تغييـر تـوازن به سـود ايـران
شهريور 1364 تا شهريور 1365
رژيم عراق روند تحولات جنگ در چهار سال گذشته و حفظ موقعيت دفاعي خود را ناشي از برتري تسليحاتي و اطلاعاتي ارزيابي ميكرد. بدين معنا كه رزمندگان اسلام در عملياتهاي مختلف پس از درهم شكستن خطوط دفاعي دشمن، با برتري آتش توپخانه، قدرت هوايي و قواي زرهي ارتش عراق مواجه ميشدند كه اين برتري مانع از تثبيت مواضع تصرفشده ميگرديد. درك عراق از عوامل مؤثر در حفظ موقعيت دفاعي نيروهاي عراقي در برابر ايران، آنها را بيش از گذشته به خريد تكنولوژي دفاعي، سلاح و تجهيزات ترغيب ميكرد. حاميان عراق نيز بر پايه همين ملاحظه، همچنان سيل سلاح و تجهيزات نظامي را به سوي عراق سرازير ميكردند.
عراقيها مايل بودند بيش از خريد سلاح، تكنولوژي نظامي خريداري كنند تا از توانايي لازم براي توليد نيازمنديهاي دفاعي و بهسازي سلاحها برخوردار شوند. از اوايل سال 1986، شواهد و قرائن موجود نشاندهندة برخورداري عراق از توليدات نظامي در داخل عراق بود. ديپلماتهاي غربي در بغداد به دولتهاي متبوع خود گزارش دادند كه عراق از بمبها و مهمات ساخت داخل استفاده ميكند.1 بنا به گزارش يكي از سفارتخانهها، عراق كارخانههايي داير كردهبود كه تانكهاي تي ـ 55 ساخت شوروي را به لوله پرقدرت 105 ميليمتري مجهز ميساخت كه همراه گلولههاي ساخت غرب از اين تانكها سلاحهاي پرقدرتي ساخته بود.2 ژنرال عامر رشيدالعبيدي مدير شوراي پژوهش علمي عراق در فوريه 1986 طي مصاحبهاي در بغداد اعلام كرد:
«ميخواهيم صنايع الكترونيكي خاص خود را در دستگاههايي بپردازيم كه استقلال و آزادي عمل ما را در حال و آينده تضمين نمايد . . . تكنولوژي نظامي يكي از اولويتهاي بزرگ دولت ما است از همين رو تلاش ميكنيم مجهز به آن نوع تكنولوژي شويم كه به بهترين وجه توسعه و رشد صنعتي را تضمين كند.»3
در اين روند عراقيها از توانايي لازم براي سوار كردن موشكهاي فرانسوي بر هواپيماهاي شوروي و برعكس برخوردار شدند.4 در عين حال عامر رشيد معتقد بود عراق هنوز تجهيزاتي به دست نياورده است كه صددرصد با انتظارات اين كشور همخواني داشته باشد.5
در ژوئيه 1986 پنتاگون در نبرد بر سر صدور تكنولوژي به عراق بازنده شد. در نشست شوراي امنيت ملي امريكا (NSC) از پنتاگون خواسته شد مانع از صدور پروانه صادراتي تكنولوژي پيشرفته به عراق نشود. در واقع شركتهاي امريكايي از اختيارات لازم براي كمك به عراق در زمينههاي مختلف از جمله توليد موشكهاي دوربرد برخوردار شدند.6
ويليام اشنايدر دستيار امورخارجه امريكا در مسائل امنيتي كه مسئوليت عمليات استانچ را برعهده داشت، در فوريه 1986 به بغداد سفر كرد تا درباره توسعه رو به افزايش دادوستد ميان امريكا و عراق مذاكره كند.7 اين اقدام امريكاييها در حالي صورت ميگرفت كه اسرائيليها نگران آن بودند. چنانكه از توسعه و تحول مجتمع "سعد16" مركز تحقيقات نظامي عراق در نزديكي موصل ابراز نگراني كردند و بعدها نيز عراقيها مدعي شدند كه يكي از هواپيماهاي شناسايي اسرائيل را بر فراز اين مجتمع سرنگون كردهاند.8
كمك اطلاعاتي امريكا به عراق كه يكي از مهمترين نيازمنديهاي اين كشور بود، در صدر موافقتهاي عراق و امريكا در سال 1986 (1365) بود. امريكاييها درباره فعاليت نيرويهوايي ايران اطلاعات ذيقيمتي در اختيار عراق قرار ميدادند. اين اطلاعات را آواكسهاي امريكايي مستقر در رياض جمعآوري ميكردند. هواپيماهاي عراق بر اساس همين اطلاعات بود كه براي نخستين بار به جزيره ايراني سيري حمله هوايي كردند و در راه بازگشت با استفاده از تانكر ساخت شركتهاي امريكايي سوختگيري كردند.9 گزارش اطلاعاتي امريكاييها از آرايش نيروهاي نظامي ايران نيز پيوند محرمانه اطلاعاتي امريكا و عراق را بر قرار كرد. در اوت 1986 واشنگتنپست در گزارشي نوشت: امريكا درباره آرايش نيروهاي نظامي ايران در جبههها و هدفهاي اقتصادي ايران، اطلاعات ماهوارهاي در اختيار عراق قرار ميدهد.10 ويليامكيسي رئيس پيشين سازمانسيا در سفر به امان پايتخت اردن در سال 1982، با برزان رئيس سازمان اطلاعاتي عراق ديدار كرد. كيسي در سر راه خود به امان در پاريس توقف كرد و با همتاي خود، رئيس پيشين سازمان اطلاعاتي فرانسه به تبادلنظر پرداخت. كيسي پيوند اطلاعاتي امريكا و عراق را برقرار ساخت و امريكا پيش از اعزام سفير به بغداد، يك رئيس تمام وقت ايستگاه اطلاعاتي را در بغداد مستقر كرد. صدام قبل از هر حمله بزرگ عراق در جبهه جنگ يا حمله ديپلماتيك در جبهه سياسي، با رئيس اين ايستگاه مشورت ميكرد.11
علاوه بر كمكهاي تسليحاتي و اطلاعاتي امريكا به عراق، فرانسه نيز مانند گذشته ارسال تسليحات به عراق را ادامه ميداد. يكي از فرودگاههاي پيشين ناتو در فرانسه مركز بارگيري هواپيماهاي نيرويهوايي عراق بود و اين هواپيماهاي غولپيكر باري هر روز به اين فرودگاه ميآمدند و موشكهاي ساخت فرانسه، بمبخوشهاي، فيوز، تجهيزات رادار و تجهيزات الكترونيكي هواپيما را با خود به عراق ميبردند. محمولههاي تسليحاتي فرانسه به عراق آنقدر زياد بود كه تقريباً از اواسط سال 1986 حتي هواپيماهاي غيرنظامي خطوط هوايي بغداد ـ پاريس نيز به حمل جنگافزار ميپرداختند.12
شركتهاي انگليسي نيز بر خلاف آنچه كه رسماً اعلام شده بود، فروش سلاح به عراق را ادامه ميدادند. در اين روند از جمله بيش از 5/1 ميليارد دلار كالاي تكنولوژي پيشرفته به عراق صادر كردند.13 اين در حالي بود كه انگليسيها نتايج استراقسمع در دفتر خريد ايران در لندن را در اختيار عراق قرار ميدادند.
