زمينـه‌هـاي تهـاجـم
بهمن 1357 تا شهريور 1359

با گذشت چندین سال از آغاز جنگ و نُه سال از اتمام آن، بررسي ابعاد حقوقي، سياسي، نظامي و اقتصادي جنگ، همچنان ادامه دارد. جنگ ايران و عراق با مشخصة طولاني‌ترين و پرهزينه‌ترين درگيري نظامي در تاريخ معاصر منطقه خاورميانه1 كه دو قدرت جهاني و هم‌پيمانانشان در دوران جنگ سرد در حمايت از يك طرف جنگ اتفاق‌نظر داشته‌اند و مهم‌تر از همه حل‌و‌فصل نهايي نشدن اين جنگ و امضا نشدن پيمان صلح ميان دو كشور و بسياري مسائل ديگر، سبب شده‌است علت، نحوه و نتايج جنگ تا سال‌هايي مديد همچنان بحث و بررسي شود.2
شكل‌گيري زمينه‌ها و مجموعه عواملي كه امكان وقوع جنگ را فراهم ساخت، به دليل ابعاد و نتايج نظامي، سياسي و حقوقي آن، همواره يكي از جدي‌ترين موضوعاتي بوده است كه از زمان شروع جنگ و پس از آن بحث و بررسي شده و خواهد شد. اهميت اين موضوع بدين دليل است كه مي‌تواند به اين سؤال پاسخ دهد كه آيا شروع جنگ اجتناب‌ناپذير بود؟ با بيان ساده‌تر، آيا اين امكان وجود داشت كه از وقوع جنگ جلوگيري شود؟ طبيعتاً بدون توصيف و تشريح اوضاع حاكم بر ايران انقلابي پس از سقوط رژيم پهلوي و التهاب و نگراني‌هاي موجود درباره نتايج و تأثيرات ناشي از پيروزي انقلاب اسلامي در منطقه و سپس كالبدشكافي دلائل عراق براي تجاوز به ايران، نمي‌توان به درك و پاسخ درستي در اين زمينه دست يافت.
محققان غربي عموماً بر اين باور هستند كه انقلاب اسلامي و آثار و نتايج آن بيشترين تأثير را در وقوع جنگ داشته است.3 بدين معنا كه با پيروزي انقلاب اسلامي و سقوط شاه، بناي استراتژي امريكا كه بر دو ستون ايران و عربستان‌سعودي پي‌ريزي شده‌بود، فرو ريخت4 و اين مسئله مناسبات ميان دو كشور ايران و عراق را دستخوش تغيير و تحول كرد.5 بدين ترتيب كه "موازنه نسبي قوا" كه بين ايران و عراق حاكم بود، تغيير كرد6 و با پيدايش خلأ قدرت در منطقه، "موج اسلامي" مي‌توانست ثبات منطقه را تهديد جدي كند.7 در نتيجه اعاده نظم پيشين، لازمة تأمين منافع امريكا و غرب در منطقه بود.
دريافت موجود در غرب از علل ايجاد جنگ و ماهيت آن، كه به اعتباري نشان‌دهندة نحوة نگرش غربي‌ها و مفهوم‌سازي آنها درباره جنگ، با هدف توضيح و تشريح وقايع آن مي‌باشد، ناظر بر اين معناست كه انقلاب اسلامي نظم موجود و حاكم بر منطقه و ايران را بر‌هم زد و نتايج ناشي از اين تحول، زمينه‌هاي وقوع جنگ را به‌وجود آورد.8 در واقع، در غرب جنگ ايران و عراق از زاويه "تجاوز و دفاع" كه بيان‌كننده واقعيات جنگ و مبين ديدگاه و نظريات ايران مي‌باشد، بررسي نمي‌شود و بيشتر وضعيتي كه به جنگ منجرشد، مد نظر مي‌باشد.9 در اين نگرش مفهوم جنگ به عنوان امري نامطلوب پس از جنگ جهاني دوم، در چارچوب "نظريه توسعه و تكامل" بررسي مي‌گردد. به همين دليل جنگ عاملي بالقوه "مغاير با نظم مطلوب جهان"10 ارزيابي مي‌شود. بر پايه اين مفهوم، غربي‌ها انقلاب اسلامي و تأثيرات ناشي از آن را براي منافع غرب (شامل: نفت، ثبات كشورهاي مرتجع منطقه، امنيت اسرائيل و همچنين مقابله با نفوذ شوروي)، جنايتي عليه نظم جهاني11 قلمداد مي‌كنند.
