیمارستان شهید ابو عمار

در ورودی شهر مریوان است ، با زیر بنای 5 هزار متر مربع و دیوارش بتنی ( و دو جداره ) است . در اوایل سال 67 ساخته شد ولی بعد از جنگ از این بیمارستان استفاده نشد ، خیلی هم فرصت نکرده بودند تجهیزش کنند . الان از آن برای کارهای فرهنگی و استراحتگاه گردشگران و کاروان های راهیان نور استفاده می شود . این بیمارستان به تازگی باز سازی شده است . ابوعمار فرمانده سپاه مریوان بود . اسمش حبیب الله افتخاریان بود ، اما چون اسم پسرش عمار بود ، به این نام صدایش می کردند 19 اسفند 63 ، وقتی عراق شدید مریوان را بمباران کرد ، شهید شد . اهل شمال بود و اصلا از آنجا اعزام شده بود مریوان .

بیمارستان کولان

بهداری تیپ مستقل مریوان 20 تیر62 کنار ستاد عملیاتی ، سوله زد و مرکز اوژانس کولان را ، در روستای کولان و غرب مریوان و شمال دریاچه ی زریوار تاسیس کرد ، 12 کیلومتری مریوان . وقتی اواخر مهر( 27 ) عملیات والفجر4 از این منطقه انجام شد ، این مرکز را بیشتر تجهیز کردند و شد بیمارستان کولان . کمی آن طرف تر ، بالای تپه برای کارکنان بیمارستان هم خانه ساخته بودند . اداره بهداری ناجا دارو و تیم های جراحی و پزشکی می فرستاد اینجا . ماموریتشان که تمام می شد با گروه بعدی جا به جا می شدند . سرهنگ دکتر مجد جراح هم مدتی در این بیمارستان خدمت می کرد . مجروح های این بیمارستان اگر حالشان وخیم بود و نیاز به خدمات درمانی بیشتری داشتند ، فرستاده می شدند بیمارستان شهر مریوان ، یا بیمارستان بین راهی الله اکبر و یا حتی بیمارستان منطقه ای 524 سنندج . مرکز فرماندهی والفجر4 هم در قرارگاه کولان در همین روستا بود . اینمنطقه پر بود از جنگل بلوط ، برای همین این جا قرارگاه و بیمارستان ساخته بودند که بتوانند از این پوشش جنگلی استفاده کنند تا عراق بمبارانشان نکند .

منطقه ی شیلر

مهم ترین بخش مرزی مریوان دره شلیر است ؛ در فاصله ی میان بانه و مریوان . این باریکه ی 50 کیلومتری به صورت تو ر فتگی از خاک عراق داخل خاک ایران است و از نظر امنیتی و نظامی منطقه ی بسیار مهمی است . یک دشت سر سبز و وسیع است که وقتی از بالا نگاه می کنی ، مثل یک چاله ی بزرگ می ماند از عراق ، سمت ایران . اطراف این دره پر است از ارتفاعات بلند ؛ شمالش ارتفاعات تخت اودلان ، کترش ، نهنی و کلکم است و جنوبش ارتفاعات برده رش ، خرنکدار ، اسپی شیره و چالپان . نوک این پیش رفتگی هم کوه شیلر قرار دارد . سه بلندی سورن ، سور کوه و کانی مانگا در دهانه ی این دره هستند و سال 1362 در عملیات والفجر 4 رزمندگان اسلام خط خودی را در این سه بلندی به هم وصل کردند تا راه های نفوذ گروهک های ضدانقلاب را ببندند . از اکثر این ارتفاعات شهر مریوان و روستا و مسیر های مرزی دید دارند و در تیر رس هستند . عراقی ها از این دره بیش ترین دسترسی را به قسمت های داخلی ایران داشتند . این منطقه کاملا کوهستانی است و پر از جنگل های انبوه بلوط . این شرایط کنترل مرزهای منطقه را سخت تر کرده بود ؛ نیروهای پیاده ی دشمن می توانستند از بین کوه ها وارد ایران شوند . این تو رفتگی به قدری داخل خاک ایران شده است که از نوار مرزی شیلر در بسطام عراق تا تهران ، با هلی کوپتر یک ساعت هم طول نمی کشد . این دره غیر از تهران برای استان های کردستان ، زنجان و قزوین هم خطرناک بوده است . اردیبهشت 60 وقتی متوسلیان و نیروهایش جاده مریوان- سقز را پاک سازی کردند ، ضدانقلاب کمتر می توانستند از شیلر رفت و آمد کنند . در عملیات والفجر4 این  منطقه کامل آزاد شد و دیگر می شد مسیر جاده ی مریوان به بانه را از داخل این دره رفت . این جا که آزاد شد گروه های معارض عراقی در آن مستقر شدند تا علیه بعثی ها عملیات کنند . سال 63 هم شهید محمود کاوه ، با تیپ ویژه شهدا از سمت مریوان حرکت کرد و پایگاه های اصلی ضدانقلاب در این دره را آزاد کرد . از سمت سقز هم بعد از16 ساعت عملیات ، هرمیدل و حاج عبدل را پاک سازی کردند .

