پـايـان جنـگ
شهريور 1366 تا مرداد 1367

هشتمين سال جنگ در حالي آغاز شد كه درگيري ايران و امريكا در خليج‌فارس با حملات امريكا به سكوهاي نفتي ايران و مقابلة ايران به نقطه اوج خود رسيد.1 با فرارسيدن ماه آبان، امريكايي‌ها به تدريج از مواضع خود عقب‌نشيني كردند. چنان‌كه پس از اصابت موشك به اسكلة الاحمدي كويت در بامداد 30 مهر 1366 و انفجار يك بمب در كويت در دوم آبان همان سال، ريگان رئيس‌جمهور وقت امريكا با توجه به دست نيافتن امريكا به اهداف خود براي پايان بخشيدن به اوضاع بحراني در خليج‌فارس، اعلام كرد:
«فكر نمي‌كنم در هيچ چيز دچار اشتباه محاسبه شده‌باشيم. ما در آنجا(خليج‌فارس) براي آغاز جنگ حضور نداريم . . . ما گفته‌ايم در صورتي كه مورد حمله واقع بشويم از خود دفاع مي‌كنيم.»2
اين اظهارات به روشني نشان‌دهنده عدم تمايل امريكا به ادامة درگيري‌ها ارزيابي مي‌شد، چنان‌كه وزارت خارجه امريكا رسماً اعلام كرد:
«به عهده دولت كويت است كه تصميم بگيرد به سومين موشك شليك‌شده توسط ايران پاسخ لازم را بدهد.»3
بدين ترتيب امريكايي‌ها به‌رغم تبليغات و توافق براي اعمال پشتيباني از كويت، سرانجام به دليل نگراني از عواقب تداوم و گسترش درگيري ايران و امريكا، تصميم‌گيري درباره پاسخ به حملات موشكي را بر عهده كويت گذاشتند.4 وزير‌دفاع وقت امريكا با پذيرش تلويحي شكست امريكا در درگيري با ايران، اعلام كرد:
«بهترين راه پايان بخشيدن به ستيزه‌جويي ايران، اجراي برنامه تحريم سازمان‌ملل در مراودات ايران است.»5
سفير كويت در امريكا نيز طي مصاحبه با روزنامه الشرق‌الاوسط با توجه به تغيير موضع امريكا گفت:
«منافع كشورهاي شوراي همكاري اين است كه در زندگي با آرامش و صلح در كنار ايران باشند . . . درگير شدن با ايران آسان است ولي پايان دادن به چنين نبردهايي دشوار مي‌باشد!»6
ريگان رئيس‌جمهور امريكا با صدور بيانيه‌اي تحريم اقتصادي ايران را اعلام كرد. در بيانيه صادره چنين تأكيد شده‌است:
«ما فقط پس از تلاش‌هاي مكرر و ناموفق براي كاهش بحران با ايران، دست به اين تحريم‌هاي اقتصادي زديم!»7
از جمله موارد تحريم، خريد نفت از ايران ذكر شده‌است.8
در وضعيتي كه ابتكار عمل امريكا براي پايان دادن به جنگ با شكست مواجه شد، تحولات ديگري در حال انجام بود كه بدون ترديد نقش مهمي در فراهم‌سازي زمينه‌هاي پايان دادن به جنگ داشت. پيش از اين تلاش عراق براي بين‌المللي كردن جنگ با فراهم‌كردن زمينه‌هاي حضور امريكا در منطقه و حمله به ايران و تصويب قطعنامه 598 و همچنين حمله به مردم بي‌دفاع و غيرنظامي در شهرها، گرچه ابعاد فشار به ايران را گسترش داد و تشديد كرد ولي هيچ‌كدام به پايان يافتن جنگ منجر نشد. بنابراين عراقي‌ها در جستجوي راه‌حل پايان دادن به جنگ، "تغيير استراتژي" عراق را "از تدافعي به تهاجمي" مورد توجه قرار دادند. ضمن اينكه تلاش براي دستيابي به موشك‌هايي براي "حمله موشكي به تهران" و تداوم "حمله به مراكز صنعتي و اقتصادي" ايران را كماكان در دستور كار خود داشتند .
درك جديد عراق درباره ضرورت تغيير استراتژي با كمك مستشاري كارشناسان‌ارشد نظامي شوروي و كمك‌هاي نظامي و اطلاعاتي امريكا انجام‌گرفت، ضمن اينكه برخي از افسران‌ارشد عراق نيز با تجزيه و تحليل شوروي‌ها درباره ضعف‌ها و كاستي‌هاي اساسي در ساختار هجومي ارتش عراق موافق بودند.9 ناتواني عراق در باز‌پس‌گيري فاو و سپس ناكامي در تأمين اهداف استراتژي موسوم به دفاع متحرك، نشان‌دهندة ضعف در ساختار دفاعي و تهاجمي عراق بود. آنتوني كردزمن يكي از كارشناسان نظامي امريكا بر اين نظر است كه عراقي‌ها مشكل استراتژيكي و تاكتيكي داشتند و قادر نبودند در برابر پيشروي نيروهاي ايران مقاومت كنند و همچنين نمي‌توانستند با تصرف بخش‌هاي محدودي از خاك ايران، اين كشور را مجبور به پذيرش صلح كنند.10
در واقع پيشروي قواي نظامي ايران در مستحكم‌ترين مواضع دفاعي عراق در منطقه شرق بصره، مجدداً ضعف‌هاي عراق را آشكار ساخت. برابر برخي گزارش‌ها، در 15 مارس 1987 (14 اسفند 1365) صدام‌حسين در جلسه‌اي 5 ساعته با فرماندهان ارتش عراق و برخي از مسئولان سياسي و حزبي، خطر شكست تدريجي عراق را بررسي كردند كه در اين جلسه تصميم‌هاي اساسي براي تغيير استراتژي عراق، با گسترش بيشتر سازمان گارد رياست‌جمهوري و ساير نيروها جهت تدارك ضد حملات و تشديد جنگ نفتكش‌ها اتخاذ شد.11
روس‌ها با برخورداري از نقش جديد در منطقه، با افزايش حمايت سياسي و تسليحاتي از رژيم بعثي، نقش تعيين‌كننده‌اي در بهبود موقعيت عراق داشتند. رهبري جديد شوروي براي خاتمه دادن به جنگ، در انديشه تجهيز بيشتر عراق بود تا بدين‌وسيله ايران را مجبور به پذيرش صلح نمايد. گورباچف رهبر وقت شوروي در همان زمان رسماً اعلام كرد:
«اين جنگ بايد از طريق مذاكرات سياسي پايان يابد و راه ديگري وجود ندارد.»12
رئيس هيئت نمايندگي شوروي در سازمان‌ملل نيز اعلام كرد كه مسكو اميدوار است سياست فروش تسليحات جنگي به عراق، ايران را وادار سازد درصدد حل‌و‌فصل جنگ از راه گفتگو برآيد. وي در اظهارات خود با تأكيد بر عدم تغيير روش مسكو در حمايت از عراق، گفت:
«مسكو هيچ‌گونه ترديدي براي تأمين اسلحه عراق به خود راه نمي‌دهد.»13