برابر گزارشهاي موجود،14 به دنبال تقويت توان رزمي و دفاعي عراق، استعداد ارتش اين كشور به شرح زير بود:
ـ 5 لشكر زرهي شامل لشكرهاي 3، 6، 10، 12، 17.
ـ 3 تيپ مستقل زرهي شامل تيپهاي 10، 1، 2 گارد جمهوري.
ـ 2 لشكر مكانيزه شامل لشكرهاي 1 و 5 .
ـ 5 لشكر پياده شامل لشكرهاي 2، 4، 7، 8، 11.
ـ 70 تيپ مستقل پياده از نيروهاي احتياط.
ـ 15 لشكر كه پس از شروع جنگ سازماندهي شدند. شامل لشكرهاي 14، 15، 16، 18، 19، 20، 21، 22، 23، 24، 26، 27، 28، 31 و 35.
ـ لشكرهاي زرهي و مكانيزه در قالب 120 گردان تانك و نفربر با استعداد 45 تا 50 تانك جمعاً 5400 تا 6000 دستگاه تانك و نفربر.
ـ 120 گردان توپخانه سازماني.
ـ مجموع نيروهاي پياده 550 گردان.
بنابر برآوردهاي موجود، ارتش عراق بر پايه سازمان و نيروي انساني و تجهيزاتي كه در اختيار داشت از تواناييهاي زير برخوردار بود:
« ـ دشمن در هر زمان توانايي جابهجايي 3 لشكر پياده را در هر منطقه دارد. يك تيپ پياده را در عرض 24 ساعت جابهجا ميكند. يك تيپ زرهي را در 72 ساعت از غرب منتقل ميكند.
ـ دشمن در هر زمان داراي 5 لشكر زرهي و مكانيزه است كه در عرض 4 تا 5 روز قابليت مانور و جابهجايي سريع را دارد.
ـ دشمن در هر زمان توانايي آزادسازي 40 گردان توپخانه را دارد كه در خط جمع كند و در يك نقطه تمركز بدهد.
ـ دشمن توانايي يك ماه بمباران و فشار هوايي به گستردگي عمليات بدر را دارد.
ـ دشمن توانايي اداره دو عمليات همزمان به وسعت 3 تا 4 لشكر را دارد.
ـ دشمن در برابر عمليات آفندي ما با 100 گردان، ميتواند با 300 گردان آزاد، مقابله كند.»15
مشكل ايران در مرحله جديد جنگ با توجه به افزايش توان نظامي عراق، اساساً ناشي از اين بود كه به راحتي قادر به كسب پيروزي نظامي براي تغيير توازن به سود خود نبود. در واقع تقويت عراق و متقابلاً تضعيف ايران، فاصله ميان توانمندي ايران براي تهاجم و كسب پيروزي و توانايي عراق براي مقابله با تهاجمات ايران را به نحوي آشكار افزايش داده بود. به عبارت ديگر، امكانات و مقدورات سپاه با خلاقيت و ابتكارات اين نيرو براي دستيابي به پيروزي لازم، به تناسب ضرورتها و اوضاع سياسي حاكم بر جنگ نبود. برادر محسن رضايي با بازنگري سالهاي پيشين جنگ، روند گذشته را چنين تشريح ميكند:
«سال اول جنگ ما ميخواستيم با شيوه دشمن حمله كنيم، لذا شكست خورديم. سال دوم، جنگ جديدي را آغاز كرديم كه دشمن فكر آن را نكرده بود و پيروز شديم. در سال سوم و چهارم دشمن روش جنگ ما را فهميد و روي جنگ مطالعه كرد و با به كارگيري شيميايي، جنگ عليه پياده را اجرا كرد. در سال پنجم رفتيم در هور، جايي كه توان دشمن ضعيف بود. ما هور را به عنوان يك گذر در نظر گرفتيم و قصدمان نبود آنجا بمانيم ولي بههرحال به يك نوع جنگ جديدي دست زديم. در خيبر ميخواستيم بلافاصله به نشوه برسيم و عقبه دشمن را بگيريم. اين به ما فرصت ميداد ابتكار عمل را به دست بگيريم. در هر حال، با جنگ در هور به عنوان يك جنگ جديد، ميخواستيم استفاده كنيم. ما يك جنگ انقلابي و مردمي داريم، اگر توان مناسب با اين جنگ را بتوانيم ارائه بدهيم موفق خواهيم بود.»16
در سال ششم جنگ، در وضعيتي كه دشمن 550 گردان نيروي پياده در اختيار داشت و براي مقابله با عمليات آفندي، از 300 گردان نيروي آزاد برخوردار بود، سپاه تنها 80 گردان نيرو براي 7 روز جنگ در اختيار داشت.17 ضمن اينكه بخشي از توان رزمي سپاه در خطوط دفاعي مناطق تصرفشده، مانند جزاير مجنون و هور زمينگير شده بود. در اين روند كاهش توان ايران در برابر عراق دو عارضه اساسي به دنبال داشت: نخست آنكه نميتوانست از امكان غافلگيري و تجزيه قواي دشمن برخوردار شود، در نتيجه اجراي عمليات با نوعي ريسك و عدمموفقيت همراه بود. علاوه بر اين، قواي ايران فاقد توانايي لازم براي نبرد طولاني در يك عمليات بود؛ زيرا بلافاصله پس از آغاز عمليات، در حالي كه خطوط دفاعي دشمن در هم شكسته شدهبود، دشمن به سرعت نيروهاي خود را در منطقه عمليات متمركز ميكرد و با افزايش آتش هوايي و توپخانه، به تدريج نيروهاي خودي را از مناطق تصرف شده عقب ميزد.