ارتفاعات کانی مانگا

جزو سه بلندی دهانه ی دره شیلر و در منطقه ی غرب آن و داخل خاک عراق است . لشکر نجف در عملیات والفجر4 کانی مانگا را آزاد کرد . احمد کاظمی فرمانده شان بود . آن ها یک گردان از نیروهای عراقی را ، که شبانه در تنگه ی نال پاریز مستقر شده بودند ، محاصره کردند و همه شان را اسیر گرفتند . در ارتفاع شیخ گزنشین کانی مانگا ، عراقی ها هر کاری می کردند تا پای ایران به سلیمانیه باز نشود . در این درگیری عراقی ها خیلی خسارت دیدند ، ما هم شهید زیاد دادیم . رزمنده ها آنقدر در کانی مانگا دلاورانه جنگیدند که کسی نیست که اسم کوه های کانی مانگا را در جنگ های کردستان ایران نشنیده باشد . لشکر محمد رسول الله(ص) هم در عملیات هایی که در کانی مانگا انجام داد ، خیلی به عراقی ها خسارت  زد .

ارتفاعات قوچ سلطان

در غرب مریوان است و از بالای آن هم جاده مرزی مریوان پنجوین کاملا در دید است ، هم دو شهر مریوان و پنجوین . بایوه و باشماق ، اسنآوا و کانی میران هم اطراف ارتفاعات هستند . بلندترین قله ی آن کله قندی یا دو لبه ی توتمان است که بر نوار مرزی مریوان - پنجوین اشراف دارد .  مهر 59  رزمنده ها حمله کردند قوچ سلطان را بگیرند ، اما موفق نبودند . 1 دی ، دوباره حمله کردند ، 116 عراقی را هم کشتند ، اما ارتش عراق آن قدر بمب زدند که 13 نفر شهید شدند و باقی عقب نشستند . خرداد 60 متوسلیان خودش رفت پادگان ولیعصر تهران تا برای عملیات قوچ سلطان نیروی کمکی بگیرد .

قوچ سلطان برای عراق هم منطقه ی مهمی بود ، چون روی مریوان دید داشت و هم چنین روی جاده پنجوین به سید صادق . بلندترین قله ی این منطقه بود . برای همین عراق همان شب اول پاتک زد که منطقه را بگیرد ، اما خیلی هایشان کشته شدند و مجبور شدند بکشند عقب . عراق دست بر نداشت از این منطقه . سه روز پشت سر هم شش هفت بار پاتک زد . در هر پاتک یک گردان نیرو با خودش می آورد . اما نیروهای خودی شدید استقامت می کردند . آن قدر در این سه روز با توپ و خمپاره آن جا را کوبید که هفتاد هشتاد نفر از نیروها شهید یا مجروح شدند . اما رسول عبادت برای آزادسازی این جا شهید شده بود و برادر احمد یک لحظه آرام نمی گرفت که قوچ سلطان را حفظ کند . همین به نیروها روحیه می داد برای استقامت . پاتک ها تمام شد . مردم شهر مریوان به رزمندگان و به همدیگر تبریک می گفتند و در شهر شیرینی پخش می کردند . صلوات می فرستاند و الله اکبر می گفتند .

دهستان جانوره

30 کیلومتر که از سه راهی تیژتیژ در جاده ی سنندج مریوان جلو می آییم ، می رسیم به دهستان پر جمعیت جانوره یا جانوران . اگر بخواهیم به راه های فرعی کوماسی ، گلچیدر ، شاه نشین و بلچه سور برسیم باید از جانوره بگذریم . همان روزهای اول انقلاب ، ضدانقلاب اشغالش کرد و وقتی سپاه جاده تیژتیز به مریوان را پاکسازی می کرد ، ضدانقلاب از روستا فرار کرد و در گردنه ی گاران مستقر شد و هر ستون نظامی که از آن جا می گذشت یا برایش مین می گذاشتد یا به آن کمین می زدند . 8 مرداد 59 ، متوسلیان ، حدود یک ماه بعد از پاکسازی مریوان ، تصمیم گرفت آن جا چند پایگاه دائم بزند تا ضدانقلاب نتوانند در روستا رفت و آمد کنند . نیروهای ارتش آن جا مستقر شدند . متوسلیان برای آن که مسیر را امن کند ، نیروهای بومی این روستا و روستاهای اطراف را جمع کرد و برایشان پایگاه زد که سریع عملیات کنند و همه ی روستا های اطراف را پاک سازی کنند . یکی از نیرو های محلی این منطقه محمدامین فقیه سلیمانی بود که مدام در حال تعقیب ضدانقلاب بود . در چند عملیات توانست بیش تر از 20 نفر از افراد ضدانقلاب را بکشد . گروهک ها چند بار به او کمین زدند تا انتقام بگیرند ، اما او آسیبی ندید . یک بار سر راه خودرو او مین گذاشتند که فرمانده گردان جانوره شهید شد و خودش مجروح . حالش که بهتر شد خانواده اش را برد مریوان که جایشان امن تر باشد ، اما ضدانقلاب در مریوان هم راحتش نگذاشتند ، چند بار نارنجک انداختند در خانه اش ، اما باز هم به لطف خدا زنده ماند .