گرچه شوروي در اين مرحله  نقش برجسته‌تر و فعال‌تري در مقايسه با ساير كشورها براي حمايت از عراق داشت، ولي تصميم به تقويت نظامي عراق در برابر ايران، يك تصميم جهاني بود.14 منطق حاكم بر اين تصميم مشترك به اين دليل بود كه هيچ‌گونه چشم‌انداز واقعي و روشن براي خاتمة جنگ مشاهده نمي‌شد. برپايه اين ملاحظه چنين تصور مي‌شد كه "يك تغيير اساسي در موازنه نظامي جنگ به نفع عراق، شرط اوليّة پايان سريع جنگ است."15 از سال 1365 اعزام كارشناسان شوروي براي تأمين تسليحات عراق به ميزان و كيفيتي بود كه وضعيت استراتژيكي را تغيير دهد و ايران را مجبور به قبول يك راه‌حل سياسي كند.16
در نتيجة پشتيباني‌هاي همه جانبة جهاني، دو تحول اساسي در ساختار نظامي عراق پديد آمد: گسترش سازمان رزم، خريد و انباشتن تجهيزات. در طول سال 1366 عراقي‌ها تمرين‌هاي آموزشي گسترده‌اي را با انتقال نيروها از خط مقدم به عقب در تمام سطوح انجام دادند. واحدهاي گارد رياست جمهوري از اجازة آزادي عمل بيشتري برخوردار شدند. به واحدهاي توپخانه آموزش‌هاي ويژه‌اي در زمينه تمركز و تغيير مسير آتش داده‌شد. مجموع اين آموزش‌ها اصلاحات عمده‌اي در تعدادي از سپاه‌ها و لشكرهاي كليدي عراق به وجود آورد.17 ضمن اينكه نيروي‌زميني عراق از 26 لشكر در سال 1986 (1365) به 45 لشكر در 1988 (1367) افزايش يافت. بنابراين رشد واقعي هم در ساختار نيرو و هم توانايي عملياتي آنها به‌وجود آمد.18 صدام طي مصاحبه‌اي با روزنامه كويتي السياسه رسماً اعلام كرد كه عراق در تمام زمينه‌هاي سياسي ـ نظامي قوي‌تر از سال گذشته است و امكانات نظامي آن حداقل از 6 ماه پيش، دو برابر شده‌است.19
بنابراين در سال 1366، در وضعي كه ايران عميقاً درگير مشكلات فزاينده ناشي از فشارهاي بين‌المللي و حملات عراق به مراكز صنعتي و اقتصادي بود،20 "فضاي تنفس حياتي" براي عراق فراهم شد تا با سازماندهي كامل نيروهايش و ايجاد قابليت‌هاي جديد دفاعي و تهاجمي، براي حمله به مواضع و استحكامات ايران كمين نمايد .
 عناصر اصلي استراتژي ايران در موقعيت دشوار هشتمين سال جنگ، مقاومت در برابر فشارها با رويكرد جديد نظامي در جبهه‌هاي غرب بود. گرچه موقعيت برتر نظامي ايران با پيروزي در عمليات كربلاي5 تثبيت شد، ولي همين عمليات نقطه ثقل آغاز تحوّل جديد در جنگ و چرخش روند جنگ به زيان ايران بود. يكي از كارشناسان نظامي بر اين عقيده است كه «در اين عمليات چكش ايران در مقابل سندان عراقي‌ها در هم شكست.»21 و ايران پس از آن ديگر مجال بازسازي پيدا نكرد. حال آنكه عراق تحت حمايت بين‌المللي به رشد كمّي و كيفي شگفت‌انگيز و باورنكردني دست يافت.
محسن رضايي فرمانده كل سپاه دربارة تأثيرات عمليات كربلاي5 بر روند جنگ و كاهش توانايي ايران مي‌گويد:
«1ـ بخش قابل‌توجهي از توان سپاه با استقرار در مناطق فاو، جزاير مجنون و شلمچه زمين‌گير شد .
2ـ استراتژي كشور براي بسيج امكانات شكست خورد .
3ـ در منطقه جنوب به بن‌بست رسيديم و امكان غافلگيري دشمن از ميان رفت.»22
اجراي عمليات كربلاي8 در ارديبهشت 1366 بر اثر اصرار مسئولان، و ساير دشواري‌هاي موجود سبب گرديد فرمانده‌كل سپاه طي نامه‌اي به امام‌خميني با بيان كردن مشكلات جنگ بر اين مسئله تأكيد نمايد كه اگر كشور وارد جنگ نشود، عراق حملاتش را عليه ايران آغاز خواهد كرد.23
نگراني‌هاي ذكر‌شده در اين نامه به ملاقات آقاي رضايي با امام و سپس ملاقات با حاج‌سيد احمد‌خميني انجاميد و در پي آن طي نامه‌اي 20 صفحه‌اي مسائل به‌طور مشروح بيان شد.24
افزايش توان نظامي عراق به صورت روزافزون و متقابلاً كاهش توان اقتصادي و نظامي ايران، شكاف عميقي ميان توانايي نظامي ايران و اهداف سياسي كشور به وجود آورده‌بود و امكان تغيير موازنه جنگ با آغاز تهاجمات عراق وجود داشت. در واقع گرچه استقرار نيروهاي ايران در طول مرز و حملات پي‌درپي قواي خودي موازنه را همچنان به نفع ايران حفظ كرده‌بود25 ولي همين وضعيت موجب كاهش تدريجي توان نظامي و افزايش آسيب‌پذيري ما شده بود. ضمن اينكه خلأ استراتژيك موجود بر اثر درنگ و ترديد دو ابرقدرت جهت اقدام عليه ايران، در حال كم‌رنگ شدن بود.26 چنان‌كه از اواسط سال 1987 (1366) با حضور نظامي امريكا در منطقه و اسكورت نفتكش‌ها و تصميم شوروي براي بازسازي و تقويت ماشين جنگي عراق، به‌تدريج توانايي ايران براي بهره‌برداري از رقابت ابرقدرت‌ها كاهش يافت و بدين ترتيب خلأ استراتژيك كه براي اقدامات و سياست ايران در خليج‌فارس بسيار اهميت داشت، منتفي گرديد.27
لازمه فائق آمدن بر اين وضعيت، تداوم حملات ايران بود كه از اين پس حداقل براي يك مقطع زماني تنها در منطقه غرب كشور، قابل پيگيري و اجرا بود. در واقع هرگونه درنگ در انتقال از جنوب به غرب هيچ‌گونه گشايشي را در جنگ حاصل نمي‌كرد، زيرا به‌دليل بن‌بست نظامي، امكان اجراي عمليات گسترده و پيروز در جنوب وجود نداشت. ضمن اينكه امكان تهاجم دشمن همچنان پابرجا بود28 با اين تفاوت كه حصول پيروزي در منطقه غرب كشور با پيشروي به سمت سليمانيه و كركوك امكان تجزيه قواي دشمن را به‌دنبال داشت. در عين حال عوامل مؤثر در تغيير رويكرد نظامي ايران از جنوب به غرب به شرح زير بود:
1ـ ضرورت تداوم جنگ و ممانعت از ايجاد ركود در جنگ .
2ـ حفظ ابتكارعمل در برابر دشمن .
3ـ گشودن جبهه جديد در مقابل دشمن و تجزيه قواي آن .