با توجه به واقعيتهاي موجود، كمكم اين اعتقاد به وجود آمد كه «با اين توان نميتوانيم غافلگيري را رعايت كنيم و قطعاً بايد اين توان 2 تا 3 برابر شود كه با يكي دشمن را فريب بدهيم و با 2 توان ديگر بتوانيم به طور جدي عمل كنيم.»18 بر پايه همين ملاحظه، در انتخاب منطقه عمليات نيز دچار مشكل بوديم. لذا چنين استدلال ميشد كه «ما جايي ميتوانيم بجنگيم كه بلافاصله پشت يك رودخانه، يك عارضه يا تنگهاي برسيم تا دشمن بهراحتي نتواند به ما حمله كند.»19
پس از عمليات بدر بحثهاي بسيار اساسي و جدي درباره نحوه ادامه جنگ انجام شد. لازمه ارائه طرح به شورايعالي دفاع انجام دادن يك بررسي همهجانبه بود كه با حضور فرماندهان سپاه صورت ميگرفت. در اين جلسات ضمن بازنگري گذشته و بررسي وضعيت كنوني، سپاه پيشنهادهايي در زمينههاي مختلف براي استمرار جنگ ارائه ميكرد. ملاقات اوليه فرماندهان سپاه با مسئولان و رهنمودهاي فنياي كه ارائه شد، در ساماندهي چارچوب مباحث نقش تعيينكنندهاي داشت. در اين ملاقاتها دو موضوع اساسي: آماده كردن طرح و سازمان جنگ، تأييد شده بود.20 محورهاي اساسي بحث برپايه ملاحظات يادشده، شامل: استراتژي جنگ، فرماندهي در جنگ، نحوه ادامه جنگ، آموزش و امكانات مورد نياز، شيوه جنگ (در شب و روز)، طرحهاي عملياتي براي عمليات گسترده، محدود و نامنظم، تغيير سازمان رزم و اجراي عمليات مستقل از ارتش بود.21 در عين حال بيشترين تأكيد بر تغيير وضعيت جنگ با تغيير در استراتژي جنگ، گسترش سازمان رزم سپاه، افزايش توان از جهت امكانات، تجهيزات و نيرو بود.
اعتقاد عمومي فرماندهان سپاه بر اساس تجارب حاصله در چهار سال گذشته چنين بود كه ادامه جنگ با اجراي عمليات گسترده با توان موجود امكانپذير نيست. برادر رحيم صفوي در اين باره گفت:
«از تجارب عملياتهاي رمضان گرفته تا والفجرها و حتي خيبر و بدر به اين نتيجه قطعي رسيدهايم كه با اين مقدورات و امكانات حاضر كه داريم، نميتوانيم عمليات گسترده داشته باشيم.»22
برادر غلامعلي رشيد نيز در اين زمينه گفت:
«در ادامه جنگ به روش پيشين و بر اساس استراتژي دستيابي به يك پيروزي، به بنبست رسيديم.»23
سپاه پاسداران از يك سو به اين نتيجه قطعي و روشن رسيدهبود كه با روش گذشته امكان ادامه جنگ با عمليات گسترده وجود ندارد و از سوي ديگر اوضاع جنگ پس از عمليات بدر و تشديد فشار به ايران، اجراي عمليات را ضروري ساخته بود. در واقع ميان توانايي ايران براي اجراي عمليات مؤثر و تعيينكننده با تضمين پيروزي، با اوضاع و ضرورتهاي سياسي حاكم بر جنگ، تناسبي وجود نداشت. پيدايش اين وضعيت در جنگ بيش از هر مسئلهاي متأثر از نحوه نگرش به جنگ و كسب پيروزي بود. بدين معنا كه پس از فتح خرمشهر پيروزي بر عراق بسيار سهل و آسان پنداشته ميشد و اين باور همگاني وجود داشت كه صدام در حال سقوط است. بر پايه همين نگرش، تفكرات استراتژيك مسئولان دربارة جنگ مبني بر "كسب يك پيروزي و خاتمه جنگ"، در پي ناكامي در عمليات رمضان به تدريج شكل گرفت. در چارچوب اين تفكر تصور ميشد با يك پيروزي قاطع ميتوان جنگ را تمام كرد، لذا نيازي به بسيج كشور در خدمت جنگ نيست. اين گونه تفكرات منطبق و همسو با انديشه استراتژيك امام درباره جنگ نبود.24 شكاف موجود ميان دو نگرش يادشده در واقع از مهمترين دلائل وضعيت جنگ در چهار سال گذشته بود.25 كمكم با گسترش دامنه جنگ و فشار بر ايران و افزايش موانع موجود براي دستيابي به پيروزي، نوعي ترديد و نااميدي در مسئولان به وجود آمد. برخي چنين تصور ميكردند كه كار تمام شدهاست و بايد چهار سال پيش (پس از فتح خرمشهر) تصميم ميگرفتيم.26 علاوه بر اين، مشاهده واكنش حاميان عراق در برابر پيروزيهاي نسبي ايران، اين نگراني را به وجود آورده بود كه حتي اگر موفق به تصرف بغداد بشويم امكان حمله اتمي به ايران وجود دارد!
سپاه با الهام از نظريات امام و دركي كه از اوضاع و ضرورتهاي جنگ داشت، در انديشه تداوم جنگ بود. فرمانده سپاه در همين زمينه با اشاره به نظريات امامخميني چنين تأكيد ميكرد:
«جنگ بايد ادامه پيدا كند يا با عمليات محدود يا با عمليات بزرگ يا با تركيبي از عملياتهاي منظم و نامنظم چرخ جنگ بايد مرتب در جريان باشد.»27
با بررسيهايي كه انجام گرفت اين نتيجه حاصل شد كه براي ادامه جنگ، بدون ورود كلية سازمانها و امكانات كشور به جنگ، امكان پشتيباني از جنگ وجود ندارد. حداقل توان لازم براي ادامه جنگ 300 گردان نيرو بود كه در آخرين پيشنهاد سپاه ارائه شد. در عين حال جمعبندي نتايج جلسات فرماندهان سپاه در اين مرحله به شرح زير بود:
1ـ استراتژي جنگ تاكنون بر اساس "جنگ، جنگ تا پيروزي" بوده است كه اين سياست با شكست مواجه شده است، لذا بايد استراتژي جنگ تغيير كند.