روستای چناره

در25 کیلومتری جاده ی مریوان و در جاده ی مرزی مریوان سقز است . این روستا هم ، مثل خیلی از روستاهای  این منطقه ، میان جنگل های بلوط است . قبل از انقلاب روستای چناره پاسگاه ژاندارمری داشته است . در شلوغی های روزهای اول انقلاب ضدانقلاب به آن حمله کردند خلع سلاحش کردند . سال 58 ، وقتی شهید مصطفی چمران داشت از محور مریوان- سقز عبور می کرد از این روستا هم عبور کرد و ضدانقلاب پاسگاه را خالی کردند . اما بعد از جریان هیات حسن نیت ، پاسگاه دوباره در اختیار ضدانقلاب بود . سال 59 ، بعد از آن که متوسلیان مجدد شهر مریوان را آزاد کرد برای آن که امنیت شهر را بیشتر کنند و مسیر مریوان- سنندج را امن تر کند ، پاسگاه چناره را پاک سازی کرد و آنجا پایگاه سپاه و پاسگاه ژاندارمری زد . آن منطقه امن شد . قبل از این پاکسازی ، گروه های ضدانقلاب چند بار آمدند به این روستا و مستقر شد و ( در جاده مریوان- سقز که چناره به آن مشرف بود ) به ستون های آماد رسانی که به مریوان می آمد حمله می کردند و نمی گذاشتند به مریوان برسد . حدود سال 81 برای مهار آب های سطحی نوار مرزی ، سد گاران را نزدیک چناره ساختند و فروردین 92 آن  را افتتاح کردند . برای آن که ممکن بود این روستا زیر آب برود ، مردمش را از آن  جا منتقل کردند به روستا های اطراف و برایشان خانه ساختند . الان کسی در روستای چناره زندگی نمی کند .

روستای باشماق

جزو بخش خاو و میرآباد است در حدود 35 کیلومتری شهر مریوان و نزدیک مرز . از شرق می رسد به سعدآباد ، از غرب به مرز فاز جنوب غربی به بایوه و از جنوب هم به مرانه . چون این روستا نزدیک مرز است هم میدان جنگ ضدانقلاب بود . هم عراق . محور باشماق به مریوان یکی از مهم ترین محورهای مرزی است . خاو و میرآباد در آن منطقه در دهلیز معبر و مسیر بین دو  ارتفاع  قرار گرفته و امکان مانور نظامی دارد . عراق همیشه سعی می کرد این مسیر را بگیرد که راحت به کردستان برسد .

در کنار روستای باشماق و در17 کیلومتری مریوان بازارچه ی مرزی باشماق است . این بازارچه 32 هکتار است و از سال 69 شروع به کار کرده و بیشترین مبادلاتش با کردستان عراق است . تقریبا روزی 600 کامیون کالا روزانه از این بازارچه خارج یا وارد می شود . 5 اردیبهشت 58 هم دوباره کومله با کمک نیروهای جلال طالبانی ( از رهبران حزب میهنی کردستان عراق ) به چند پاسگاه مرزی حمله کردند و در پاسگاه مرزی باشماق دو ژاندارم را شهید کردند . در آبان همان سال هم پاسگاه را محاصره کردند . اواخر اسفند 58 گروهک های مسلح پاسگاه مرزی این روستا را گرفتند . 15 شهریور 59 سپاه روستای باشماق و بایوه را پاک سازی کرد . بایوه هم از آبادی های همین بخش ( خاو و میرآباد ) است . اوایل مهر 59 ، که چند روزی از شروع جنگ گذشته بود ، نیروهای عراقی تا نزدیکی باشماق و بایوه آمدند و مرزنشین های مخالف حکومت را مسلح کردند .10  و 11 مهر با 600 نیروی کماندوی ارتش عراق ( تیپ 116 پیاده کوهستان ) به کمک گروهی از کرد های مسلح ضدانقلاب از پنجوین عراق آمدند سمت مریوان و روستا های سر راهشان مثل باشماق ، بایوه و اسنآوا را گرفتند . سپاه جلویشان ایستاد و مجبور شدند برگردند . متوسلیان مسیر مریوان به باشماق و خاو را آزاد کرد و نیرو مستقر کرد . 30 مهر روستای کانی میران را هم آزاد کرد که به باشماق و بایوه مشرف بود . 19 خرداد 60 سپاه کامل این روستاها را پاک سازی کرد . عملیات والفجر4 هم نزدیک این منطقه انجام شد .

روستای کانی میران

نزدیک دریاچه است و پر جمعیت تر از روستا های اطرافش . حاشیه ی دریاچه ی زریوار را که رد کنیم می رسیم به کانی میران . وقتی بخواهیم برویم سمت بایوه و باشماق هم باید از کنار این روستا عبور کنیم . زمین های کانی میران آن قدر حاصل خیز است که حتی سالی دوبار هم می شود از آن محصول برداشت کرد ؛ چون هم گرم است و هم به خاطر نزدیکی به دریاچه ، به اندازه ی کافی آب دارد . این روستا ( همان ) منطقه ای ست که مردم مریوان اواخر تیر و اوایل مرداد 58  با تحریک گروهک های چپ ، شهر مریوان را ترک کردند و به آن جا کوچ کردند . گروهک ها کنار روستا ی کانی میران برای مردم اردگاه زده بودند . خواسته ی اصلی شان هم خارج شدن سپاه از شهر و گرفتن مسئولیت کنترل شهر به دست نیروهای خودشان بود .

روستای خانم شیخان

این روستا هم در بخش خاو و میرآباد است . اوایل آبان 58 گروهک های مسلح به پاسگاهش حمله کردند و آن جا را گرفتند . از سال 59 تا65  درگیر جنگ بود . حتی سال 65 همه ی اهالی روستا آن جا را ترک کردند و آن جا منطقه نظامی شد ! عراقی ها آن جا را کامل گرفتند . یکی از محورهای عملیاتی برای حمله به نیروهای عراقی در عملیات والفجر4 این روستا بود . وقتی ارتفاعات هرگینه و هلوزه آزاد شدند و سپاه روی ارتفاعات مشرف بر دشت پنجوین عراق ، یادمان شهدای والفجر 4 را زده اند که اردوهای راهیان نور از آن بازدید می کنند .

