گستـرش جنـگ
شهريور 1363 تا شهريور 1364
عراق پنجمين سال جنگ را در وضعيتي آغاز كرد كه پيش از آن سالانه نيمي از توليد ناخالص داخلي خود را، يعني حدود 14 ميليارد دلار، صرف خريد جنگافزار كردهبود.1 در همين سال نيز 60 درصد از كل درآمد نفتي عراق به خريد جنگافزار و تكنولوژي ساخت سلاح اختصاص يافت.2 اعتبارات و سلاحهاي ارسالي امريكا، شوروي، فرانسه، آلمان و انگليس، و همچنين فروش بخشي از نفت صادراتي كويت و عربستان براي عراق، در مجموع وضعيتي را فراهم ساخت كه بنابر گزارش كميته روابط خارجي سناي امريكا، تعادل نظامي را به سود عراق تغيير داد.3 در حالي كه بر اثر تحريم فروش سلاح به ايران، جمهورياسلامي هيچگونه تجهيزات مهم نظامي دريافت نكردهبود.4 برخي ارزيابيها حاكي از آن بود كه عراق با دريافت تجهيزات جديد از اعتماد به نفس بيشتري برخوردار شده است و به خوبي در برابر حملات مكرر ايران مقاومت ميكند.5 در عين حال، بنابر همين ارزيابيها عراق فاقد استراتژي دقيق و روشن بود و به نظر ميرسيد روحيه سربازان عراقي نيز شكننده است.6 متقابلاً مهمترين ضعف عمده ايران كمبود تجهيزات و قطعات يدكي در زمينههاي مختلف ارزيابي ميشد.7
وضعيت نظامي ايران و عراق به نحوي آشكار بر استراتژي دو كشور سايه افكنده بود. عراق در حالي كه در انديشه حفظ منابع انساني محدود خود بود، تلاش ميكرد ضمن حفظ مواضع دفاعي خود، از راههاي بينالمللي بر ايران فشار وارد كند تا شرايط خود را به ايران تحميل نمايد. عراق براي متقاعد ساختن جامعه بينالملل جهت وارد كردن فشار سياسي و اقتصادي بر ايران، به دنبال "گسترش دامنه جنگ" بود.8 در گزارش كميته روابط خارجي سناي امريكا در اين زمينه آمده است:
«هدف اصلي ارتش عراق پايان دادن فوري به جنگ است كه اين خود به معناي ايستادگي در برابر حملات زميني ايران، دامنزدن به جنگ نفتكشها براي كاستن از برتري اقتصادي ايران و احتمال حمله به جزيرهخارك ميباشد.»9
جمهورياسلامي متقابلاً به دليل محدوديتهايي كه در تأمين تجهيزات و تكنولوژي مورد نياز خود داشت، همچنان متكي بر نيروي داوطلب بود. عناصر اصلي استراتژي ايران، مقاومت در برابر فشارها و تأكيد بر خواستههاي برحق خود با ادامه تهاجم مكرر به عراق و سياست مقابله به مثل در برابر حملات عراق به نفتكشها بود. به موازات تشديد فشار به ايران و مشكلات موجود براي دستيابي به نيازمنديهاي نظامي و كسب پيروزي در صحنه جنگ، برخلاف گذشته تحركات ديپلماتيك نيز مورد توجه قرار گرفت. كميته روابط خارجي سناي امريكا مواضع ايران را در اين دوره چنين ارزيابي ميكند:
«ايرانيها معتقدند كه آنها هستند كه مورد تجاوز قرار گرفتهاند و استحقاق مجازات متجاوز را دارند. تا همين اواخر به نظر نميرسيد كه هيچ كس در ايران به چيزي كمتر از يك پيروزي قاطع نظامي فكر كند، اما در چند ماهة اخير بعضي از اعضاي رهبري ايران درباره ادامه جنگ دچار ترديد شدهاند.»10
در عين حال پافشاري ايران بر تأمين اهداف خود، عليرغم برتري قابل توجه عراق، موجب گرديد كه به اين موضوع توجه شود كه«نبايد احتمال يك پيشرفت غيرمنتظره از سوي ايران را ناديده گرفت.»11 برخي از ناظران سياسي در مصاحبه با هيئت اعزامي كميته روابط خارجي سناي امريكا به منطقه، معتقد بودند كه حمله برقآساي ايران قادر است اين وضع را تغيير دهد.12
"گسترش دامنه جنگ" با توجه به تشديد جنگ نفتكشها به وسيله عراق در سال 1363 و مقابله به مثل ايران و توانايي احتمالي جمهورياسلامي براي مسدود كردن تنگههرمز،13 مداخله غرب را ضروري ميكرد و اين مسئله به منزله ايجاد فرصتهاي جديد براي شوروي در ايران و منطقه ارزيابي ميشد.14 به همين دليل امريكاييها بر تلاشهاي ديپلماتيك براي پايان بخشيدن به جنگ تأكيد داشتند.15
"پيروزي ايران" به دليل پيدايش فرصتهاي جديد براي صدور انقلاب، موجب نگراني شديد امريكا و غرب بود. در واقع ظرفيت انقلابي ايران براي تحمل فشارها و ايجاد فرصتهاي استثنايي و بهرهبرداري از آن، نقطه ثقل پيشبيني تغيير احتمالي اوضاع در جنگ ارزيابي ميشد. براي همين عليرغم تقويت و حمايت همهجانبه از عراق، همچنان پيروزي ايران محتمل و با نگراني دنبال ميشد.