2ـ توان خودي در مقايسه با توان دشمن كاهش يافته، لذا توان موجود نه تنها براي كسب پيروزي كامل نظامي بلكه براي ادامه جنگ هم كافي نيست.
3ـ با توان موجود تنها ميتوان عمليات محدود انجام داد.
4ـ بايد يك فرماندهي واحد با اختيارات و ستاد تخصصي، با قدرت كشور را به جنگ بكشاند و كليه امكانات و نيروها را براي پيشبرد جنگ به كار گيرد.
5 ـ ادامه همكاري ارتش و سپاه به صورت گذشته امكانپذير نيست. لذا بايد به صورت مستقل و جداگانه همكاري كنند. سپاه و ارتش طرحها را بدهند، فرماندهي (عالي) تصميم بگيرد و هر كدام در زمين پيشنهادي خود بجنگند.
6 ـ به دليل كمبود آتش توپخانه و هوايي و زرهي خودي و برتري دشمن در اين زمينهها، اساس جنگ همچنان بر عمليات نيروهاي پياده در شب همراه با حفظ غافلگيري ميباشد.28
در پي تبيين استراتژي جديد جنگ و ارائه آن به وسيله سپاه، اين شائبه كه سپاه تمايل به ادامه جنگ ندارد، گسترش يافت! اين وضعيت در حالي پيش آمده بود كه قبل از آن تمايل سپاه به ادامه جنگ بنابر نظر امامخميني، عامل اصلي در ادامه جنگ ذكر ميشد! در نتيجه سپاه در مرحله جديد ـ كه اساساً بار جنگ را بر دوش ميكشيد ـ تحت فشار برخي جريانها قرار گرفت. فرمانده كل سپاه با دركي كه از ماهيت اين جريانها داشت، در شورايعالي سپاه گفت:
«امروز مشكلات ما در سپاه بسيار زياد و غيرقابل تصور است، هم در خارج سپاه و هم در داخل، وضع بودجه ما خراب است. مشكلات عظيمي از جاهاي مختلف به وجود ميآيد. هر كجا دست ميگذاريد مشكلات هست. تا حالا چند جزوه چند صفحهاي در مجلس، عليه جنگ و سپاه پخش كردهاند.»29
برادر رضايي مشكلات سپاه را براي انتقال به امامخميني با بيت ايشان در ميان گذاشت.30 به نظر ميرسيد هسته مركزي اين جوسازيها عليه سپاه، به دليل تعهد و پايبندي سپاه به نظريات امام و فراتر از آن اعتقاد سپاه به برنامهريزي براي جنگ درازمدت بود.
برادر رشيد نيز درباره علت جوسازيها ميگويد با استراتژي جنگ درازمدت كسي موافقت نداشت.31
سپاه براي فائق آمدن بر معضلات ناشي از جنگ و فشارهاي وارده، دو اقدام را در كنار طرحريزي عملياتهاي گسترده و محدود به موازات هم انجام داد. نخست تشريح مسائل جنگ با ارسال نامه به امامخميني بود. در يكي از اين نامهها آمده است:
«اين جنگ نابرابر به كجا كشيده ميشود؟ ما پيشنهادات را خدمت آقايان بيان كرديم و اينها باز هم معتقد به يك تغيير و دگرگوني اساسي در مملكت نيستند و ميخواهند جنگ را با همين وضعيت پيش ببرند.»32
علاوه بر اين، تماس سپاه با مسئولان شامل آيات عظام، ائمه جماعات مناطق، مجلس و نمايندگان مجلس براي بيان مشكلات جنگ انجام گرفت. اين اقدامات و به موازات آن نااميدي مسئولان از دو عمليات كميل و قادر (عمليات كميل انجام نشد ولي عمليات قادر با ناكامي مواجه گرديد.) سبب گرديد مواضع مسئولان تغيير كرده و به نظريات سپاه توجه كنند.33
برادر رضايي نيز پس از ملاقات با امام تأكيد ميكند:
«اگر كشور هم نيايد در جنگ و اگر امكانات كل كشور هم در جنگ وارد نشود، ولو ما 2 نفر هم باشيم، 3 نفر هم باشيم، جنگ را ادامه خواهيم داد و عاشورا ميسازيم.»34
سپاه بر پايه همين ملاحظات و براي استمرار جنگ، استراتژي جديدي را تبيين كرد كه از اصول زير پيروي ميكرد:
1ـ ضرورت ادامه جنگ با جنگ درازمدت.
2ـ اجراي عمليات محدود با هدف زنده نگهداشتن جنگ و فشار نظامي بر دشمن.
3ـ افزايش توان و سازمان رزم سپاه براي اجراي عمليات گسترده.
4ـ طرحريزي و اجراي عمليات گسترده به صورت مستقل.35
سپاه در فاصله خرداد تا شهريور 1364 سلسله عمليات محدودي را انجام داد كه آثار مثبتي بر جاي نهاد. علاوهبراين، با توجه به تجارب به دست آمده در عملياتهاي پيشين، بهويژه عمليات بدر، براي اجراي عمليات گسترده شرايط زير تعيين شد:
1ـ در اختيار داشتن حداقل 150 گردان نيرو (هدفهاي ارزشمند در جنوب بدون 150 گردان قابل تصرف نبود).
2ـ بيش از يك ميليون گلوله توپ براي آتش پشتيباني مناسب در يك عمليات گسترده.
3ـ سلاح ضدزره به اندازه كافي (حداقل3 هزار موشك تاو) براي اجراي يك عمليات گسترده.
4ـ اجراي تك پشتيباني در جزيره مينو.