تشکیل سپاه  پاسداران

20 تیر 58 عده ای از مکتب قرآنی ها و مردم عادی ( سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مریوان ) را در ساختمان ساواک ، همان جا که قبلا کمیته امام خمینی(ره) تشکیل شده بود ، با 18 پیشمرگ کرد بومی مسلمان تشکیل دادند . امام 28 مرداد دستور بسیج عمومی برای پاکسازی کردستان را داد . نیروهای تحت فرماندهی شهید چمران دزلی را آزاد کردند و بعد سپاه مریوان را راه انداخت که به دست کومله افتاده بود . محمد بروجردی فرمانده سپاه غرب کشور ، طرح پاک سازی شهرهای کردستان را ریخت . به پیشمرگان مسلمان کرد بیشتر بها داد و تشکیلات آنها را به صورت سازمان منسجمی در آورد . خیلی از کردها آمدند و به عنوان پیشمرگ مسلمان ثبت نام کردند تا اسلحه بگیرند و آموزش ببینند و بروند شهرها و روستاهای محل زندگیشان را پاک سازی کنند .

20 اردیبهشت 59 محمد بروجردی حکم فرمانده سپاه مریوان را به احمد متوسلیان داد 3 تیر59 متوسلیان و صیاد شیرزای به همراه پیشمرگان مسلمان کرد مریوان را آزاد کردند متوسلیان پیشمرگان مسلمان کرد را مسئول برقراری امنیت و کنترل شهر کرد . و بعد جاده مریوان- سروآباد را تا سه راهی نی و برقلعه پاکسازی کردند .

عراق قبل از شروع جنگ 28 شهریور 59 روستای کانی میران و منطقه برده رشه را گلوله باران کرد . بعدالظهر 31 شهریور59 دو جنگنده عراقی دیوار صوتی را در مریوان شکستند . ضدانقلاب به همراه عراقی ها ارتفاعات مهم قوچ سلطان را گرفتند . نوار مرزی دزلی و اورامانات هم دست گروه دمکرات و رزگاری بود . عراقی ها قسمتهای مهمی از ارتفاعات ملخورد دالانی کیمنه و بیدرواز را هم گرفتند . سه روز بعد از شروع جنگ 31 شهریور59 متوسلیان یک تیم از پیشمرگان مسلمان کرد و دیده بان نفوذی فرستاد پشت منطقه قوچ سلطان و مراکز تجمع دشمن را منهدم کرد و به نیروی دشمن و سنگرهایش آسیب زد . 30 مهر 59 متوسلیان تا بالای روستای کانی میران که به باشماق و بایوه مشرف بود را  آزاد کرد و آنجا پایگاه  زد .

18 آذر 59 متوسلیان دزلی ارتفاعات قلعه بروسلی بین روستای دزلی و دمیو را آزاد کرد . و با شکست سپاه رزگاری به سر انجامید .23 بهمن 59 نیروهای متوسلیان ارتفاعات تته و پاسگاه ژالانه را آزاد کردند .

6 اردیبهشت 60 آقای خامنه ای که آن موقع نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند به مریوان آمدند و به کانی میران . قوچ سلطان . دزلی و تته سر زدند . از 12 تا 16 خرداد متوسلیان به کمک نیروهای ارتش به فرماندهی رسول عبادت ارتفاعات قوچ سلطان را آزاد کردند در این عملیات 84 عراقی اسیر و 200 نفر کشته و زخمی دادند.

10 شهریور 59 جاده سنندج مریوان و نگل و سروآباد هم آزاد شد . 18 مهر 59  برای اولین بار مریوان موشک باران شد . 15 و16  آبان سال 60  پاکسازی اورامانات به فرماندهی حمید سالکی و مسئول اطلاعات عثمان فرشته آزاد شد . 30  آبان 60  ارتفاعات شاهو و روستاهای اطرافش سرومال ککلیک آباد ، دل و دله مرز را آزاد کردند .

عراق مریوان را 170 بار بمباران کرد و 310  نفر مریوانی در این بمبارانها شهید شدند . عراق 300 بمب شیمیایی در روستاها و شهرهای مریوان زد . مریوان و روستاهایش را 587 بار گلوله باران کرد . سال 62 سپاه دو منطقه کوماسی و پیرخضران را پاکسازی کرد و روستاهای نشکاش و دری را پاکسازی کرد . امنیت مریوان بیش از همه مدیون پیشمرگان مسلمان کرد بود . اراده و همت بالایی داشتند سپاه توانست مریوان را با کمک آنها آزاد کند .

سازمان پیشمرگان مسلمان کرد

مریوان اين شهر مرزي كوچك با تمام زيبايي هاي طبيعي خود ، هميشه مظلوم بوده و مردمانش طعم ظلم و ستم را بسيار چشيده اند . قبل از پيروزي انقلاب اسلامي هراس رژيم ستم شاهي و همچنين حضور خان هاي طماع خون مردم كرد را در شيشه كرده بود و با پيروزي انقلاب مردمي سال 57 اجير شدگان اجنبي بار ديگر به جان مردم اين ديار افتادند و به خيال خام خود خواستند تا كردستان را از مام وطن جدا كنند .  و اين معركه اي شد تا ديگر بار مردمان خوب اين سرزمين طعم تلخ ظلم را بچشند . در اين ميان با حضور سردارانی چون محمد بروجردي ، مصطفي چمران ، احمد متوسليان و بسياري ديگر كه براي آزادي كردستان به اين سرزمين رفته بودند مرداني كرد نيز با تشكيل سازمان پيشمرگان كرد مسلمان در برابر ضد انقلاب ايستادند و مردانه جنگيدند .