در 25 مهر 1363 عمليات ميمك(عاشورا) روي ارتفاعات ميمك با هدف آزادسازي قسمتي از اراضي اشغالي انجام شد.16 اين عمليات صرف نظر از نتايج آن، نشاندهندة استقامت ايران در برابر فشارهاي عراق، با وجود حملات اين كشور به جزيره خارك بود. عراق در اين عمليات همانند عمليات خيبر، با تعداد معتنابهي گلولههاي حاوي گازهاي شيميايي منطقه را گلولهباران كرد.17
با فرارسيدن فصل زمستان و احتمال اجراي عمليات جمهورياسلامي ـ كه در منطقه جنوب در موقعيت مناسب فصلي انجام ميگرفت ـ زمزمههاي تازهاي مبني بر احتمال گسترش حملات عراق به نفتكشها و حمله به شهرها و اماكن غيرنظامي آغازشد. وزير اطلاعات عراق طي مصاحبههايي در آبان 1363 رسماً اعلام كرد عراق اماكن غيرنظامي را هدف حمله قرار خواهد داد.18 يك افسر عاليرتبه عراق نيز اعلام كرد عراق سلاحهاي جديد دريافت كردهاست تا به اهداف مورد نظر در عمق خاك ايران حمله كند.19
اين تهديدات كه بعدها تحقق يافت در عين حال كه به منزلة تشديد فشار به ايران و در نتيجه گسترش دامنه جنگ بود، نشاندهندة ناكامي استراتژي عراق در مراحل پيشين نيز بود.
بنابراين اگر قصد عراق از ايجاد زيرساخت توليد گازهاي شيميايي مقابله با حضور گسترده نيروهاي داوطلب بود و حمله به نفتكشها براي "محروم كردن ايران از درآمد ارزي" انجام ميگرفت، "حمله به اماكن غيرنظامي" با موشكهاي دور برد و افزايش حملات هوايي با هدف "فشار رواني ـ اجتماعي" مستقيم روي مردم و غيرمستقيم بر مسئولان و تصميمگيرندگان براي فراهمسازي زمينههاي پايان دادن به جنگ بود. سخنان صدام در اين باره تا اندازهاي اهداف رژيم عراق را آشكار ميسازد:
«ما دو راه بيشتر نداريم يا مصالحه و يا اينكه براي حل مسئله جنگ بايد شهرهاي ايران را بزنيم.»20
متعاقب انفجار اولين راكت هواپيماهاي عراقي در تهران كه كاملاً دور از انتظار بود و نگرانيهاي بسياري را به وجود آورد، برخي تحليلگران هدف عراق از اين اقدام را وادار ساختن ايران براي دست زدن به يك حمله زميني زودرس ذكر كردند.21 راديو امريكا نيز بهنقل از ديپلماتهاي مقيم تهران بر همين تحليل تأكيد كرد.22 لطيف جاسم وزير وقت اطلاعات عراق هم با اشاره به برخورداري عراق از 400 جنگنده و بمبافكن اعلام كرد كه هدف عراق از تهاجم به مردم بيدفاع در شهرها، مجبور ساختن ايران به مذاكره و پايان دادن به جنگ ميباشد.23
اقدام تلافيجويانه ايران در برابر عراق، طي اين دوره، به شليك 13 موشك زمين به زمين اسكاد به شهرهاي كركوك و بغداد انجاميد كه يگان موشكي سپاهپاسداران اجراي اين عمليات را به عهده داشت. اولين موشك ايران ساعت 3:20 بامداد پنجشنبه 23/12/1363 به بانك رافدين در بغداد اصابت كرد. شگفتي ناظران از اين واقعه و تكذيب عراق نشاندهنده اهميت و تأييد حملات موشكي ايران به بغداد بود. عراقيها پس از وقوع چهار انفجار در بغداد، همچنان اصابت موشك به بغداد را تكذيب ميكردند و انفجار را حاصل اقداماتي خرابكارانه24 اعلام ميكردند. حتي سخنگوي وزارت خارجه امريكا نيز گفت: چنين برداشت ميكنيم كه انفجار بغداد يك انفجار داخلي بوده است!25
وقوع انفجارهاي پيدرپي در بغداد و سردرگمي مقامات عراق، اوضاع را در اين شهر دستخوش تغيير كرد و ديپلماتهاي غربي روزها از تردد در شهر اجتناب ميكردند و شبها نيز در هراس و نگراني به سر ميبردند. اين حملات چند ماه ادامه يافت و در مجموع دو اقدام ايران اهداف عراق را عقيم كرد. نخست آنكه حملات موشكي ايران به بغداد و آمادگي نداشتن عراق براي رويارويي با اين واقعه، وضعيت ناهنجاري را براي عراقيها در شهر بغداد به وجود آورد. عراقيها تصور نميكردند ايران از توانايي لازم براي حمله موشكي به بغداد برخوردار باشد به همين دليل كاملاً غافلگير شدند. در ثاني، سپاه پاسداران سيستم موشكي سام2 (زمين به هوا) را به سرعت فعال كرد و به اين ترتيب دفاع از تهران در برابر حملات هواپيماهاي عراقي تقويت شد.