5 ـ شركت مؤثر نيرويهوايي ارتش براي پشتيباني هوايي عمليات.36
انتخاب منطقه مناسب براي اجراي عمليات با رعايت غافلگيري همچنان از مهمترين مشكلات سپاه بود، بدين معنا كه فرماندهان سپاه از يكسو بايد درباره امكان دستيابي به پيروزي با در اختيار داشتن نيرو و تجهيزات كافي، متقاعد شده و به نتيجه ميرسيدند و از سوي ديگر مسئولان كشور نيز بايد از تضمين سپاه براي كسب پيروزي اطمينان حاصل كرده امكانات مورد نياز سپاه را واگذار ميكردند. مشكلات ناشي از اين وضعيت سبب گرديد سپاه موقعيت بسيار سخت و دشواري را پشت سر قرار دهد. چنانكه برادر رضايي پس از عمليات فاو گفت:
«سپاه فاصلهزماني پساز عمليات بدر تا عمليات فاو را با سختي سپري كرد.»37
بحث و بررسيهايي كه به هنگام انتخاب منطقه عمليات صورت گرفت تا اندازهاي ابعاد اين دشواريها را نشان ميدهد. چنانكه ترديدهاي موجود درباره ادامه جنگ به دليل مشكلات و دشواريهايي كه وجود داشت، سبب گرديد ديدگاههاي موجود دربارة ادامه جنگ، مورد تجزيه و تحليل قرارگيرد. برادر رحيم صفوي در اين زمينه در جلسه فرماندهان سپاه گفت:
«هر عمليات ناموفقي هم از نظر سياسي و هم از نظر نظامي منجر به تقويت دشمن خواهد شد. هم اكنون دو تفكر وجود دارد. نخست استراتژي ادامه جنگ متناسب با توان، ديگري تصرف يك منطقه و برقراري صلح.
در جنوب در هر منطقهاي، هرگونه عمليات گستردة خارج از توان، به شكست قطعي ما منجر خواهد شد، چون نميتوان غافلگيري را رعايت كرد. با توان موجود، حداكثر 5 الي 6 روز بيشتر نميتوان با دشمن جنگيد زيرا توان ما از نظر نيرو و امكانات نسبت به دشمن ضعيف است.»38
تأخير در اجراي عمليات گسترده نيز قابل پذيرش نبود، زيرا بنابر تجربيات گذشته، عدم اجراي عمليات بزرگ، بيشتر از اجراي عمليات بزرگ و شكستخورده زيان داشت.39 به همين دليل ضرورتاً بايد عمليات بزرگ و گسترده انجام ميشد. بحث و بررسيهاي مربوط به انتخاب منطقه فاو از خرداد 1364 آغاز شد. برادر شمخاني در جلسه قرارگاه خاتمالانبياء(ص) با در نظر گرفتن كليه ملاحظات براي اجراي عمليات، گفت:
«1ـ ما مجبوريم عملياتي را شروع كنيم كه اين عمليات مبتني بر توانمان باشد.
2 ـ توان دشمن در آنجا محدودتر باشد.
3ـ براساس تجربه عمليات خيبر و بدر باشد.
4ـ بتوانيم مسئله آتش دشمن را كه در عمليات بدر مسئله اساسي بود، حل كنيم.»40
فرمانده كل سپاه نيز با اشاره به وضعيت زمين و امكان اجراي آتش پشتيباني روي مواضع دشمن، درباره محاسن اجراي عمليات در منطقه فاو گفت:
«دشمن همواره سعي ميكند زمين و نيرو را براي خود نگهدارد ولي در اينجا مجبور است براي بازپسگيري زمين، نيروي خود را ديوانهوار مصرف كند.»41
در عين حال چون سپاه درگير عمليات محدود بود، طراحي و آمادهسازي عمليات فاو با كندي دنبال ميشد. در فاصله مهر تا آبان 1364 با ظهور ترديدهاي جديد درباره اجراي عمليات گسترده و با مشكل مواجه شدن دريافت امكانات مورد نياز، تضمينهاي لازم براي اجراي عمليات اتخاذ نشد. اين مرحله براي سپاه، چنانكه اشاره شد، بسيار دشوار بود ليكن با تدبير فرمانده سپاه به آرامي پشتسر نهاده شد. بعدها فرمانده سپاه درباره ضرورت در اختيار داشتن امكانات براي اجراي عمليات ميگويد:
«در عمليات فاو ما به اين نتيجه رسيدهبوديم كه بايستي بدون كم و كاست، از تمام عوامل مؤثر در يك عمليات استفاده كرد و هيچ چيز را فداي چيز ديگري نكنيم. به مهندسي گفتيم بايد حتماً توجه شود به كارهاي مهندسي و نبايد از آن بگذريم. به آتش بايد توجه شود و نبايد از كنار آن بگذريم و به مانور بايد حتماً توجه كنيم. گفتيم يك ميزان سختگيري و تأمين همه عوامل لازم براي يك عمليات بكنيم، ديگر سادهانديشي هم نكنيم.»42
نگراني از دشواريهاي دستيابي به پيروزي در فاو، سبب گرديد كه سپاه علاوه بر تلاش براي اجراي تك پشتيباني در جزيره امالرصاص، بر ضرورت اجراي عمليات ارتش در شلمچه نيز تأكيد كند. در جريان طرحريزي عمليات، با توجه به وجود رودخانه اروند و نخلستانهاي حاشيه آن، درباره شكستن خط و پاكسازي، بحثهاي بسيار پيچيده و ظريفي انجام گرفت و مراحل اجراي عمليات در طرحريزي كاملاً تفكيك شد.43 همچنين تجربه عمليات بدر در امر پدافند هوايي، سبب گرديد سپاه قرارگاه رعد به فرماندهي سرلشكر شهيد عباس بابايي را در كنترل عملياتي خود بگيرد و علاوه بر تأكيد بر استقرار سيستم پدافند ضدهوايي هاگ(هاوك) در منطقه نزديك عمليات، اهداف را براي بمباران مشخص كند.44
سرانجام در ساعت 22:10 تاريخ 20/11/1364 فرمانده كل سپاه رمز عمليات والفجر8 را قرائت و دستور آغاز عمليات را صادر كرد.45
غافلگيري دشمن در اين عمليات و تأخير عراقيها در درك اصلي بودن عمليات در منطقه فاو، به نيروهاي خودي فرصت داد تا منطقه را پاكسازي و تثبيت نمايند. پاتكهاي دشمن در اين عمليات 75 روز به طول انجاميد و سرانجام ارتش عراق با نااميدي از بازپسگيري منطقه عمليات، حملات خود را متوقف كرد. ضمناً تك پشتيباني اين عمليات را سپاه در جزيره امالرصاص انجام داد كه با موفقيت همراه بود. برادران ارتش نيز در منطقه شلمچه وارد عمل شدند ليكن موفق به پيشروي نشدند.