سازمان پیشمرگان مسلمان کرد در شرایطی به وجود آمد و پا گرفت که سایه شوم گروهک‌های بیگانه‌‌پرست بر سراسر منطقه کردستان گسترده شده بود و در آن شرایط پیشمرگان مسلمان کرد به میدان آمدند و سلاح شرافت و مردانگی برداشتند و به دفاع از انقلاب اسلامی‌ و آموزه‌های آیین رهایی ‌بخش محمدی پرداختند و این کار در آن شرایط بسیار مهم بود . اولین حرکت برای پاکسازی کردستان در اوایل سال 59 به وسیلة پیشمرگان مسلمان کرد از  کرمانشاه  به طرف کامیاران آغاز شد و ظرف چند ماه اکثر شهرها و روستاهای کردستان با همت آنان از لوث وجود ضدانقلاب پاکسازی شد و این امر نقطه عطفی در تحولات کردستان پس از انقلاب اسلامی ‌محسوب می‌گردد .

در اوج درگیری‌ها از سال 1359 تا ریشه‌کنی ضدانقلاب خون پاک صدها پیشمرگ با خون برادران مهاجرشان در هم آمیخته شد و از آنها لاله‌های سرخ رهایی و آزادی سر بر آوردند و امروز کردستان یکی از امن‌ترین مناطق کشور محسوب می‌شود و این امنیت ثمره ایثار و تلاش این عزیزان است که اکنون به بار نشسته است .

سازمان پیشمرگان مسلمان کرد ، اولین تجربه گسترده بکارگیری نیروهای مردمی ‌و بسیج به منظور دفاع از انقلاب اسلامی ‌است که در نوع خود تجربه‌ای بی‌نظیر و موفق بوده و باید در جهت بسط و توسعه آن تلاش کرد .

مریوان شهری است با سابقه طولانی مرزداری و دفاع از سنگرهای دین و باورهاست . بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مریوان از اولین شهرهای کردستان بود که با بیشترین نیروهای بومی  با انگیزه ، به دفاع از انقلاب  و اسلام  و نظام جمهوری اسلامی در دو جبهه پیچیده  و سخت پرداخت ، جبهه جنگ داخلی  که با تحمل اَ هنگ اهانت و تهمت از جمله جاش  و خائن  و مزدور  و انزوا و فشار بر اعضای خانواده و زنان و کودکان که آنها هم با تحمل فشار در راه مدرسه  و محل و کوچه دست کمی از پدران و برادران خود در صحنه دفاع نداشتند . زیرا تحمل فشار روحی به مراتب سخت تر از فشار جسمی است . نیروهای بومی به همراه خانواده در جبهه دفاع بوده  و اموال و دارایی اشان نیز در معرض چپاول  و غارت بوده  است زیرا بعد از خروج از منطقه  و هجرت به شهرهای مرکزی در اوایل انقلاب  تمام اموال غیر منقول آنان با غارت  و چپاول  و آتش زدن از بین رفت .

مردم آزاده مریوان  برای دفاع از انقلاب اسلامی  1041  شهید را  تقدیم کرده است  شهدایی که هر یک خود خالق فصلی از تاریخ  مبارزات  بوده اند ، حماسه هایی که به  وسیله  پیشمرگان مسلمان کرد در تاریخ  این دیار به یادگار مانده  است  هیچوقت نمونه  و مانندی در تاریخ  این دیار نداشته است .

 

مریوان در جنگ

این شهرستان تا تهران 706 و تا سنندج 125 کیلومتر فاصله دارد . حدود 945 هجری قمری قلعه باستانی به نام ایمام در سه کیلومتری شرق مریوان توسط سرخاب بیگ اردلان ساخته می شود و بعدها توسط احمد خان والی کردستان مورد استفاده قرار گرفت و به قلعه خان احمد معروف شد . یکی از شاهزادگان قاجار به نام فرهاد میرزا در حدود یک قرن پیش کمی پیش از مشرو طیت که در این محل حکومت می کرد در سه کیلومتری ایمام قلعه ای بنا کرد و نام مریوان بر آن نهادند .

مریوان یک منطقه کوهستانی است و در محل تراست سلسله جبال زاگرس واقع شده است و به دلیل همین موقعیت طبیعی ضمن بهره گیری از رطوبت ابرهای مدیترانه ، از حرارت و نور کافی برخوردار بوده و مجموعه این شرایط طبیعی باعث شده تا این منطقه به یک سرزمین و مرتعی و جنگلی مناسب برای دامپروری تبدیل گردد .

کوه چهل چشمه و ارتفاعات آن از مهمترین ارتفاعات مریوان است . در محدوده بین مرز ایران و عراق و شهرستان مریوان کوهستانهای بسیار مرتفع سنگی متشکل از سنگهای آهکی سخت با فرسایش شدید بوده و شیب آن 60 الی 100 درصد و ارتفاع آن 1800 الی 2300 متر می باشد .