4ـ كسب زمان از دشمن براي دستيابي به راه‌كار جديد در جنوب.29
در اين چارچوب علاوه بر سلسله عملياتي كه سپاه‌پاسداران در نيمه اول سال 1366 (كربلاي10، فتح5، نصر4 و نصر7) انجام داد، عمليات نصر8 را نيز در تاريخ 29/8/66 در ماؤوت به اجرا درآورد. سپاه پس از آن نيز دو عمليات بيت‌المقدس 2 و 3 را در 25/10/1366 و 24/12/1366 در محور ماؤوت اجرا كرد. با توجه به دشواري‌هاي موجود براي ادامه عمليات در اين محور، سپاه‌پاسداران در منطقه حلبچه عمليات والفجر10 را طرح‌ريزي كرد كه در تاريخ 23/12/1366 اجرا شد.30
در اين مرحله رژيم عراق به‌كارگيري سازمان مجاهدين خلق (منافقين) را براي مقابله با سياست‌هاي ايران در همكاري با معارضين كرد عراقي به نحو گسترده‌اي افزايش داد. ملاقات صدام و رجوي در بغداد زمينه اجراي عمليات‌هاي نامنظم منافقين را فراهم ساخت. رجوي در پيام به نيروهاي شناسايي خود تأكيد كرد كه عمليات‌هاي شناسايي بدون برجاي نهادن رد پا از سازمان انجام گيرد.31
با فرارسيدن ماه پاياني سال 1366، از نيمه اسفند حملات موشكي عراق به تهران آغاز شد. به دليل اين تصور كه عراق فاقد موشك مناسب براي حمله به تهران مي‌باشد، اين حملات موجب شگفتي ناظران شد، به نظر مي‌رسيد حمله موشكي ايران به بغداد در پاسخ به تهاجمات هوايي عراق به مردم بي‌دفاع و غيرنظامي در شهرها، در اسفند 1363 و بعدها در سال‌هاي 1364 و 1365، به تصميم عراقي‌ها در شتاب براي تهيه و ايجاد زيرساخت صنايع موشكي و همچنين دريافت موشك‌هاي اس. اس. 12، منجر شده ‌است.32
عراقي‌ها در فضاي خصومت‌آميز بين‌المللي عليه ايران، متقاعد شده بودند كه غرب از آنها حمايت مي‌كند و مي‌توانند به هر عملي دست بزنند.33 به همين دليل صدام طي سخناني براي اعضاي شوراي ‌فرماندهي عراق رسماً اعلام كرد:
«عراق از كليه سلاح‌هاي ممكن براي وادار ساختن ايران به پذيرش آتش‌بس استفاده خواهد كرد.»34
گرچه عراق توانايي شليك موشك به تهران را با كمك آلمان و آرژانتين به‌دست آورد، ولي كمك‌هاي فني روس‌ها35 و نقش مشاورة فني و پشتيباني عملي آنها در طرح‌ريزي مأموريت و سازمان يگان‌هاي هوايي تهاجمي عراق در اين مرحله بسيار مهم و مؤثر بوده است. مهم‌تر از اين، عراق تهاجم موشكي به تهران را در چارچوب سياست‌هاي شوروي36 و با هدف تغيير موضع ايران در قبال افغانستان انجام داد. يك مقام رسميِ وزارت‌خارجه امريكا در همان زمان اعلام كرد:
«هر عكس‌العمل شوروي را بايد در عملكرد فوري رژيم بعث عراق جستجو كرد.»37
بعدها آقاي ولايتي وزيرخارجه ايران در مصاحبه با روزنامه كيهان گفت:
«در اوج بمباران‌هاي عراق به قائم‌مقام وزيرخارجه شوروي گفتم: چرا به عراقي‌ها موشك مي‌دهيد؟ گفت: شما دست از حمايتِ مجاهدان افغاني برداريد تا ما هم موشك ندهيم. معامله خوبي نيست؟»38
در آغاز سال 1367 امام‌خميني با دركي كه از وضعيت حاكم بر جنگ داشتند، طي پيامي در تاريخ 11/1/1367 به مناسبت انتخابات سومين دوره مجلس شوراي اسلامي، فرمودند:
«اين روزها روز امتحان الهي است. امروز روز عاشوراي حسيني است. امروز ايران كربلاست، حسينيان آماده باشيد.»
در ادامه پيام امام آمده‌است:
«اي آزادگان و احرار بپاخيزيد، قدرت‌هاي بزرگ شرق و غرب مي‌خواهند شما را زير چكمه‌ها و چنگال‌هاي كثيف و خونين خود خُرد كنند كه حتي آخ هم نگوييد. امروز روز مقاومت است.»
امام‌خميني در ادامة پيام پس از اشاره به حملات موشكي دشمن به مردم بي‌دفاع در شهرها و حملات شيميايي به مناطق مسكوني حلبچه، فرمودند:
«به‌سوي جبهه‌ها هجوم‌بريد تا ضربات پي‌در‌پي شما توان و امان او را بگيرد.»39
با فرارسيدن سال 1367 و در حالي كه حملات موشكي عراق به تهران همچنان ادامه داشت، اجرا نشدن عمليات گسترده در جبهة جنوبي (طي سال 1366)، بازتاب وسيعي در رسانه‌هاي خارجي داشت. واشنگتن‌پست به‌نقل از كارشناسان نظامي نوشت كه احتمال نمي‌رود ايران بتواند در آينده‌اي نزديك حمله بزرگ و مورد انتظار خود را عليه عراق آغاز كند.40 علت اين موضوع علاوه بر تأثير حمله هوايي عراق بر ساختار اقتصادي ايران و تضعيف آن، عمدتاً خسارات و تلفات ناشي از عمليات كربلاي5 و عدم بازسازي و جبران نشدن كمبودها، ذكر شده‌است.41 شائول بخاش يكي از كارشناسان مسائل ايران "مشكلات ايران در خريد اسلحه" بر اثر سياست‌هاي دولت ريگان در تحريم بين‌المللي فروش اسلحه به ايران را يكي از عوامل مؤثر در پيدايش وضعيت جديد مي‌داند.42 ريچارد مورفي معاون وزارت‌خارجه امريكا در همين زمينه گفت:
«قدرت نظامي ايران به دنبال حركتي كه تحت رهبري امريكا براي جلوگيري از فروش اسلحه به تهران صورت گرفته، شديداً به تحليل رفته‌است. امريكا تاكنون براي جلوگيري از ارسال اسلحه به ايران با 20 كشور تماس رسمي گرفته است . . .