فشار رواني حاصله از اين وضعيت، اوضاع را به زيان عراق به چرخش درآورد. علاوه بر اين، آغاز عمليات بدر در تاريخ 20/12/1363 در منطقه هورالهويزه،26 عراق را در وضعيت دشواري قرار داد. بدين معنا كه از يك سو بايد در خطوط مرزي به مقابله با تهاجم قواي نظامي ايران ميپرداخت و از سوي ديگر مشكلات روحي ـ رواني مردم و غربيها را در بغداد برطرف ميساخت.
انتخاب منطقه هور براي اجراي عمليات بدر صرفنظر از نتايج آن، با دشواريهاي زيادي همراه بود. در حدفاصل عمليات خيبر (اسفند 1362) تا عمليات بدر تلاشهاي بسياري براي انتخاب منطقه عملياتي انجامگرفت، ليكن هيچيك به نتيجه مطلوب نرسيد. در اين زمينه فرمانده كل سپاه ميگويد:
«ما در ادامه جنگ با عراق منطقهاي را پيدا كردهايم كه داراي يك رشته نقاط ضعف و يك رشته نقاط قوت است. اگر ما برويم جايي ديگر كه نقاط ضعف براي ما بيشتر است و نقاط قوت براي دشمن بيشتر، سرنوشت جنگ به صورت ديگري خواهدبود. اگر نيروي زرهي داشتيم، امكانات داشتيم و آتش داشتيم، ميتوانستيم در دشتهاي عريض و عميق مانور بكنيم.»27
در واقع محدوديتهاي موجود در زمينه امكانات زرهي، آتش و پدافند هوايي مانع از اجراي مانور در دشتهاي عريض و عميق بود. ضمن اينكه فشار روي سپاه براي اجراي عمليات گسترده با تضمين پيروزي بيش از گذشته، افزايش يافته بود. بنابراين انتخاب منطقه هور براي اجراي عمليات بدر اساساً به اين دليل بود كه "بايد ميجنگيديم" و اگر متوقف ميشديم، كلاف سردرگم بنبست جنگ پيچيدهتر ميشد.28 ضمن اينكه از يك سال گذشته به موازات افزايش فشارها و دشواريهاي موجود براي دستيابي به پيروزي نظامي، برخي سپاه را ـ كه ميداندار جنگ بود ـ تشويق و ترغيب ميكردند كه رسماً به امام اعلام كند "نميتوانيم بجنگيم" برادر رضايي در اين زمينه ميگويد:
«بعضاً از ما خواسته ميشد كه اگر توانايي جنگ را نداريم، برويم به امام بگوييم كه نميتوانيم بجنگيم. اين ايدهآل و آرزوي كساني بود كه احساس ميكردند واقعاً نميشود جنگيد. اين تفكر از كجا حاصل شده بود؟ از اينكه احساس ناتواني در جنگ ميشد. پس ما بايد به هر قيمتي شده ميجنگيديم. توقف در جنگ فرو رفتن در يك منجلاب را به دنبال داشت.»29
علاوه بر اين، عامل دومي كه در انتخاب هور نقش داشت، وضعيت زمين هور براي جنگ بود. در واقع با انتخاب هور معضل برابري توان نيروهاي خودي و دشمن با عامل موقعيت و وضعيت زمين، تا حدودي حل ميشد. ضمن اينكه امكان گسترش عمليات با پيشروي در هور، در غرب رودخانه دجله و شمالغربي بصره و تهديد اين شهر وجود داشت.30
عمليات بدر در موقعيتي بسيار دشوار و با اميدواري زياد آغاز شد ليكن به دليل هوشياري و اطلاع دشمن از تاكتيك ايران براي اجراي عمليات در هور و همچنين آمادگيهايي كه دشمن طي يكسال گذشته (پس از عمليات خيبر) به دست آورده بود و مهمتر از همه كاستيهاي خودي در زمينه پدافند هوايي و آتش توپخانه، با وجود پيشروي شجاعانه رزمندگان در مواضع دشمن و حضور در غرب رودخانة دجله، رزمندگان سرانجام پس از يك هفته نبرد، از بخش اعظم مناطق تصرفشده، عقبنشيني كردند.