پاکسازی شهر

اهداف : تصرف ارتفاع الله اکبر - آزادسازی صدای مرکز مریوان از دست گروکها - تصرف تپه مشرف به دریاچه زریوار - آزاد سازی نقاط استراتژیک داخل شهر - تصرف ارتفاع فیل قدس از داخل پادگان به داخل شهر

یگانهای عمل کننده : نیروهای اعزامی از تهران به فرماندهی جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان - گردان پیشمرگان مسلمان کرد - توپخانه لشکر28 کردستان جهت تامین آتش پشتیبانی

نتایج دستا وردهای مختلف عملیات : آزادسازی کامل شهر مریوان- استقرار در نقاط استراتژیک شهر-پاکسازی منازل واقع در شهر - راه اندازی ادارات دولتی و فرمانداری با بکارگیری پرسنل سپاه ایجاد خدمات درمانی و بهداشتی - توزیع ارزاق عمومی - احداث جاده های روستایی جهت سهولت در رفت و آمد روستائیان

نقش آفرینان :  جاوید الاثر احمد متوسلیان شهید عباس کریمی - شهید ولی الله جناب

موقعیت و  پاکسازی شهر مریوان

مریوان قبل از آغاز عملیات رزمندگان اسلام مرکز عمده فعالیت ضد انقلاب ( کومله ) و طرفداران شیخ عثمان نقشبندی بود . سروآباد حکم خانقاه اعظم نقشبندیها را داشت که با استفاده از این موقعیت سران فرقه نقشبندی که در ساواک نقش فعالی داشتند مبارزه علیه جمهوری اسلامی را آغاز نمودند . از سخنان جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان : وضعیت مریوان به شکلی بود که کل منطقه در تصرف کومله و افراد شیخ عثمان قرار داشت از تمام مناطق مریوان فقط پادگان شهر بود که هنوز اشغال نشده بود ، زیرا ارتش در پادگان مستقر و به شدت از آن دفاع می کرد و ضدانقلاب سعی داشت که به هر طریق ممکن پادگان را به سقوط بکشاند ولی نیرو های متعهد ارتش با مقاومت شدید از پادگان هیچ گاه نگذاشتند که نیروهای متخاصم به داخل پادگان نفوذ کنند . البته تمام ارتفاعات پادگان هم در دست اشرار بود که روزانه ده تا پانزده گلوله خمپاره به داخل پادگان شلیک می کردند و هر روز در آنجا شهید و زخمی داده می شد .  

فرمانده شجاع گروه اعزامی در تاریخ 3/3/59 پس از هماهنگی با شهید صیاد شیرازی از3 محور به ترتیب محور دارسیران ، محور میانی شهر و محور پادگان عملیات آزادسازی شهر و تامین ارتفاعات قله امام که مسلط روی جاده مریوان به سروآباد می باشد را آغاز می نماید و در کمتر از یک شبانه روز شهر به تصرف رزمندگان اسلام که 14 پاسدار و 60 پیشمرگ مسلمان کرد بودند در آمد . تعداد شهدا در عملیات آزاد سازی شهر مریوان یک نفر به نام ولی الله جناب که حاج احمد متوسلیان در وصف او می گفت : ولی جناب یکی از بهترین برادران هم رزم من و اولین شهید مریوان بود .

همزمان با ورود نیروها بمبی که اشرار از قبل در کوچه های شهر کار گذاشته بودند منفجر شد که بر اثر آن دو تن از اطفال معصوم مردم که در کوچه بازی می کردند به شهادت رسیدند . این دو کودک بی گناه اولین شهدای مردمی بودند که پیکرشان طی مراسم ویژه ای از سوی ارتش و سپاه تشییع شد .

وضع شهر خیلی اسف بار بود نه شهرداری ، نه بخشداری ، نه بانکی ، نه آبی و نه برقی به ناچار اداره تمام این دستگاهها به سپاه محول شد و به یاری خدا از فردای آزادسازی شهر فرمانده سپاه مریوان ، سرپرستی امور اجرایی شهر را هم در غیاب فرمانداری شخصا بر عهده گرفت و سرپرستی هر بخشی از دستگاههای تعطیل شده دولتی نظیر ایستگاه رادیو و تلوزیون ، بیمارستان و شهرداری را به یکی واگذار نمود .

محور مریوان سنندج  ( باغان  ، دره ولینان )

اهداف : جلوگیری از نفوذ گروههای محارب به شهر - آزادسازی راه استراتژیک مریوان سنندج - تسلط بر ارتفاعات حساس و استراتژیک منطقه - آزادسازی روستا ها در مسیر جاده - انهدام مراکز گروههای محارب

یگانهای عمل کننده : سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مریوان - گردان پیشمرگان مسلمان کرد

نتایج و دستاوردهای مختلف عملیات : آزادسازی باغان و استقرار در نقاط استراتژیک - تسلیح مردم وفادار در جهت امنیت پایدار - ارائه خدمات رفاهی به مردم

نقش آفرینان - حاج احمد متوسلیان

موقعیت و شرح عملیات باغان

این گردنه به لحاظ استراتژی حائز اهمیت بود و استقرار بر روی آن مزیتهای مختلفی داشت که تسلط بر شهر مریوان ؛ کنترل محور اصلی ، اشرافیت بر کل منطقه و روستاهای همجوار باعث گردیده بود درگیری شدید بین نیروهای جمهوری اسلامی و اشرار به اوج خود برسد و دشمن به شدت از این مکان به لحاظ مطالبی که بیان شد ایستادگی می نمود .