در سال 1987 (1366) شش كشور غربي سلاح‌هايي به ارزش 200 ميليون دلار به ايران فروختند، ولي در سال 1984 (1363) ارزش سلاح‌هايي كه پانزده كشور غربي به ايران تحويل داده‌اند، يك ميليارد دلار بوده است.»43
بنابراين اظهارات، علاوه بر كاهش كشورهاي فروشنده سلاح به ايران، حجم خريد ايران نيز كاهش بسياري يافته‌است. مورفي در ادامه اظهارات خود درباره تأثيرات اقدام امريكا درتحريم ايران مي‌گويد:
«ايران در خريد تكنولوژي پيشرفته و سيستم نظامي مدرن از غرب، دچار مشكل شده و به‌همين دليل بهاي گراني را براي سلاح‌ها مي‌پردازد و با تأخير زماني بيشتري سلاح دريافت مي‌كند.»44
مجموع اين عوامل سبب گرديد علائم و نشانه‌هاي مهمي از "تغيير موازنه قدرت به سود عراق" آشكار شود.45
امريكايي‌ها درحالي كه فشارهاي شديد و گسترده‌اي را روي ايران متمركز كردند و متقابلاً سياست‌هاي حمايت‌آميزي را درباره عراق اعمال مي‌كردند، تنها به اين دليل از تأمين نظر ايران مبني‌بر متجاوز شناختن عراق خودداري مي‌كردند كه اين اقدام ممكن است به سرنگون شدن رژيم عراق بينجامد و به ايران پيروزي ببخشد كه در ميدان نبرد توان دستيابي به آن را نداشته است.46
در همين وضعيت امريكايي‌ها در تاريخ 28/1/1367 به دو سكوي نفتي ايران در خليج‌فارس حمله كردند47 و همزمان با آن عراقي‌ها غافلگيرانه و پس از حملة گستردة شيميايي به خطوط پدافندي خودي در منطقه فاو، با سپاهي مجهز به اين منطقه يورش آوردند؛ بدين ترتيب جمهوري‌اسلامي در برابر يك آزمون بسيار دشوار و سرنوشت‌ساز قرار گرفت.48 برابر شواهد و قرائن موجود پيش از اين احتمال حمله دشمن، به‌ويژه در منطقه فاو بررسي شده ‌بود. با ادامه جنگ در فصل زمستان در منطقة شمال غرب، چنين تصور مي‌شد كه قواي دشمن به اين منطقه گسيل خواهند شد و خطر حمله به جبهة جنوب رفع مي‌شود و يا اگر عراقي‌ها به جنوب حمله كنند با توجه به پيشروي‌هاي عميق رزمندگان در منطقه شمال غرب و دسترسي به سليمانيه، نوعي تعادل برقرار خواهد شد49 ولي قبل از رسيدن به نتايج و دستاوردهاي استراتژيك و حياتي در منطقه شمال غرب، دشمن تهاجم به فاو را آغاز كرد.
عراق توان لازم را براي اين اقدام به‌تدريج طي سال‌هاي قبل به‌ويژه سال 1366 به دست آورد، ضمن اينكه سيستم فرماندهي و سازماندهي عراقي‌ها دچار تغيير و اصلاحاتي شد كه بر كارآمدي آنها در مقايسه با گذشته افزود.50
سقوط فاو در عرض 36 ساعت51 ـ پس از آنكه 2 سال و 3 ماه در اختيار ايران بود ـ و در حالي كه عراق از حضور عمده قواي ايران در منطقه غرب اطلاع داشت،52 با به كارگيري سلاح‌هاي شيميايي53 و از جمله گاز خردل و گاز سيانور، انجام گرفت. اين رخداد نظامي، به دليل آشكارشدن برتري نظامي عراق و مهم‌تر از آن، احتمال خاتمه يافتن جنگ، بازتاب نسبتاً گسترده‌اي داشت. برخي از تحليلگران باز‌پس‌گيري فاو را همانند زمان فتح آن در سال 1986 (1364) به منزله نقطه عطف و نشانة مرحلة نهايي جنگ ارزيابي كردند.54 تايمز لندن بر تأثير رواني سقوط فاو تأكيد كرد.55 اظهارات برخي از شخصيت‌هاي رسمي نيز قابل توجه بود.
ميتران رئيس‌جمهور وقت فرانسه با تأكيد بر ضرورت خاتمه يافتن جنگ، گفت:
«اين جنگ بايد بدون غالب و مغلوب پايان پذيرد.»56
واينبرگر وزير‌دفاع وقت امريكا نيز اعلام كرد:
«امريكا نمي‌خواهد ايران در جنگ برنده شود.»57
گروميكو وزير‌خارجه وقت شوروي با توجه به پافشاري ايران بر تعيين متجاوز، اعلام كرد:
«بدون توجه به اينكه چه كسي مسئول آغاز جنگ مي‌باشد، اين جنگ بايد به فوريت پايان يابد.»58
مورفي معاون وزارت‌خارجه امريكا گفت: «ادامه جنگ ايران و عراق به‌هيچ‌وجه به نفع امريكا نيست.»59 وي در جاي ديگر با توجه به تأثيرات باز‌پس‌گيري فاو، در سمينار خليج‌فارس اعلام كرد: «ما مي‌خواهيم توازن در جنگ برهم نخورد.»60 مورفي بر اين باور بود كه عراق با باز‌پس‌گيري فاو توازن را مجدداً برقرار كرده است و ادامه تهاجمات عراق به برهم خوردن موازنه منجر خواهد شد.
آقاي هاشمي فرمانده عالي جنگ با توجه به ابعاد و نتايج احتمالي اين حادثه اعلام كرد:
«از اين پس زمان به نفع ما نخواهد بود.»61
با توجه به اهميت سقوط فاو، به نظر دو تن از تحليل‌گران نظامي درباره علت وقوع اين حادثه اشاره مي‌شود. كردزمن معتقد است مرحله جديد جنگ را سه عامل شكل داد: نخست، تغييرات مهم در نيروهاي مسلح عراق و شيوه رزم آن. دوم، تغيير توانايي ايران براي ادامه جنگ و سومين عامل كه كمتر محسوس بود، حضور نيروهاي غربي در خليج‌فارس و انزواي فزاينده ديپلماسي ايران بود.62 ژنرال موگلن كارشناس نظامي فرانسه معتقد است عراقي‌ها به چند دليل توانستند فاو را مجدداً آزاد سازند: اولاً برنامه‌ريزي بسيار خوب و دقيق. ثانياً اطلاعات بسيار دقيق از مواضع استقرار نيروهاي ايران در فاو. ثالثاً اجراي مانور موفق و ايجاد اين ذهنيت براي ايراني‌ها كه عراق قصد انجام عمليات در شمال را دارد.63
بدون ترديد افزايش توان نظامي عراق و تغيير استراتژي اين كشور، نقش مهمي در تغيير اوضاع به سود عراق داشت. بيش از اين عراق با عمليات موسوم به "استراتژي دفاع متحرك" در انديشه تصرف برخي از مناطق مرزي و شهرهاي ايران بود كه به توفيق چنداني دست نيافت. عراق ضعف و كاستي‌هاي خود را در اين زمينه برطرف ساخت و "با بهبود ارتش عراق"64 و تغيير شيوه رزم آن، از موقعيت برتري برخوردار شد. محي‌الدين مصباحي در مقاله خود وضعيت نظامي عراق را در آستانه بازپس‌گيري فاو چنين ذكر مي‌كند:
«نيروهاي مسلح عراق در نتيجه فروش عظيم تسليحاتي توسط شوروي و سايرين، در مدتي كمتر از 2 سال سيستم‌هاي تسليحاتي خود را به بيشتر از 40% افزايش دادند. ارتش عراق در شرف باز‌پس‌گيري فاو در آوريل 1988 (فتح نظامي كه بعداً ثابت شد نقطه‌عطفي در جنگ مي‌باشد) حدود 5000 تانك، 4500 نفربر زرهي (AF7)، 5500 عراده توپ و آلات توپخانه، 420 هلي‌كوپتر و 720 هواپيماي جنگي آماده براي عمليات در اختيار داشت. اين خيل عظيم سيستم‌هاي تسليحاتي با حداقل 300 موشك زمين به زمين اسكاد و مقادير زيادي مهمات شيميايي تكميل مي‌شد. بغداد با كسب اين مقادير عظيم سلاح توانست نيروهاي زميني خود را از 26 لشكر در سال 1986 به 50 لشكر در سال 1988 يعني دو برابر برساند. اين امر نمايانگر رشد واقعي در ساختار نيرو و توانايي‌هاي عملياتي بود و گام مهمي در تغيير موازنه استراتژيك كلي در خليج‌فارس به شمار مي‌رفت. افزايش نيروي انساني آموزش ديده در ارتش عراق نيز به وضوح نشان‌دهندة كمك‌هاي شوروي در اين زمينه بود كه عراق را قادر ساخت ضمن كسب مقادير زيادي سلاح از شوروي، امر سازماندهي ارتش خود را مجدداً تكميل نمايد.»65
نشريه اسپرسو چاپ ايتاليا با ارائه آماري از نيروها و تجهيزات نظامي ايران و عراق، وضعيت دو كشور را مقايسه كرده است:
عراق    ايران   
800000 نفر    655000 نفر    نيرو
7000 دستگاه    1050 دستگاه    تانك
5600 قبضه    600 قبضه    توپخانه
500 فروند    400 فروند    هواپيما
200 فروند    300 فروند    هلي‌كوپتر
34 فروند 66    21 فروند    كشتي
در عين حال، غافلگير شدن ايران در فاو و به كارگيري سلاح شيميايي به‌وسيله عراق به نحوي گسترده، نقش مؤثري در سقوط فاو داشت. عراقي‌ها با استفاده از زمانِ تمركز نيروهاي ايران در منطقه شمال غرب كشور، تهاجم خود را به منطقه فاو آغاز كردند و آن ‌را باز‌پس‌گرفتند. البته برتري بارز عراق در تجهيزات، سازمان گسترده و آمادگي قوا نيز به گونه‌اي بود كه با فرض هوشياري و غافلگير نشدن ايران، با توجه به موقعيت فصلي و حضور حداقل نيروهاي مردمي در جبهه‌هاي جنگ و به تحليل رفتن قواي ايران به دليل اجراي عمليات والفجر10، احتمالاً سقوط فاو به جاي 36 ساعت زمان بيشتري به طول مي‌انجاميد. به عبارت ديگر، تفوق استراتژيك عراق وضعيت را به گونه‌اي اساسي به نفع عراق و به زيان ايران تغيير داده‌بود و مهار تهاجمات عراق در مرحله جديد امري بسيار دشوار بود.
ارتش عراق در تداوم تهاجمات خود در ساعت 8 صبح 4/3/1367 حمله به منطقه شلمچه را آغاز كرد.67 در اين هجوم منطقه شلمچه طي 8 ساعت سقوط كرد در حالي كه نيروهاي خودي در اين منطقه نسبت به منطقه فاو آماده‌تر بودند، عقبه مناسبي داشتيم، هوشيار بوديم و غافلگير نشديم.68 زيرا از 24 ساعت قبل، تحركات عراق و تجمع نيرو نشان‌دهنده آمادگي عراق براي عمليات بود.69 اين اراده وجود داشت كه شلمچه را حفظ كنيم اگر نيروي احتياط در اختيار داشتيم و خطوط تقويت شده‌بود، ولي دشمن قدرتمند بود و تغيير تاكتيك داده بود.70
امكانات فوق‌العاده، تجهيزات پيشرفته، كاربرد سلاح‌هاي غيرمتعارف همچون سلاح‌هاي شيميايي و گسترش سازمان ارتش عراق، امكان مانور گسترده با استفاده از شيوه‌هاي جديد را به عراق داد. اين تغييرات در ارتش عراق و شيوه‌هاي رزم و برتري چشمگير اين كشور از نظر نيرو و سازمان، بعد از سقوط فاو مورد توجه رسانه‌هاي خارجي و تحليل‌گران نظامي قرار گرفت ولي پس از سقوط شلمچه "استراتژي تازه كادر رهبري سياسي عراق" و ظهور نشانه‌هايي آشكار از كارآيي اين استراتژي مورد توجه واقع شد.71 روزنامه نيويورك تايمز به‌نقل از مقامات عراقي نوشت: «آنها مي‌گويند استراتژي تازه‌اي در پيش گرفته‌اند.»72 نظر به اهميت منطقه شلمچه و نگراني‌هاي جمهوري‌اسلامي از احتمال پيشروي دشمن از محور شلمچه به سمت خرمشهر و آبادان، يگان‌هاي سپاه‌پاسداران در تاريخ 22/3/1367 طي عملياتي با نام "بيت‌المقدس7" به نيروهاي دشمن هجوم بردند و خسارات بسياري را بر آنها و امكاناتشان وارد كردند.73
در روزهاي پاياني خرداد 1367 نيروهاي سازمان مجاهدين خلق (منافقين) به كمك ارتش عراق به مهران و دهلران ـ كه در كنترل پدافندي ارتش قرار داشت ـ حمله كردند.74 پيش از اين منافقين ـ پس از توافق جديد با رژيم عراق ـ در تاريخ 8/1/1367 به فكه حمله كرده بودند. در بهار همين سال، بعد از نشست محرمانة رجوي و صدام، تجهيزات سنگين شامل تانك تي 55 و نفربرهاي پي.ام.پي در اختيار منافقين قرار‌گرفت و افسران عراقي آموزش فشرده‌اي را براي آنها برگزار كردند.75 رجوي قبل از عمليات مهران طي نشستي براي تحريك و تشويق نيروهايش جهت حمله به خطوط ارتش، مي‌گويد: «توان يك يگان ما با 3 يا 4 يگان ارتش ايران برابر است، يك گردان براي در هم شكستن چند گردان كلاسيك ارتش.»76 منافقين پس از حمله به مهران شعار "امروز مهران فردا تهران" را سر دادند.
در تاريخ 4/4/1367 تهاجم نيروهاي عراق به جزاير مجنون آغاز شد.77 اين حمله، اوج قدرت عراق بود.78 و پس از آن با توجه به باز‌پس‌گيري كلية مناطق آزاد‌شده، عراقي‌ها مواضع جديدي اتخاذ كردند. نزار حمدون معاون وزير‌خارجه عراق اعلام كرد: «زمان به نفع ايران نيست و در مرحله نهايي جنگ هستيم. عراق نمي‌تواند صرفاً يك آتش‌بس را بپذيرد!»79
طه ياسين رمضان معاون نخست‌وزير عراق نيز طي مصاحبه‌اي گفت: «نتيجه جنگ در روزها، هفته‌ها و ماه‌هاي آينده روشن خواهد‌شد.»80 تأكيد نزار حمدون بر اين مسئله كه عراق از اين پس تصميم ندارد مساعي خود را در صحنة ديپلماتيك متمركز كند،81 نشان‌دهندة تصميم عراق بر تداوم تهاجمات بود. چنان‌كه نيروهاي عراقي حملات گسترده‌اي را به خطوط ارتش با هدف گرفتن اسير و غنائم آغاز كردند. در اين مرحله تعداد زيادي نيرو و مقدار بسياري امكانات ارتشي به اسارت و غنيمت گرفته‌شد و در بغداد به نمايش گذاشته شد.