عمليات بدر، تكامل يافتة عمليات خيبر بود31 ليكن به دليل شكاف موجود بين خلاقيت و ابتكار عمل طراحان، فرماندهان و رزمندگان از يك سو و از سوي ديگر مقدورات و امكانات مورد نياز براي تحقق آن، زحمات يك ساله آنها به نتايج مطلوب نرسيد. يكي از نشريات چاپ لندن در اين زمينه نوشت:
«ايرانيها با كارايي بسيار نيروهاي خويش را به هنگام رسيدن به اراضي خشك استحكام بخشيدند، اما آنها نتوانستند مواضع خويش را حفظ كنند چون از پشتيباني تداركاتي، تسليحاتي و يا پوشش هوايي كافي براي مقابله با ضدحمله عراق برخوردار نبودند. آنها از دو سال پيش نظير اين مواضع را داشتهاند ولي نتوانستهاند آنها را حفظ كنند. نبرد اخير مقدورات و محدوديتهاي هر دو طرف را بخوبي نشان ميدهد. عراق از جنگافزارهاي بسياري برخوردار بوده و يك نيروي هوايي عظيم دارد و . . . »32
در واقع اجراي عمليات در هور و درهمشكستن خطوط دفاعي عراق ـ كه به حيرت عراقيها منجر شد ـ يكي از مشكلترين و خطرناكترين عمليات رزمي33 و حاصل ابتكار عمل و خلاقيتقواي نظامي ايران بود زيرا بدون برخورداري از اين ويژگي، عبور از خطوط دفاعي و استحكامات عراق امكانپذير نبود. اما لازمة حفظ مواضع تصرفشده، برخورداري از تجهيزات دفاعي مناسب بود. كاستيها و نقايص خودي در اين زمينه و متقابلاً برتري قابل توجه عراق سبب ميشد پس از اجراي پرحجم آتش توپخانه و فشار هواپيماهاي عراقي همراه با بهكارگيري گازهاي شيميايي، حفظ مواضع تصرفشده با دشواري مواجه گردد و نيروهاي خودي به ناچار به مواضع اوليه مراجعت نمايند. استفادة عراق از سلاحهاي شيميايي با عمليات خيبر به صورت گسترده آغاز شد و همچنان ادامه يافت. بيتوجهي محافل بينالمللي درباره نقض قوانين منع استفاده از سلاحهاي شيميايي، به دليل تمايلات موجود براي حمايت از عراق با هدف غلبه اين كشور بر ايران، وضعيت تحمل ناپذيري را به وجود آورد. در واقع تلفات ناشي از به كارگيري اين سلاحها و تأثيرات رواني آن، قدرت دفاعي ايران را تحت تأثير قرار داده بود. عراق با دركي كه از اين مسئله داشت در عمليات بدر بيش از گذشته از سلاحهاي شيميايي استفاده كرد. برابر آمار موجود تنها در طول 5 روز (از 22 تا 27/12/1363) عراقيها بيش از 30 بار انواع سلاح شيميايي را استفاده كردند.34 برخي از منابع نظامي فاش ساختند كه عراقيها در كارخانهاي در حدود 10 كيلومتري جاده سامرا ـ بغداد در حال توليد سلاح شيميايي ميباشند و همزمان با اوجگيري عمليات بدر، دستور دو برابر كردن توليدات كارخانه را كه گازهاي خردل و تابون توليد ميكند، صادر كردهاند.35
ابعاد گسترده ناشي از استفاده عراق از سلاحهاي شيميايي، به تدريج توجه افكار عمومي را به خود معطوف كرد. سخنگوي وزارتخارجه امريكا رسماً اعلام كرد در بررسي مقدماتي متقاعد شدهايم كه عراق از سلاحهاي شيميايي استفاده كرده است!36 دبيركل سازمانملل (خاوير پرز دكوئيار) نيز پس از ديدار با نمايندگان ايران و عراق، استفاده از سلاحهاي شيميايي را محكوم كرد.37 در وضعيت جديد سرانجام شوراي امنيت طي بيانيهاي و با اجتناب از صدور قطعنامه، در 25 آوريل 1985 كاربرد سلاحهاي شيميايي از سوي عراق را محكوم ساخت.38 كشورهاي اروپايي نيز استفاده از اين سلاحها را محكوم كردند. سه روز بعد در 28 آوريل 1985 عراق طي يادداشتي به سازمانملل درباره صدور بيانيه اعتراض كرد و طارقعزيز وزيرخارجه وقت عراق در مصاحبهاي مطبوعاتي اعلام كرد:
«عراق براي دفاع از خاك خود هرگونه سلاحي را كه در اختيار دارد به كار خواهد گرفت!»39
برخي از تحليلگران بيانيه اخير شوراي امنيت را به منزله تشويق و ترغيب ايران براي گفتوگو دربارة مذاكرات صلح در سازمانملل، ارزيابي كردند.