چنين باوري درباره انقلاب اسلامي، مقابله با آن را با استفاده از زور و كليه ابزار و وسائل لازم، نه تنها ضروري بلكه اجتناب‌ناپذير مي‌نماياند. زيرا مسئله اصلي مفهوم درگيري و جنگ نيست، بلكه در اين جنگ هدفِ اصلي و ضروري، واژگون ساختن نظام انقلابي حاكم بر ايران يا "تعديل و مهار" آن، براي اعاده نظم پيشين بوده ‌است. آيت‌الله خامنه‌اي رئيس‌جمهور وقت ايران با درك روشن از هدف جنگ، در اين باره گفت:
«اين جنگ عليه انقلاب اسلامي ايران و به منظور واژگون ساختن نظام انقلابي ايران و از بين بردن انقلاب اسلامي سازماندهي شد.»12
در همين زمينه حجت‌الاسلام هاشمي رفسنجاني، رئيس وقت مجلس شوراي ‌اسلامي گفت:
«شروع جنگ تحقيقاً براي نابودي انقلاب بود و از آن رو كه شرقي‌ها و غربي‌ها از اين انقلاب راضي نبودند، غرب كه بيشترين منافع را در ايران داشت، انقلاب را مستقيماً عليه منافع خود دانست، بايد در ايران شرايطي به وجود مي‌آمد كه ديگران نااميد شوند و بگويند نمي‌شود بدون اتكا به شرق و غرب، انقلابي باقي بماند و يكي از اهداف جنگ، تحقق اين امر بود و براي سركوبي و مهار انقلاب، ماركسيسم شرق و امپرياليسم غرب در اين هدف به تلاقي رسيدند و صدام نقطه تقاطع خطوط فوق بود و از آنجا شروع كردند و بر روي ايران فشار آوردند.»13
جيمز بيل يكي از كارشناسان مسائل منطقه خليج‌فارس و خاورميانه درباره دليل واقعي جنگ در كتاب خود مي‌نويسد:
«دليل واقعي جنگ درگيري سياسي براي دست يافتن به برتري و سلطه يافتن بر خليج‌فارس بود. در اين روند عراق اميدوار بود انقلاب ايران را در نطفه خفه كند و نابود سازد كه اين براي كشورهاي منطقه نظير عربستان‌سعودي و شيخ‌نشين‌هاي خليج‌فارس، هدف چندان ناخوشايندي نبود.»14
عراقي‌ها در توضيح علل شروع جنگ بر مفهوم حقوقي "پيشگيري"15 تأكيد مي‌كنند و در اظهارات خود بدون آنكه دلايل روشن و درستي ارائه نمايند، مي‌گويند پس از پيروزي انقلاب اسلامي در برابر وضعيتي قرار داشتند كه «به جز مقاومت و برخورد با تجاوزگري راهي براي حفظ كشور خود نداشتند.»16 در نهمين كنگره حزب بعث ـ كه براي نخستين بار مباحث آن درباره جنگ ايران و عراق منتشر شد ـ تأكيد مي‌شود كه «در برابر رهبران عراق تنها اختيار يك راه وجود داشت يا مقاومت و جلوگيري از تجاوزات دشمن و يا اينكه تسليم شدن به برنامه‌هاي (امام) خميني.»17 همچنين مجيد خدوري، عراقي‌الاصل مقيم امريكا، در كتاب خود، در توجيه علل تجاوز عراق به ايران مي‌نويسد: «عراق در موقعيتي قرار داشت كه ناگزير شد براي دفاع از خود دست به اقدام بزند.»18 وي در عين حال به دليل اينكه چنين ادعايي فاقد مباني حقوقي روشن و مشخص مي‌باشد، اضافه مي‌كند: «البته مناسب بود كه عراق به شوراي امنيت متوسل مي‌شد و خود رأساً دست به كار نمي‌شد.»19