سپاه مریوان به فرماندهی حاج احمد متوسلیان که توانسته بود بر شهر مسلط شود با تعدادی نیرو و پیشمرگ مسلمان برای درهم کوبیدن آخرین بقایای اشرار به سوی گردنه حرکت می نمایند و در نزدیکی آن با دشمن درگیر می شوند و اشرار که از دو سو تحت محاصره قرار گرفته و قدرت مقابله را در خود نمی بیند عقب نشینی نموده و به سوی دره ها و شیارها فرار می نماید و تلفات سنگینی در گردنه متحمل می شود و بدین ترتیب این مسیر که از سوی سنندج شروع شده بود و سپاه مریوان به گردنه خود را رسانده بود با پیروزی رزمندگان اسلام به پایان می رسد و ارتش در گردنه استقرار می یابد .

شهید سید محمد رضا دستواره این چنین گفت : تازه حقوقش را گرفته بود و از درب سپاه مریوان بیرون آمد ، در آن سوی خیابان چشمش به زنی خورد که با فرزندش کنار خیابان نشسته اند ، به سوی آنها رفت و پرسید چرا ناراحتی و گریه می کنی و او گفت : شوهر بی غیرتم من و این بچه را توی این شهر گذاشته و رفته تفنگچی کومله شده . به خدا خیلی وقت است یک شکم سیر غذا از گلوی من و این بچه پایین نرفته آقا . حاج احمد با آن قلب رئوف تا این حرف را شنید بغضش گرفت و اشک در چشمانش جمع شد و دست کرد در جیب اورکتش و عین مبلغی را که بابت حقوق دریافت نموده بود به طرف آن زن گرفت و گفت : که به خدا شرمنده ام ، نمی دانستم شما چنین مشکلی دارید . این پول ناقابل را بگیرید ، هدیه مختصری است . نشانی تان را به برادر دستواره که مسئول تامین ارزاق شهر است ، بدهید و او مواد خوراکی شما را خودش می آورد دم در خانه تان به شما تحویل می دهد . و این چنین بود که زنهای این مردان به آنها می گفتند با مردی می جنگید که خرج خورد و خوراک زن و بچه های شما را می دهد و به همین خاطر اشرار فریب خورده گروه ، گروه می آمدند و خودشان را به سپاه تسلیم می کردند .                                                                                                                                                      

محور  مریوان - چناره  تا بسطام ( سال 1358 )

اهداف : پاکسازی محور مواسلاتی مرزی از وجود اشرار ( جاده سنتو )- انهدام مراکز گروههای محارب در منطقه و خارج از مرز - استقرار در دهانه شیلر ( نوار مرزی ) - بستن راههای نفوذ گروههای محارب از شیلر به داخل کشور - برقراری امنیت پایدار در منطقه - دستیابی به نقاط مرزی - آزادسازی محور ماصلاتی مریوان- سقز به طول 130 کیلومتر

یگانهای عمل کننده : گروه شهید چمران ، نیروهای بسیج مردمی سپاه ، ارتش ، هوا نیروز

نتایج و دستاوردهای مختلف عملیات : به هلاکت رسیدن فواد مصطفی سلطانی رهبر گروه کومله - انهدام مرکز حزب منحله دمکرات در بسطام - دستیابی به پاسگاههای مرزی - بازگشایی محور مریوان ، سقز ، بانه - کنترل معابر نفوذی دشمن

نقش آفرینان : شهید دکتر مصطفی چمران

موقعیت و شرح عملیات جاده مریوان  –بسطام

مریوان آخرین شهر مرزی در استان کردستان می باشد که برای رسیدن به شهرهای دیگر دو راه وجود دارد یکی مراجعت به شهرسنندج که اکثر مردم  از این مسیر استفاده می نمایند و دیگری راه مریوان به سقز و سپس به استان آذربایجان غربی و شرقی می باشد که راه بسیار نزدیک می شود . این محور به دلیل نزدیکی به نوار مرزی از حساسیت بالایی برخوردار است و داشتن دو گردنه مهم بر استراتژیک بودن آن افزوده است و جالب اینکه در امتداد نوار مرزی بعد از روستای بسطام می توان به سمت بانه حرکت نمود . این جاده با این ویژگیها برای دشمن و خودی حائز اهمیت بود و اشرار پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تسلط بر این محور ارتباط خود را با حزب بعث عراق و نیروهای داخلی برقرار نمودند .

در سال 58 شهید دکتر چمران که حرکت خود را از پاوه در استان کرمانشاه آغاز نموده بود به شهر مریوان رسید و پس از پاکسازی شهر در مسیر جاده بسطام قرار گرفت و توانست اشرار را سرکوب و محور را آزاد نماید و اهداف بیان شده را محقق نماید و به سمت بانه ادامه مسیر داد .

با آمدن هیئت حسن نیت و خروج پاسداران از مناطق کردستان این جاده مجددا در اختیار اشرار قرار گرفت .

پس از حضور مجدد سپاه در سال 59 و تثبیت موقعیت خود و برقراری سازمان رزمی با استفاده از نیرو های بومی و اعزامی ، طی دو مرحله در سالهای 13/6/61 و11 /2/61  با عملیات مشترک با ارتش توانست این مسیر را  از لوث وجود اشرار پاکسازی نماید و ارتش در نقاط حساس مستقر گردید .