تداوم جنگ در سال 1364 نشاندهندة ناكامي استراتژي عراق براي از پا درآوردن ايران بود. صرفنظر از مقاومت ايران در برابر فشارهاي رو به گسترش عراق و تأثير آن بر عقيم گذاشتن اهداف اين كشور، بنابر ارزيابي تحليلگران نظامي، عراق عليرغم برتري بسياري كه در زمينه تجهيزات نظامي به دست آورده بود، همچنان دچار ضعف و كاستي بود. در كاربرد اين تجهيزات و نتيجهگيري از عمليات بدر، برخي از منابع غربي ناتواني عراق در هدفگيري دقيق در حملات هوايي به تهران و به نفتكشها را به ضعف تاكتيكي خلبانان عراقي نسبت دادند.40 آنتوني كردزمن معتقد است: «عراق فاقد تركيب هواپيما و موشكهاي زياد با شعاع عمل گسترده هوايي و قدرت حمل سلاح براي انجام حملات هوايي پر حجم عليه مردم ايران بودهاست. ضمن اينكه عراق نتوانست حملات خود را دقيقاً بر اهداف آسيبپذير اقتصادي چون نيروگاهها و پالايشگاههاي نفتي متمركز سازد.»41 وي بر اين باور است كه «اين ضعف و ناتواني در رسيدن به اهداف استراتژيك، از فقدان تكنولوژي ريشه ميگرفت. علاوهبراين، عراق از سازمان نظامي و فرماندهي مناسب برخوردار نبود، به همين دليل حملات عراق همواره نتايج استراتژيك و سياسي عمدهاي به دست نداد.»42
با فرارسيدن تابستان 1364 در حالي كه تهديدات عراق براي حمله مجدد به شهرها و اماكن غيرنظامي ادامه داشت، لطيف جاسم وزير اطلاعات عراق طي مصاحبهاي تهديد كرد كه عراق حملات خود عليه كشتيراني در خليجفارس را تشديد خواهدكرد تا بدين وسيله ايران را وادار به نشستن بر سر ميز مذاكره كند.43 وزير نفت عراق نيز پيش از اين اعلام كرده بود عراق به نفتكشهايي كه به بنادر ايران نزديك شوند حمله خواهد كرد زيرا اين بنادر شاهرگ اقتصاد ايران كه ماشين جنگي اين كشور را تغذيه ميكند، ميباشند.44
به نظر ميرسيد عراق پس از عمليات بدر در مرحله جديدي از حملات خود، به تأسيسات نفتي جزيره خارك كه محل صدور نفت ايران بود، حمله خواهد كرد. اين اقدام عراق به منزله بنيان نهادن گسترش دامنه جنگ ارزيابي شد.45 آقاي هاشمي فرمانده عالي جنگ و رئيس وقت مجلس شوراياسلامي با دركي كه درباره اهداف عراق داشت، گفت:
«آنها ميخواهند ما را از خارك محروم كنند تا نتوانيم نفت صادر كنيم، ولي ما ميتوانيم در مقابل هر كشتي يك كشتي از آنها را بزنيم و مسئوليت هيچكدام را به عهده نميگيريم و به فرض اينكه به عراق امكاناتي بدهند كه هيچ كشتياي نتواند نفت ما را ببرد، ما تنگة هرمز را بهراحتي ميبنديم.»46
عراق سرانجام در 24 مرداد 1364 به پايانههاي نفتي ايران در خارك حمله كرد. گزارشهاي اوليه حاكي از انهدام پايانههاي T و H در دو سوي جزيره بود. بنابر گزارشهاي موجود، عراق در حمله به خارك از موشكهاي پيشرفته فرانسوي "آرما" استفاده كرد كه قادر به رديابي رادار بودند.47 اين اقدام عراق مشكلات جديدي را براي صدور نفت ايران به وجود آورد.