فتح فاو آثار و نتايج بسيار مهمي داشت، زيرا براي نخستين بار پس از فتح خرمشهر، منطقه مورد تهاجم در يك عمليات بزرگ، پس از تصرف تثبيت شده بود. اين مسئله به منزله ناتواني دفاعي عراق و متقابلاً توانمندي نيروهاي خودي براي تهاجم و پدافند، ارزيابي ميشد. توانايي و قابليت سپاه در طرحريزي و اجراي عمليات به صورت مستقل، شگفتانگيز و حيرتآور بود. پيش از اين تأكيد بر اجراي روشهاي كلاسيك و تحت كنترل قرارگرفتن سپاه بود، ليكن با صدور فرمان امامخميني به سپاه براي تشكيل سه نيروي زميني، هوايي و دريايي؛ اجراي عمليات والفجر8 به صورت مستقل و پيروزي به دست آمده، موقعيت سپاه را در عرصه جنگ تثبيت كرد. در واقع با فتح فاو و ظهور توانايي سپاه در طرحريزي، فرماندهي، پشتيباني و پدافند به مدت 75 روز، حيات جديد سپاه آغاز شد. همچنين «قدرت فرماندهي سپاه براي كنترل هوايي، پدافندهوايي و هوانيروز در اين عمليات آشكار شد.» ضمن اينكه اعتماد به نفس براي كسب پيروزي كه بيش از اين مورد ترديد قرار گرفته بود، مجدداً حاصل گرديد.46 نتايج حاصله از فتح فاو، قرارداد 1975 الجزاير را به سود ايران تثبيت كرد. با تكيه بر منطقه تصرف شده امكان ادامه جنگ و بعدها رويارويي با امريكا نيز به وجود آمد.47 در مجموع عمليات فاو تجارب زير را براي سپاه به دنبال داشت:
1ـ استقلال در تصميمگيري؛ پيش از اين سپاه ساير ملاحظات را در نظر ميگرفت ولي در اين عمليات تأكيد بر اجراي عمليات به صورت مستقل، وضعيت سپاه را بهبود بخشيد.
2ـ صراحت و اطمينان در به كارگيري امكانات و پافشاري بر تأمين آن.
3ـ ضرورت تأمين امكانات براي هر عمليات حتي اگر به تأخير در زمان اجراي عمليات منجر شود.
4ـ دخالت بيشتر فرماندهي و كاهش واگذاري اختيارات به رده پايين در صورت وجود ابهام و ترديد.
5 ـ كنار گذاشتن انديشه "استراتژي يك پيروزي" با ارائه پيشنهاد 1200 گردان نيرو و رفع ابهام در استراتژي موجود.
6 ـ به كارگيري آتش توپخانه براساس تجارب عمليات خيبر و بدر.
7ـ فعال كردن قرارگاه رمضان در داخل خاك عراق.
8 ـ استفاده از اصل غافلگيري با اجراي عمليات فريب.48
بازتاب عمليات فاو در رسانههاي خارجي و تحليلها و تفسيرهاي ناظران و تحليلگران مسائل سياسي از اين عمليات، قابل توجه بود. تحليلگر نظامي مؤسسه بينالمللي تحقيقات استراتژيك لندن حمله ايران به فاو را "حملهاي زيركانه" مينامد كه "به مراتب پيچيدهتر از معمول" بوده است.49
كارشناس نظامي سرويس بينالمللي راديو استراليا نيز موفقيت در عمليات فاو را چشمگير و بهتر از تمام دوران جنگ ذكر ميكند.50
خبرنگاران لوسآنجلس تايمز و شبكه ان.بي.سي امريكا عمليات والفجر8 را بزرگترين پيروزي ايران در خلال جنگ تحميلي خواندند.51
روزنامه معاريو چاپ اسرائيل نوشت:«اگر ايرانيها موفق شوند پايگاهي را كه تصرف كردهاند حفظ نمايند، موقعيت صدام را متزلزل خواهند ساخت.»52
راديو بي.بي.سي نيز در تحليل خود تأكيد كرد:«در صورت تصرف فاو از سوي ايران، اين ضربهاي شديد بر روحيه نيروهاي عراق خواهد بود؛ ضمن اينكه عواقب مهم نظامي به دنبال خواهد داشت.»53 همين راديو چند روز بعد مجدداً در تفسيري گفت: «اگر عراق نتواند فاو را بگيرد، ممكن است روحيه معنوي و موقعيت صدام به طرز خطرناكي از بين برود.»54 گزارشگر نشريه ميدلايست نيز "تفوق رواني" ايران بر عراق را تأكيد كرد.55
از ميان رفتن "تفوق نظامي عراق"56 و برخورداري ايران از امتياز نظامي،57 توازن نظامي را بهسود ايران تغيير داد. اين مهم در موقعيتي به دست آمد58 كه تصور ميشد عراق اوضاع نظامي را تحت كنترل دارد59 و ايران قادر به ايجاد شكاف عمده در خطوط دفاعي مستحكم عراق نيست.60 در بررسي علل پيدايش اين وضعيت تحليلهاي مختلفي ارائه شد. "ماهر عبدالرشيد" يكي از فرماندهان نظامي عراق اعتراف كرد ايران از روشهاي نظامي نوين استفاده كرده است.61 كردزمن يكي از تحليلگران نظامي، پوشش دفاعي ضعيف عراق و احتمال ندادن اينكه ايران به اجراي عمليات آبي ـ خاكي دست بزند و مهمتر از همه بيتوجهي عراقيها به اهميت استراتژيك منطقه فاو را از علل موفقيت ايران ذكر كرده است.62
"تيمرمن" نيز در كتاب "سوداگري مرگ" نوشت:
«نيروهاي رزمنده ايراني كاري كردند كه تا آن زمان از نظر ناظران نظامي غيرممكن بود . . . اين شبيخون سريع، كارآمد و نمايان، كار رزمندگان غواصي بود كه به ياري هزاران پاسدار در قايقهاي كوچك فايبرگلاس از اروندرود گذشتند و قدم به فاو گذاشتند.»63
راديو امريكا نيز گفت:
«تحليلگران نظامي غرب از اين موضوع متعجب هستند كه ايران چگونه با تجهيزات اندك توانسته از اين آبراه عبور نموده و به مواضع عراقيها دست يابد؟»64
به موازات ناتواني عراق از بازپسگيري منطقه فاو و متقابلاً توانايي نيروهاي خودي براي تثبيت مواضع تصرفشده، تدريجاً نتايج اين پيروزي ايران در منطقه مورد تأكيد قرارگرفت. «در كويت و دنياي غرب اين نگراني به وجود آمد كه ايران در جنگ برنده خواهدشد.»65 جرجبوش معاون ريگان رئيسجمهور وقت امريكا پس از سفر 8 روزه به منطقه66 و اقدام نظامي امريكا عليه ليبي، گفت:
«امريكا نميخواهد نظارهگر اين مسئله باشد كه گسترش جنگ از سوي ايران، به روند تغيير در توازن قدرت در منطقه بينجامد.»67
روند تحولات جنگ پس از تثبيت موقعيت ايران در فاو، با توجه به تحليلهاي ارائهشده درباره نتايج حاصله از پيروزي ايران در منطقه و عراق و اظهارات مقامات امريكايي، تا اندازهاي نگرانكننده به نظر ميرسيد. پيش از اين چنين تصور ميشد كه در صورت دستيابي ايران به يك پيروزي، شرايط براي خاتمهيافتن جنگ با ارائه امتياز به ايران فراهم خواهد شد، به همين دليل فاو به عنوان آخرين عمليات تلقي ميشد. بنابه اظهار فرمانده كل سپاه، مسئولان چنين تصور ميكردند كه با عبور از فاو، در حقيقت ميتوانيم جنگ را تمام كنيم و دنيا ديگر مسئلهاش حل ميشود.68 اين نگرش سبب شده بود كليه تلاشها و اقدامات ايران در حدفاصل عمليات رمضان تا عمليات فاو در چارچوب "كسب يك پيروزي" سازماندهي و انجام شود. سپاه برخلاف اين نگرش، بر اين باور بود كه عمليات فاو تنها براي گرفتن زمان از دشمن است و بايد با عملياتهاي پيدرپي دشمن را مستأصل كرد و از پاي درآورد؛ به همين دليل، سپاه پيشنهادهايي را براي ادامه جنگ درازمدت ارائه كرد كه تصويب نشد.
فتح فاو برخلاف تصور برخي كه آن را نوعي ارائه امتياز به ايران براي خاتمه يافتن جنگ تلقي ميكردند، نه تنها هيچ تغييري در روش قدرتهاي حامي عراق، به سود ايران به وجود نياورد، بلكه فشار به ايران در ابعاد جديدي گسترش يافت و حمايت كشورهاي منطقه از صدام افزايش يافت.69 در واقع فتح فاو ترديد دنيا را از ميان برد و براي خاتمه دادن به جنگ با روش تضعيف ايران به تصميمگيري رسيدند70 تلاش براي تصويب قطعنامه 598 در حالي كه ايران در موقعيت برتر قرار داشت، نوعي اِعمال فشار به ايران ارزيابي ميشد.
عراقيها نيز پس از نااميدي از بازپسگيري فاو، به دليل تشديد آسيبپذيري مواضع دفاعي و استحكامات خود و آشكارشدن ميزان قدرت دفاعي اين كشور، استراتژي موسوم به "دفاع متحرك" را آغاز كردند. اين اقدام عراق نوعي تجديدنظر در استراتژي71 و انتقال از موقعيت دفاعي به تهاجمي بود. در واقع عراقيها در نظر داشتند با كسب پيروزي نظامي، قدرت نظامي خود را مجدداً به نمايش بگذارند.72 تهاجم دشمن از شمال و منطقه عملياتي والفجر9 در تاريخ 5/12/1364 آغاز شد، صدام گفته بود از دُم شروع ميكنيم تا به سَر (فاو) برسيم.73 اين دور از تهاجمات عراق با اشغال مجدد مهران در تاريخ 27/2/1365 خاتمه يافت.74
صدام در پاسخ به اينكه چرا عراقيها به جاي فاو به جاي ديگري حمله ميكنند، گفت:
«ما به اين نتيجه رسيدهايم كه اگر ارتش ما حمله نكند، نيروهاي ايران حمله ميكنند و اگر در يك منطقه پدافند كنيم، پس از چند روز همان اندازه تلفات ميدهيم كه معمولاً در حمله ميدهيم. بنابراين بهترين راه را در اين يافتيم كه فعلاً از فاو صرفنظر كنيم و در ساير جبههها به نيروهاي ايران حمله كنيم.»75
شواهد و قرائن موجود حاكي است كه قبل از عمليات فاو، عراق در نظر داشت به مواضع ايران حمله كند. در واقع افزايش توان عراق با انباشت امكانات و گسترش سازمان رزم و ناكامي ايران طي سه سال گذشته شرايطي را فراهم ساخته بود كه احتمال حملة دشمن دور از انتظار نبود؛ چنانكه در گزارش كميته روابط خارجي سناي امريكا به اين مسئله اشاره شده است.76 در هر صورت، عمليات فاو اقدام دشمن را به تأخير انداخت ولي بلافاصله پس از نااميدي عراقيها از بازپسگيري فاو، تهاجم آنها آغاز شد.