5 مرداد 1362 اعضای ستاد عالی بازسازی و نوسازی مناطق جنگی و اعضای بازسازی کردستان آمدند مریوان و پروژه ساخت 60 واحد مسکونی برای جنگ زده ها را افتتاح کردند . 6  شهریور عراق ، مریوان را بمباران کرد .2  نفر شهید شدند و7  نفر مجروح . چند خانه هم خراب شد . دهم دوباره بمباران کردند46 نفر از مردم شهید شدند و 200  نفر مجروح . 100 راس گاو و گوسفند هم تلف شدند . خانه های مسکونی ، کارخانه ی برق ، پدافند و موتوری پادگان و روستای نی خیلی خسارت دیدند . خیلی از مردم مریوان رفتند . رئیس جمهور و نخست وزیر پیام دادند و به مریوانی ها تسلیت گفتند . دفتر نمایندگان مناطق کردنشین در مجلس شورای اسلامی هم .13 شهریور هیاتی از تهران برای رسیدگی به احتیاجات ضروری مردم فرستاند مریوان . هجدهم و نوزدهم باز هم عراق بمباران کرد ؛ این بار غیر از خانه ها ، یک بیمارستان و دبستان را هم کوبید . 3 نفر دیگر شهید شدند و 27 نفر مجروح . بیست و دوم مریوان دوباره بمباران شد . عراقی ها شایع کردند مریوان با خاک یکسان شده است . بعضی ها می گفتند عراق هر هواپیمایی که می فرستد برای بمباران شهرهای مختلف ایران ، هر چند تا که می ماند برگشتنی روی مریوان خالی می کند . رزمندگان پیغام دادند که انتقام خون شهدای بمباران مریوان را می گیرند . مردم صبح اول وقت از ترس بمباران , غذایشان را  بر می داشتند و می رفتند دشت ، کنار جاده  زیر پل ها و وقتی هوا تاریک شد دوباره بر می گشتند خانه هایشان ؛ اگر خانه ای برایشان مانده بود . نیروهاهی عراق شب هم بمباران می کرد . شرایط خیلی سخت بود . ابوعمار ، فرمانده سپاه  مریوان ، بیشتر از اداره ی سپاه ، دغدغه ی مردم را داشت . یک عده را مسئول کرده بود که برای مردم غذا ببرند و بینشان پخش کنند . هفته ای دو بار در آشپز خانه سپاه غذا می پختند ؛ سهمیه بندی می کردند و برای مردم می بردند .

جهاد در شهر تعمیرگاه صلواتی زده بود . ستاد پشتیبانی چهار محالبختیاری هم در مریوان مستقر شدند . جمعیت هلال احمر مریوان هم با همکاری فرمانداری و بنیاد امور مهاجرین جنگ تحمیلی ، ارزاق یک ماه خانواده ها ، از جمله آرد ، روغن ، برنج ، قند و شکر را بین مردم پخش کردند . بعثی ها به مردم بانه ، مریوان و سردشت پیغام دادند که تا 25 شهریور شهرهایتان را ترک کنید . تمام تاسیسات آب و برق و آتش نشانی و بیمارستان شهر از بین رفته بود . مریوان 35 هزار نفر جمعیت داشت که خیلی هایشان به روستا های اطراف شهر پناه  برده بودند ، بعضی هایشان هم کلا از مریوان رفته بودند . وضع مریوانی هایی که در شهر مانده بودند خیلی بد بود . عراق مدام بمباران می کرد ؛ هر جای سالمی می دید بمب هایش را می انداخت . ششم ، دهم و سیزدهم مهر باز هم بمباران کرد ، عده زیادی کشته و مجروح شدند .

17 مهر حجت الاسلام ناطق نوری ، وزیرکشور ، همراه نماینده مریوانی ها در مجلس و عده ای از اعضای ستاد عالی بازسازی و نوسازی مناطق جنگی کشور و استاندار کردستان آمدند مریوان تا میزان خسارت را ببینند . گفتند باید پیگیری کنیم تا هوا سرد نشده خانه های مردم بازسازی شود . عراق مداوم مریوان را بمباران می کرد ؛ گاهی روزی چند بار . دیگر چیزی از شهر باقی نمانده بود . مخابرات را هم  زدند .

 

 

خاطرات و نوشته ها

IMAGE

 خاطرات برادر حجت عالی  هوالشاهد برادری.... بعد از سی...


ادامه مطلب ...

IMAGE

عباس کنار دجله پس از عملیات خیبر درسال ۶۲ وشهادت حاج...


ادامه مطلب ...

IMAGE

  روز سوم عملیات والفجر ۸ بود که داخل خاک عراق شده...


ادامه مطلب ...

IMAGE

 گردان اعزامي بسيج مريوان سال 1359   شهید سید یوسف کابلی...


ادامه مطلب ...

IMAGE

گرچه کربلای 4 به ظاهر عملیاتی ناموفق بود اما مطلعی بود...


ادامه مطلب ...

برنامه-هئیت ((((با عرض تقدير و تشكر از زحمات بي شائبه و خدمات ارزنده  دوستان بزرگوار آقایان حمید علوی ،حسین اختراعی ،اسماعیل فتخانی ، ابراهیم ملک لو  چه مادي و معنوي  در یاری رساندن ادامه سایت ،آرزوي موفقيت براي اين بزرگواران را از درگاه ايزد منان خواستارم.))) )            
JSN Mico is designed by JoomlaShine.com