همزمان با حمله عراق به پايانههاي نفت ايران در جزيره خارك، حملات هوايي عراق عليه مردم غيرنظامي در شهرها (مرحله دوم آن از خرداد 1364 آغاز شد) ادامه داشت. آقاي هاشمي فرماندهعالي جنگ وضعيت دشوار ايران را چنين ترسيم ميكند:
«ما الآن وضع امكانات و درآمدمان نميكشد، به سختي خودمان را تجهيز و يا كالايي را فراهم ميكنيم. از نظر نظامي و امكانات مربوطه مشكلات داريم. الآن فشار اقتصادي ميآورند و نفت ما را نميخرند. الآن ما در وضع ضعيفي حركت ميكنيم و ظرف اين دو ماه قدرت خريد ما مقدار زيادي پايين آمده، امكان فروش نفت در آن سطحي كه ميخواهيم نيست. اينها در طول زمان براي كشور مشكل است.»48
هر اقدام نظامي ايران بهطور طبيعي نتايجي را در بهبود وضعيت سياسي ـ نظامي داشت، ليكن عدم دستيابي به پيروزي، عملاً به تقويت موقعيت عراق ميانجاميد و به منزله اثبات توانايي اين كشور براي دفاع در برابر تهاجمات ايران ارزيابي ميشد. فرمانده عالي جنگ در همين زمينه ميگويد:
«تا يك ضربه ميزنيم شرايطمان بهتر ميشود، اما ركود كه پيدا ميكند وضع كمكم بدتر ميشود.»49
در فضاي ناشي از تشديد فشارها تدريجاً اين سؤال مطرح ميشد كه "چه ميخواهيد بكنيد؟"50 امامخميني براي رفع هرگونه ترديد درباره ادامه جنگ، در ملاقات با مسئولان، بر"ادامه جنگ به صورت قاطع" تأكيد كردند و چنين نقل شده است كه ايشان فرمودهاند:
«حتي اگر يك خانه سالم مانده باشد و يك نفر در اين مملكت زنده ماندهباشد، اين جنگ را ادامه خواهيم داد.»51
براساس ضرورتهاي يادشده، بلافاصله پس از عمليات بدر، فرماندهان ارتش با مسئوليت فرمانده وقت نيرويزميني ارتش، عمليات كميل را در منطقه هور طرحريزي و آماده كردند. در اين عمليات برادران ارتش قصد داشتند از محور ضلع شرقي جزيره جنوبي تا نشوه و از آنجا با گسترش به طرف شرق تا طلائيه و سپس كوشك پيشروي كنند. هدف نهايي اين عمليات رسيدن به نزديكي بصره از طريق غرب كانال ماهيگيري بود.52
در اين عمليات قرار بود يگانهاي سپاه تحت امر ارتش قرار گيرد و فرمانده سپاه نيز به عنوان معاون عمليات باشد. تأكيد بر شيوهاي مغاير با تجارب گذشتة جنگ، تحت عنوان اصول كلاسيك و تأكيد بر تدبير فرماندهي به جاي بحث و بررسي كه پيش از اين انجام ميشد و ساير موارد، مشكلاتي را ايجاد كردهبود. نظر به اهميت اجراي اين عمليات، برادر رضايي به فرماندهان يگانهاي سپاه چنين نوشت:
«با برادر صيادشيرازي كه از طرف اينجانب هم مسئوليت دارد، مسائلتان را در ميان بگذاريد؛ هر تصميمي ايشان بگيرد، واجبالاطاعه است و چون اين عمليات مورد تصويب مسئولان بوده و به اطلاع شخص امام نيز رسيده است، لذا به برادران بگوييد آبروي اسلام و سپاه و رزمندگان به عمل شما بستگي دارد.»53
با وجود محاسن بسياري كه براي اجراي عمليات كميل به صورت ذهني برشمرده ميشد54 و عليرغم اينكه يگانهاي خطشكن سپاه براي نخستين بار به اين شكل تحت امر ارتش قرار ميگرفتند، به علل مشكلاتي كه در طرحريزي عمليات وجود داشت، پس از تعويقهاي مكرر (و سرانجام تعويق از فروردين به ارديبهشت)، در نهايت به دليل عدم انطباق راهكارها با واقعيات، اجراي آن منتفي شد.55
سرانجامِ عمليات كميل بسيار قابل توجه بود. پيش از اين بسياري از مسئولان و تصميمگيرندگان جنگ تصور ميكردند كه با واگذاري مسئوليت جنگ به ارتش و قراردادن يگانهاي سپاه تحت كنترل ارتش، مسائل و مشكلات جنگ حل خواهد شد؛ به هميندليل عليرغم آنكه ضعفها و كاستيهاي طرحريزي در عمليات كميل مرتباً به فرماندهعالي جنگ اطلاع دادهميشد، ليكن چندان به آن توجه نشد.