گرچه ارتش عراق در عمليات فاو شكست خورد و نتوانست مواضع دفاعي خود را حفظ كند و منطقه را بازپسگيرد، ليكن آنچه كه حائز اهميت بود و شايد به اندازه كافي به آن توجه نشد توانايي عراق براي 75 روز تهاجم پيدرپي در فاو و سپس اجراي استراتژي موسوم به دفاع متحرك بود. در واقع حوادث يادشده نشاندهندة قدرت نهفته عراق بود كه در صورت موفقيت در به دستگيري ابتكارعمل در جنگ با تغيير استراتژي از پدافند به آفند، ميتوانست روند جنگ را تغيير دهد. تلاشهاي سياسي دشمن در اين مرحله سبب گرديد بخشي از نتايج ناشي از شكست فاو، در داخل عراق جبران شود و از نظر نظامي نيز درگير كردن قواي نظامي ايران در ساير مناطق، از تمركز توان ايران در فاو جلوگيري كرد و اين به سود عراق بود. اگر ما مهران را آزاد نميكرديم، مسلماً عراق در تداوم عمليات دفاع متحرك خود، دو ماه بعد به فاو حمله ميكرد.77
عراقيها همزمان با اجراي عمليات موسوم به استراتژي دفاع متحرك به نفتكشها و پايانههاي نفتي ايران در خليجفارس با استفاده از جنگنده بمبافكنهاي فرانسوي و موشكهاي اگزوسه، حمله كردند.78 موج جديد حملات عراق پس از يك توقف سهماهه آغازشد. هدفهاي عراق شامل اردوگاههاي نظامي، پالايشگاههاي نفت و اهداف غيرنظامي در مناطق مختلف بود.79 عراق در همين روند براي اولين بار به تأسيسات نفتي ايران در جزيرة سيري حمله كرد.80 در واقع عراقيها پس از حمله به خارك به جزيره سيري، محل بارگيري نفت ايران حمله كردند.
امامخميني با دركي كه از نتايج احتمالي ناشي از پيروزي ايران در عمليات فاو، مبني بر تشديد فشار به ايران، داشتند، سال 1365 را "سال استقامت" ناميدند.81 آقاي هاشمي با استقبال از سخنان امام تأكيد كرد: «اين پيام به موقع بود و شرايط جديدي را به وجود آورده است.»82 مهندس موسوي نخستوزير اعلام كرد كه جنگ را در اولويت ميگذارد و تمام امكانات را در اختيار جنگ قرار ميدهد.83 برادر رضايي فرمانده كل سپاه نيز اعلام كرد كه تنها راه، بسيج كليه نيروها و امكانات كشور است.84 وي همچنين گفت:
«در فاو با 150 هزار نيرو در برابر 700 هزار نفر از ارتش عراق جنگيديم و به آن پيروزي درخشان نائل آمديم. آيا نميتوانيم با 10 برابر اين نيرو ارتش عراق را منهدم كنيم؟»85
آقاي هاشمي مدتي بعد و پس از تشديد فشارهاي عراق با حملات هوايي به مراكز اقتصادي و صنعتي و حملات زميني، در سمينار فرماندهان سپاه براي لبيك به پيام امامخميني، با تأكيد بر ضرورت تسريع در امر جنگ، اعلام كرد: منطقيترين راه اين است كه زمان را از دست ندهيم.86 وي در نمازجمعه تهران نيز گفت:
«هر محاسبهاي نشان ميدهد ما بايد هر چه زودتر جنگ را به پايان برسانيم. زمان بيش از اين نبايد در اختيار دشمن قرار گيرد. همه چيز در اولويت اول در خدمت جنگ بايد باشد.»87
شعار تعيين سرنوشت جنگ به تدريج در همين روند شكل گرفت. آقاي هاشمي در توضيح اين مفهوم تأكيد كرد كه تعيين سرنوشت جنگ بدان معنا نيست كه امسال جنگ پايان يابد.88 بلكه جنگ را به جايي ميرسانيم كه پيروزي ايران مشخص شود.89 اين اظهارات بر اساس اين تحليل بيان ميشد كه پيروزي در عمليات فاو كافي نبودهاست و براي تشديد فشار به عراق و حاميانش بايد در تداوم پيروزي در فاو، اقدامات نظامي ديگري را نيز انجام داد.
عراق پس از عمليات فاو با شروع عمليات "دفاع متحرك" فرصت بازسازي و ادامه حملات در منطقه فاو يا ساير مناطق را از ما گرفت و سپس به بازسازي مشغول شد. پيدايش وضعيت جديد بدين شكل بود كه از يكسو پيروزي در فاو برخلاف تحليلهاي پيشين نتايج مثبتي براي پايان دادن به جنگ نداشت، بلكه متقابلاً به تشديد فشار به ايران انجاميد. عبور از اين مرحله الزاماً با مقاومت در برابر فشارها و اجراي عمليات محدود يا گسترده امكانپذير بود. در چارچوب نظر امام براي پاسخ به وضعيت جديد كه فرمودند:
«شما در جبههها هيچ نگذاريد آرامش پيدا كند دشمن، اگر بگذاريد آرامش پيدا كند ميرود و تجهيز بيشتر ميكند و شما را به زحمت مياندازد.»90
سپاه سلسله عملياتهاي محدود را طرحريزي و اجرا كرد. بدين ترتيب كه سپاهپاسداران با هدف آزادسازي مهران، عمليات كربلاي1 را در تاريخ 9/4/1365 به اجرا درآورد. عمليات مشترك سپاه و ارتش به نام كربلاي2 در تاريخ 10/6/1365 در منطقه حاجعمران اجرا شد و همزمان با آن، سپاه عمليات دريايي كربلاي3 را روي اسكله العميه در تاريخ 10/6/1365 انجام داد. يگانهاي سپاهپاسداران همچنين در تاريخ 20/6/1365 "عمليات انصار" را در جزيره جنوبي خيبر و در تاريخ 19/7/1365 عمليات فتح1 را در عمق خاك عراق اجرا كردند.91
بدين ترتيب ششمين سال جنگ درحالي پايانيافت كه در سختترين وضعيت، سپاه با طرحريزي و اجراي عمليات فاو و تصرف و تأمين اين منطقه، توازن جنگ را به سود جمهورياسلامي تغيير داد. تشديد فشار به ايران، به جاي ارائه امتياز، كليه تحليلها و باورهاي پيشين مبنيبر دستيابي به يك پيروزي و خاتمه دادن به جنگ را در هم شكست. مقابله با پيدايش وضعيت جديد با شعار تعيين سرنوشت جنگ و بسيج عمومي دولت و مردم آغاز شد.
مهمترين سؤالي كه در اين مرحله فراروي تصميمگيرندگان قرار داشت اين بود كه:
«چگونه ميتوان موقعيت برتر سياسي ـ نظامي ايران را حفظ و تثبيت كرد و بر پايه آن با تأمين خواستههاي برحق ايران، وضعيت نهايي جنگ را به سود جمهورياسلامي تغيير داد؟»