بنابر يك ارزيابي شتابزده درباره علل سقوط اين مناطق در مرحله پاياني جنگ، مي‌توان به عوامل زير اشاره كرد:
1ـ از سال 1362 ارتش درخواست كرد سپاه نيز در خطوط پدافندي مستقر شود. با اين كار بخشي از توان تهاجمي سپاه زمين‌گير شد. در نتيجه در سال 1367نيروي متحرك و هجومي سپاه در بدترين موقعيت پدافندي، در مناطقي مانند فاو، شلمچه، مهران، جزاير مجنون، هور، ماؤوت و حلبچه زمين‌گير شده بود.
2ـ عدم توسعه توان رزم جمهوري‌اسلامي به تناسب گسترش دامنه جنگ و به تَبَع آن رشد كُند سازمان رزم سپاه، با ضرورت‌هاي جنگ هيچ‌گونه تناسبي نداشت.
3ـ متقابلاً توسعه توان رزم عراق امكان پاسخگويي به حملات ايران در يك يا چند منطقه را مي‌داد. ضمن اينكه عراق قادر به آفند در چند منطقه به صورت همزمان بود.
4ـ استفادة گستاخانة عراق از سلاح‌هاي شيميايي، به دليل برخورداري از حمايت تكنولوژيك و سياسي ـ تبليغاتي غرب، از عوامل مؤثر و مهم سقوط خطوط پدافندي خودي در اين دوره است.
البته عوامل ديگري در اين زمينه مؤثر بوده است كه بايد به صورت جداگانه و در موقعيت مناسب بررسي شود.
در مجموع وضعيتي كاملاً نگران‌كننده به‌وجود آمده‌بود. در همين حال امريكايي‌ها هواپيماي مسافربري ايران را با 2 فروند موشك كه از رزم ناو امريكايي وينسنس، مستقر در خليج‌فارس شليك شد، ساقط كردند.82 اين حادثه پيام روشن و قاطع امريكا مبني بر تشديد جنگ در صورت عدم اقدام ايران براي خاتمه دادن به جنگ بود. چنان‌كه ريگان رئيس‌جمهور وقت امريكا گفت كه اين فاجعه ضرورت دستيابي به برقراري صلح را با حداكثر شتاب، دو‌چندان ساخته است.83 سخنگوي كاخ سفيد نيز گفت: امريكا مدت مديدي است كه تمايل به برقراري تماس با ايران دارد و ما اين تمايل را در هر موقعيتي ابراز كرده‌ايم.84 مايكل آرماكاست معاون وزارت‌خارجه امريكا نيز تأكيد كرد كه امريكا از انعطاف ايران استقبال مي‌كند، اما ايران نمي‌تواند به انتخاب خود بخش‌هايي از قطعنامه را بپذيرد.85
ايران با توجه به وضعيت ياد‌شده، علاوه بر شتاب در تلاش‌هاي ديپلماتيك و شكايت از امريكا در دادگاه لاهه به خاطر سرنگون كردن هواپيماي مسافربري ايران، دو اقدام اساسي انجام داد. نخست‌حكم امام‌خميني مبني بر انتصاب آقاي هاشمي به عنوان جانشين فرمانده كل قوا به منظور "ايجاد ستاد فرماندهي كل"، "هماهنگي ارتش و سپاه"، "تمركز صنايع نظامي و تهيه مايحتاج نظامي و دفاعي"، "تمركز امور تبليغي و فرهنگي" و "بهره‌برداري صحيح از كمك‌هاي مردمي"86 بود. اقدام ديگر، "اعلام بسيج عمومي"87 براي دفاع در برابر تهاجمات عراق بود.
در اين مرحله تداوم حملات عراق سبب گرديد در منطقه شرهاني، زبيدات و ارتفاعات حمرين، قواي عراقي ضمن حمله به خطوط دفاعي نيروهاي ارتش تا عين‌خوش پيشروي كنند و در اين حملات و همچنين حمله به مناطق سومار و ميمك، در مجموع نزديك به 17000 تن را اسير كردند. با ادامة تهديدات عراق براي حمله به مناطق جنوبي،88 عقب‌نشيني از حلبچه بررسي شد و سرانجام به رغم نظرهاي متفاوتي كه وجود داشت، نيروهاي خودي منطقه حلبچه را تخليه كردند.89 علاوه بر اين، بنا‌به ملاحظات جديد و احتمال تداوم تهاجمات عراق و همچنين تشديد فشار بين‌المللي عليه جمهوري‌اسلامي، امام‌خميني با يك تصميم حساب شده و ناگهاني، اوضاع را به نفع ايران تغيير دادند و رئيس‌جمهوري اسلامي ايران در نامه‌اي به خاوير پرز دكوئيار دبير‌كل وقت سازمان‌ملل، پذيرش قطعنامه‌ را رسماً اعلام كرد. خبر پذيرش قطعنامه روز دوشنبه 27/4/1367 ساعت 2 بعدازظهر از صداي جمهوري‌اسلامي ايران به شرح زير قرائت شد:
«جمهوري‌اسلامي ايران طي پيامي خطاب به خاوير پرز دكوئيار‌دبير‌كل سازمان‌ملل اعلام نمود كه با تأييد مجدد تلاش‌هاي انجام‌شده و اطمينان قلبي به اقدامات ايشان و به منظور ياري نمودن دبير‌كل در جهت استقرار امنيت بر اساس عدالت، قطعنامه 598 را رسماً پذيرفته است.»90
در نامه رئيس‌جمهور ايران به دبير‌كل سازمان‌ملل به اين مسئله اشاره شده است كه جنگ اكنون ابعادي غيرقابل پيش‌بيني يافته و ضمن وارد كردن كشورهاي ديگر در جنگ، "قربانيان بي‌گناهي را در خود فرو برده است". 91
اقدام ايران و اهميت آن واكنش‌هاي متفاوتي را برانگيخت، اعجاب و شگفتي مردم و همچنين تأسف و تألم آنها موجي از حزن و اندوه همراه با نوعي ابهام و حيرت را در ميان رزمندگان اسلام و طرفداران انقلاب اسلامي در خارج از ايران برانگيخت. در واقع شكاف موجود ميان آگاهي مردم از واقعيات جنگ و برتري‌هاي چشمگير عراق در توان رزمي و تبليغاتي كه انجام مي‌گرفت و اذهان جامعه را شكل داده بود، مهم‌ترين عاملي بود كه براساس آن مي‌توان وضعيت روحي و رواني مردم را توضيح داد.