با پيدايش وضعيت جديد در صحنه جنگ و ملاحظات سياسي ـ اقتصادي كه به وجود آمده بود، ضرورت اجراي عمليات مطرح گرديد. سپاه و ارتش طرحهاي پيشنهادي خود را ارائه كردند. برادران ارتش پس از آنكه عمليات كميل انجام نشد، مناطق مختلفي مانند كوشك و شلمچه در جنوب و سيدكان در غرب را پيشنهاد كردند.56 سپاه بر اساس دركي كه از روند تحولات جنگ پس از فتح خرمشهر داشت، مشكل اساسي جنگ را در استراتژي و ميزان اختصاص منابع و امكانات كشور، براي جنگ ارزيابي ميكرد. در چارچوب اين تحليل، شكست در عمليات بدر به منزله شكست در "استراتژي حركت محدود و شتابزده" تعبير ميشد. مشخصة اين استراتژي كسب پيروزي با يك عمليات، بدون برخورداري از برنامه درازمدت و در نظر گرفتن افزايش توان، گسترش سازمان رزم و محاسبه حركتهاي احتمالي دشمن بود.57
فرماندهكل سپاه بر پايه اين ملاحظات با فراخواني فرماندهان مناطق پنجگانه سپاه، قرارگاهها و برخي يگانها به تهران، از آنها خواست صرفنظر از وضعيت موجود، طرحها و نظريات خود را براي ادامه جنگ پيشنهاد كنند، تا به شورايعالي دفاع ارائه شود.58
به موازات اقدامات مذكور، توجه به تحركات ديپماتيك كه از تابستان 1363 با سفر گنشر وزيرخارجه وقت آلمان به ايران آغاز شده بود با سفر آقاي هاشمي به كشورهاي سوريه، ليبي، چين و ژاپن در تابستان 1364 ابعاد جديدي به خود گرفت. طي اين مدت بحثهايي در دفتر مطالعات و تحقيقات وزارت خارجه در باب سياست خارجي ايران تحت عنوان "سياست درهاي باز" انجام گرفت. در يكي از همين جلسات بر اين مسئله تأكيد شد كه بايد "روابط با هر كشوري عادي شود مگر دليل خاصي آن را محدود كند."59 همچنين بيان شد كه «لازمه دپيلماسي ارتباط است. اگر ما نباشيم در غياب ما سرنوشت ما رقم زده ميشود. ولي اگر باشيم به قدر لياقت و كارمان در تعيين سرنوشتمان دخالت خواهيم داشت.»60
وزيرخارجه ايران نيز در مجلس شوراياسلامي در پاسخ به سؤال نمايندگان مجلس درباره سياست خارجي ايران بر همين مسئله تأكيد كرد.
صرفنظر از كليه ملاحظات، به نظر ميرسد ارزيابي جديد درباره قدرت رو به افزايش عراق و مشكلات و دشواريهاي ايران براي دستيابي به پيروزي، نقش بسياري در ساماندهي مجدد سياست خارجي ايران داشت. بنابر ارزيابيهاي موجود اركان قدرت عراق بر سه عامل: "كمكهاي تسليحاتي فرانسه، حمايتهاي مالي ارتجاع عرب در منطقه و همكاري تسليحاتي شوروي با عراق" استوار بود. جمهورياسلامي براي خنثي كردن و تضعيف اين عوامل اقدامات جديدي را شروع كرد. از جمله روابط جديد با فرانسه آغاز شد. اين تماسها گرچه تأثيري بر كاهش حمايت فرانسه از عراق نداشت ولي فضاي جديدي را براي تحركات ديپلماتيك ايران و تماس با اروپا فراهم كرد. توماس مكتاور(كارشناس نظامي) با توجه به روابط سياسي ـ اقتصادي ايران با آلمان، فرانسه، بريتانيا و ژاپن، گفت: «به هر صورت اين روابط علامت مثبتي است كه ميتواند در آينده به تحولي مثبتتر منجر شود.»61 همچنين گفتوگو با روسها بهويژه پس از روي كار آمدن گورباچف، موقعيت جديدي را براي ايران فراهم ساخت كه به هنگام حمله عراق به تهران، آثار آن با حملات موشكي ايران به بغداد آشكار شد. ضمن اينكه روسها از تحويل موشك به عراق اجتناب كردند و براي حل مسئله افغانستان انتظارات خود را از ايران بيان داشتند. گروميگو وزيرخارجه وقت شوروي حتي در ارديبهشت 1364 آمادگي شوروي براي نظارت بر مذاكرات صلح ميان ايران و عراق را اعلام كرد.
سفر سعودالفيصل وزيرخارجه عربستان به ايران بخشي از نتايج شكلگيري روند جديد در سياست خارجي ايران بود. همچنين ايران از بيانية سازمانملل مبني بر محكوميت به كارگيري سلاح شيميايي، در فروردين 1364، استقبال كرد كه به گفتة آقاي هاشمي براي اولين بار سازمان ملل به واقعيت جنگ توجه نشان داد. اينها تماماً آثار و نتايج همين روند بود كه تدريجاً آشكار ميشد.