امام‌خميني با توجه به نتايج پذيرش قطعنامه، طي پيامي در‌اين‌باره فرمودند:
«و اما درباره قبول قطعنامه كه حقيقتاً مسئله بسيار تلخ و ناگواري براي همه و خصوصاً براي من بود، اين است كه من تا چند روز قبل معتقد به همان شيوة دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجراي آن مي‌ديدم ولي به واسطة حوادث و عواملي كه از ذكر آن فعلاً خودداري مي‌كنم و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامي كارشناسان سياسي و نظامي سطح بالاي كشور ـ كه من به تعهد و دلسوزي و صداقت آنان اعتماد دارم ـ با قبول قطعنامه و آتش‌بس موافقت نمودم و در مقطع كنوني آن را به مصلحت انقلاب و نظام مي‌دانم، و خدا مي‌داند كه اگر نبود انگيزه‌اي كه همة ما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قرباني شود، هرگز راضي به اين عمل نبودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود …»
امام خميني در همين پيام اين اقدام را به منزلة نوشيدن جام زهر ذكر كرده و فرمودند:
«شما مي‌دانيد كه من با شما پيمان بسته بودم كه تا آخرين قطرة خون و آخرين نفس بجنگم اما تصميم امروز فقط براي تشخيص مصلحت بود و تنها به اميد رحمت و رضاي او از هر آنچه گفتم، گذشتم و اگر آبرويي داشتم با خدا معامله كردم.»92
اقدام ايران در پذيرش قطعنامه، بازتاب نسبتاً وسيعي داشت. رابين رايت كارشناس مسائل منطقه، دليل اين تصميم را نااميدي ايران از راه‌حل نظامي ذكر كرد و وضعيت اقتصادي و تحولات اخير جبهه‌هاي جنگ را مؤثر در اين تصميم‌گيري دانست.93 وزير دفاع وقت امريكا، رويارويي امريكا با ايران را يكي از عوامل مؤثر در پذيرش قطعنامه به‌وسيله ايران دانست.94 عراقي‌ها كه اوضاع را به سود خود ارزيابي مي‌كردند و از اقدام ايران ناخشنود بودند، پذيرش قطعنامه را يك تاكتيك خواندند!95 برخي از صاحب‌نظران غربي نيز واكنش عراق را قصد عملي عراق براي جلوگيري از برقراري آتش‌بس ارزيابي كردند.96 همچنين راديو لندن با استناد به بيانيه نظامي عراق، خبر حمله نظامي وسيع بر عليه مواضع ايران را اعلام كرد.97 امريكايي‌ها از اقدام ايران اظهار خرسندي كردند و سخنگوي وزارت‌خارجه امريكا اعلام كرد امريكا پذيرش قطعنامه 598 را توسط ايران خوش‌آمد مي‌گويد.98 وايتهد معاون وزير‌خارجه امريكا نيز اعلام كرد واشنگتن هفته گذشته پيامي براي ايران ارسال داشته و از تصميم اين كشور براي قبول قطعنامه 598 تقدير كرده است.99 امريكايي‌ها اقدام ايران را عامل مهمي در رفع موانع در روابط ايران و امريكا مي‌دانستند.100 چنان‌كه شولتز وزير‌خارجه امريكا اعلام كرد امريكا مايل به تجديد مناسبات مستقيم با نمايندگان معتبر تهران است.101
تنها سه روز پس از اقدام ايران در اعلام پذيرش قطعنامه 598، عراقي‌ها در روز جمعه 31/4/1367 تهاجم خود را در منطقه جنوب آغاز كردند و در 30 كيلومتري شمال خرمشهر مستقر شدند.102 اين حركت شتابزده شباهت زيادي به تهاجم آنها در آغاز جنگ داشت. هدف عراق از اين اقدام وارد كردن ضربه سنگين نظامي به ايران، اشغال زمين و به اسارت گرفتن شمار بيشتري از نظاميان ايراني بود تا به هنگام مذاكرات بعد از جنگ، از آنها به عنوان برگ برنده استفاده كند و در تبادل اسيران نسبت به ايران از موقعيت بهتري برخوردار شود. ضمن آنكه خرمشهر به شدت تهديد مي‌شد و اشغال مجدد آن امتياز بزرگي براي عراق بود.103
وضعيت بسيار حساسي بود. خرمشهر در آستانة سقوط قرار داشت. سقوط مجدد خرمشهر ضربات رواني سنگيني بر مردم وارد مي‌كرد و ممكن بود ابتكار عملي را كه امام با پذيرش قطعنامه به دست آورده بود، از دست برود. نگراني‌هاي برخاسته از اين وضعيت سبب شد امام‌خميني توسط فرزندشان(حاج احمدآقا) پيامي را براي سپاه، تنها سازمان حاضر در صحنه، ارسال فرمايند كه در آن آمده بود:
«اينجا نقطه حياتي كفر و اسلام است، يعني نقطه شكست و پيروزي، يا اسلام يا كفر است و بايد متر به متر بجنگيد و هيچ چيزي از هيچ‌كس پذيرفته نيست. اينجا نقطه‌اي است كه يا موجب مي‌شود سپاه حيات پيدا كند دوباره در كشور و يا براي هميشه سپاه يك سپاه ذليل و مرده‌اي بشود.»104
سپس حاج‌سيد احمدآقا خطاب به برادر رحيم صفوي كه پيام را يادداشت مي‌كرد، به اين مسئله اشاره نمود كه اگر خداي ناكرده در خرمشهر يك حادثه‌اي رخ بدهد، ديگر ما هيچ‌كاري نمي‌توانيم انجام دهيم.105
طولي نكشيد كه سيل نيروهاي بسيجي كه از قبول قطعنامه به‌شدت متأثر بودند و امام‌خميني را تنها مي‌ديدند، به ياري او شتافتند و راهي جبهه‌ها شدند تا به هر نحو ممكن در برابر دشمن بايستند، دشمني كه بسيار قدرتمندتر از روزهاي اول جنگ شده بود. بار ديگر بسيجيان با كمترين امكانات به ميدان شهادت آمدند. جبهه‌اي كه تنها سپاه بود و بسيج، اما نه در سازمان‌هاي از پيش تعريف شده، بلكه در هسته‌هايي خود‌جوش مركب از فرماندهان لشكرهاي سپاه و رده‌هاي پايين‌تر و نيروهاي مردمي و بسيجي همه شانه به شانه در لابه‌لاي تانك‌هاي عراقي با سلاح سبك و آر‌پي‌جي، بدون اتكا به نيروي زرهي و توپخانه به دشمن يورش بردند و طي چند روز درگيري سنگين، بخش بزرگي از قواي عراقي را منهدم و آنها را مجبور به عقب‌نشيني كردند.
تهاجم عراق تأثير فوق‌العاده‌اي بر‌جاي نهاد، ادعاهاي دروغين صلح‌طلبي اين رژيم آشكارتر شد و عناصر مردد داخلي و افكار فريب‌خورده جهان به اين امر واقف شدند. ضمن آنكه نگراني ناشي از حركت اخير عراق با توجه به زمينه رواني ويژه‌اي كه امام آماده كرده بود، جوّ عمومي داخل كشور را يكباره دستخوش تحول كرد و سيل نيروهاي مردمي بسيار گسترده‌تر از روزهاي نخستين جنگ به جبهه سرازير شدند. همچنين اين اقدام عراق تغيير مواضع بين‌المللي را به زيان عراق و به سود ايران موجب شد. چنان‌كه پنج عضو دائمي شوراي امنيت، عراق را براي نشان دادن انعطاف بيشتر تحت فشار قرار دادند.106 به نوشتة نيويورك تايمز، امريكا نيز عراق را براي برقراري آتش‌بس تحت فشار قرار داد.107
عراقي‌ها در وضعيت جديد ضمن اعلام مقاومت در برابر فشار امريكا، مدعي بودند امريكا مي‌خواهد هر‌چه زودتر جنگ تمام شود تا با ايران ارتباط برقرار كند،108 واكنش عراق در مجموع سبب گرديد ايران پيروزي تبليغاتي به دست آورد.109 به همين دليل برخي از تحليل‌گران اقدام عراق در اشغال مجدد خاك ايران را يك "اشتباه محض"110 قلمداد كردند. يك سرهنگ سابق ارتش عراق اين اقدام عراق را يك اشتباه استراتژيك ناميد و گفت:
«در موقعيتي كه ايران از كمبود نيرو رنج مي‌برد و ابتكار‌عمل در اختيار رهبري عراق بود، پيشروي نيروهاي عراق به سمت خوزستان منجر به "خروش ملي" و ايجاد شور و شوق در ميان مردم ايران شد. همين نيروها طي يك هفته تلفات و خسارت‌هاي سنگيني به‌ويژه در محور جنوب، بر نيروهاي عراقي وارد ساختند و در اين منطقه 18 تيپ زرهي و مكانيزه كه اصل قدرت عراق را تشكيل مي‌دادند، مورد تهاجم نيروهاي داوطلب ايراني قرار گرفتند و با عقب‌نشيني مقدار زيادي منهدم شدند.»111
در جبهة جنوب هنوز ارتش عراق به طور كامل تا خط مرزي عقب زده نشده‌بود كه حدود ساعت 14:30 روز 3/5/1367 سازمان مجاهدين خلق (منافقين) همراه با ارتش عراق هجوم مشتركي را از طريق سرپل‌ذهاب به طرف شهر "كرند" آغاز كردند.112 آنها عمليات خود را با هدف براندازي شروع كردند با اين تصور كه اوضاع بين‌المللي كاملاً به زيان ايران مي‌باشد و همانند وضعيتي است كه آلمان در اواخر جنگ جهاني دوم گرفتار آن شده بود. وضعيت نظامي ايران را به دليل تهاجمات پي‌در‌پي عراق از هم پاشيده ارزيابي مي‌كردند و همچنين اوضاع داخلي ايران را به دليل تحولات نظامي و پذيرش قطعنامه 598 آسيب‌پذير مي‌دانستند. براي همين، منافقين مي‌پنداشتند يك ضربه و شوك نظام جمهوري‌اسلامي را فرو‌خواهد ريخت و اين تنها فرصتي است كه در اختيار دارند.113 رجوي در همان زمان طي تحليلي گفته بود كه نبايد اين فرصت تاريخي را از دست بدهيم و بايد حمله كنيم و در شرايطي كه رژيم نيروي جنگي ندارد، كار را تمام كنيم!114 مريم رجوي نيز در جمع نيروهاي حمله‌كننده اظهار كرده‌بود: وقتي از جبهه برويم آن‌طرف‌تر كسي نيست كه جلوي ما را بگيرد.115 رجوي در پاسخ به سؤالات حاضرين در همين نشست مي‌گويد:
«جمع‌بندي نهايي در ميدان آزادي!»116
منافقين طرح خود را در يك نشست 24 ساعته آماده كردند و در تاريخ 31/4/1367 توجيه صورت گرفت و نام عمليات را "فروغ جاويدان" گذاشتند.117
سخنگوي سازمان منافقين استراتژي سازمان را وارد كردن هر‌چه بيشتر تلفات و بازكردن راه براي يك انقلاب عمومي ضد (امام) خميني ذكر كرد!118 در يكي از رسانه‌هاي غربي استراتژي منافقين "ايجاد منطقه آزاد شده" اعلام شد.119
به هر صورت، بلافاصله پس از اطلاع مردم از هجوم منافقين؛ بسيجي‌ها سيل‌وار راهي غرب كشور شدند و به همراه يگان‌هاي سپاه‌پاسداران، راه را بر منافقين بستند و از روبه‌رو و پهلو به آنها حمله كردند و سازمان نظامي منافقين را متلاشي كردند. منافقين با آشكار‌شدن ناتواني و برملا شدن آثار توهمات خود، با بر‌جاي گذاشتن كشتگان و اسيران بسيار، مجدداً به داخل خاك عراق فرار كردند. راديو لندن طي تفسيري گفت: «هدف از اين حمله هر‌چه باشد ظاهراً تأثير مثبت و مطلوبي در داخل ايران نداشته است.»120
بدين ترتيب با حضور گسترده نيروهاي مردمي در جبهه‌ها و پيام امام به سپاه‌پاسداران براي مقاومت و رفع تهاجم عراق و منافقين، سرانجام عراقي‌ها پس از تحمل تلفات و عدم‌موفقيت در لشكركشي مجدد به خاك ايران و نااميدي از كارآيي منافقين به عنوان يك عامل تعيين‌كننده، با برقراري آتش‌بس موافقت كردند و در تاريخ 29/5/1367 ميان ايران و عراق آتش‌بس برقرار شد. رابين رايت متخصص مسائل منطقه، در تحليلي نوشت: براي ايران اجراي آتش‌بس رسمي نخستين گام از اجراي استراتژي گسترده براي آغاز مرحله‌اي جديد در انقلاب آن كشور است. هدف از اين استراتژي آن است كه بقاي انقلاب اسلامي اهميت بيشتري يافته است.
بدين‌ترتيب جنگ ايران و عراق پس از هشت‌سال در حالي پايان يافت كه علي‌رغم حمايت همه‌جانبة غرب و شرق از عراق، كه قدرت نظامي اين كشور را به نحوي چشمگير افزايش داده بود، دستاورد مهمي عايد عراق نشد.
عدم موفقيت عراق در جنگ و باقي ماندن مشكلات ژئوپلتيك اين كشور، عراق بعد از جنگ را در وضعيت ويژه‌اي قرار داد. حمايت فوق‌العاده غرب و شرق از عراق در زمينه انواع تسليحات به‌خصوص سلاح‌ها و تجهيزات پيشرفته و كشتار جمعي و همكاري با اين كشور براي دستيابي به سلاح‌هاي غيرمتعارف و حتي ايجاد زمينه مناسب براي ساخت سلاح‌هاي اتمي، به همراه جنبه‌هاي رواني و ويژگي‌هاي شخصي سران رژيم عراق، پس از جنگ توان متراكم و تهديد‌كننده‌اي از عراق ساخته بود كه كشورهاي منطقه و همجوار، خصوصاً عربستان و اسرائيل را در معرض تهديد جدي قرار مي‌داد. اين مسئله در تجاوز عراق به كويت به وقوع پيوست و در يك حركت مشكوك ـ كه در آن فريب خوردن رژيم عراق دور از ذهن نيست ـ ارتش عراق، كويت را اشغال كرد و اين اقدام زمينه‌اي شد كه حاميان عراق ـ كه صرفاً براي مقابله با انقلاب اسلامي، رژيم صدام را تا اين حد تجهيز كرده بودند ـ پس از پايان جنگ اوضاع را مساعد ديدند كه آنچه را با ثروت كشورهاي حوزه خليج‌فارس در اختيار عراق گذاشته بودند، مجدداً با امكانات همين كشورها همه را منهدم كنند. انهدامي كه طي چندين سال گذشته ادامه داشته و هنوز هم غرب از آن احساس تهديد مي‌كند.