توجه جديدي كه در اين مرحله به ايران شد به نظر ميرسد متأثر از چند موضوع بود. نخست آنكه با نگرش درازمدت به روند جنگ و اوضاع منطقه، تقويت و تجهيز عراق در هر صورت منشأ پيدايش نوعي نگراني درباره رفتارهاي سياسي و نظامي احتمالي عراق در آينده بود. ثانياً پيشبينيهاي موجود درباره از پاي درآمدن ايران با واقعيات انطباق نداشت و جمهورياسلامي همچنان براي اجراي عملياتهاي محدود و گسترده در جبهههاي جنگ و اقدامات تلافيجويانه در برابر حملات عراق به نفتكشها و اماكن غيرنظامي، از توانايي لازم برخوردار بود. ضمن اينكه همچنان احتمال وقوع حوادث غيرمترقبه و دستيابي ايران به پيروزي، قابل پيشبيني و موجب نگراني بود. فراتر از اين مسائل، بحثهاي جديدي بود كه چند تن از نمايندگان در مجلس شوراي اسلامي تحت عنوان مجمع عقلا درباره برقراري صلح انجام ميدادند و در وزارتخارجه نيز بحثهاي ديگري با عنوان "سياست درهاي باز" در سياست خارجي دنبال ميشد. اين رخدادها به پيدايش تحليلهايي جديد در رسانههاي خارجي دربارة وجود گرايشهاي دوگانه در ايران در زمينة ادامه جنگ منجر شد. هنريكيسينجر وزيرخارجه اسبق امريكا و از طراحان و صاحبنظران سياست خارجي امريكا طي تحليلي كه در روزنامه واشنگنپست در اسفند 1364 منتشر شد، نوشت:
«نفع امريكا در جلوگيري از سقوط دول مقتدر عرب است كه آن هم مستلزم عقيم گذاشتن ايران است. اما از طرفي ايران ضعيف نيز به نفع شوروي خواهد بود. ايران محور طبيعي براي اهداف روسيه در پيشروي به سوي اقيانوس هند است.
غرب بايد از شكست عراق جلوگيري كند، اما نه به نحوي كه ايران از هم بپاشد. ايران يكپارچه كه سياست ملي معتدل را دنبال كند با منافع غرب هماهنگي خواهد داشت. سياست منزوي كردن ايران تا موقعي درست است كه تهران توسط متعصبهاي توسعهطلب رهبري شود، لذا امريكا بايد دروازهها را به روي تهران نبندد، اگر يك جوّ واقعيتگرايي بر تهران حكمفرما شود.
به عقيده من سياست عاقلانه امريكا بايد دو طريق را به موازات هم بپيمايد. ايستادگي در برابر توسعهطلبيهاي ايرانيها همگام با برقراري يك رابطه سازنده، آنگاه كه واقعيتها خودشان را نشان بدهند.»62
اين نظريات كيسينجر علاوه بر اينكه مورد توجه و اشارة بسياري از تحليلگران قرار گرفت، به تدريج آثار خود را در سياست خارجي امريكا نمايان ساخت.
در ادامة تلاشهاي سياسي و ديپلماتيك، سفر آقاي هاشمي به سوريه و حل معضل گروگانگيري هواپيماي امريكايي تي.دبليو.اي(T.W.A) و سپس اظهارات ايشان در سفر به چين و ژاپن درباره ابعاد رابطه با امريكا بسيار مورد توجه قرارگرفت. برابر شواهد و قرائن موجود زمينة شكلگيري ماجراي موسوم به مكفارلين و برقراري رابطه پنهاني ميان ايران و امريكا نيز از همين جا شروع شد.
مهمترين رخداد جنگ در ماه پاياني پنجمين سال جنگ، صدور حكم امامخميني به سپاه براي تشكيل سه نيروي هوايي، دريايي و زميني بود. بنا به گفتة محسن رضايي اين اقدام بيش از آنكه متأثر از درخواست سپاه باشد، بر پايه درك امام از اوضاع جنگ و ضرورتهاي موجود بود.63 به نظر ميرسد امام با توجه به روند تحولات جنگ پس از فتح خرمشهر و ضرورتهاي موجود براي تقويت سپاه، حكم تشكيل سه نيرو را صادر فرمودند. در عين حال اين حكم نشاندهندة انتظار امام از سپاه براي حل معضلات جنگ نيز بود.
بدين ترتيب با گسترش دامنه جنگ از زمين به دريا و شهرها، از يك سو ادامه جنگ با دشواريهاي بسيار همراه بود و از سوي ديگر موانع پايان دادن به جنگ با توجه به برتري عراق، به نحوي آشكار افزايش يافته بود. حال جاي اين سؤال وجود دارد كه:
«ايران در چنين وضعيتي چگونه ميتوانست با تغيير توازن نظامي به سود خود، جنگ را پايان دهد؟»