در هر صورت، وجود اختلاف مرزي و ارضي ميان ايران و عراق كه با انعقاد قرارداد 1975 الجزاير حل‌و‌فصل شده بود و حتي وقوع تشنج مجدد ميان دو كشور به تنهايي نمي‌توانست انگيزه و علت اصلي تجاوز عراق به ايران باشد، زيرا اولاً كه مباني و راه‌حل‌هاي رفع اختلافات در قرارداد الجزاير تعيين‌شده‌بود و ثانياً پيش از اين، دو كشور ايران و عراق در اوضاع بسيار حادتري قرار داشته‌اند كه هرگز به يك جنگ تمام عيار متوسل نشده‌اند.20 مهم‌تر آنكه ايران به دليل وضعيت انقلابي و منازعات داخلي ـ كه به طور طبيعي انقلاب‌ها پس از پيروزي درگير آن هستند ـ فرصت و امكان آن را نداشت كه عراق را تحريك و يا به آن هجوم كند. آقاي هاشمي رفسنجاني با اشاره به اوضاع ايران پس از انقلاب و امكان تحريك كردن عراق مي‌گويد:
«ما ترورها و انفجارهايي روزانه و كودتا داشتيم. كودتاي نوژه چند هفته قبل از آغاز جنگ اتفاق افتاد و در كل تصور اين امر كه ايران اين همه بر خود مسلط باشد كه به اين زودي عراق را تحريك كند، از نظر آشنايان به تاريخ و سياست محال است. اينكه بخواهيم در يك كشور همسايه برنامه‌اي پياده كنيم محققاً انقلاب ما آماده نبود و همه به اين امر اذعان دارند. در آن زمان حتي ارتش ما نيز آماده نبود و بنابراين ادعاي عراق كه ما قصد تحريك اين كشور را داشتيم پذيرفتني نيست. البته ما مواضع انقلاب را اعلام كرده بوديم كه در هيچ منطق، مكتب و در هيچ جايي اعلام نظرات يك انقلاب و مكتب به دنيا، نمي‌تواند جرم تلقي شود.»21
در عين حال اظهارات مقامات رسمي عراق اهداف عراق را از تهاجم به ايران روشن مي‌سازد. در آبان 1359 صدام طي مصاحبه‌اي گفت:
«ما از تجزيه و انهدام ايران ناراحت نمي‌شويم و صريحاً اعلام مي‌داريم در شرايطي كه اين كشور دشمني بورزد هر فرد عراقي و يا شايد هر عربي مايل به تقسيم ايران و خرابي آن خواهد بود.»22
طارق عزيز نخست‌وزير وقت عراق نيز اعلام كرد:
«وجود پنج ايران كوچك‌تر بهتر از وجود يك ايران واحد خواهد بود. . . ما از شورش ملت‌هاي ايران پشتيباني خواهيم كرد و همه سعي خود را متوجه تجزيه ايران خواهيم نمود.»23
طه ياسين‌رمضان معاون نخست‌وزير عراق نيز در مصاحبه با الثوره تأكيد كرد:
«اين جنگ به‌خاطر عهدنامه 1975 و يا چند صد كيلومتر خاك و يا نصف شط‌العرب نيست. اين جنگ به خاطر سرنگوني رژيم جمهوري‌اسلامي است.»24
بنابراين گرچه عراق قرارداد 1975 الجزاير و درخواست لغو آن را بهانه تهاجم به ايران قرار داد ولي "تجزيه ايران و براندازي نظام نوپاي جمهوري‌اسلامي" هدف نهايي رژيم بعثي محسوب مي‌شد.25
بررسي اوضاع داخلي ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي، هر چند به صورت اجمالي و گذرا، نشان‌دهنده اين معناست كه ايران نه تنها براي جنگ كه حتي براي دفاع نيز آمادگي نداشت، زيرا علاوه بر منازعه‌اي كه در داخل كشور بلافاصله پس از پيروزي انقلاب ميان نيروهاي انقلابي و ليبرال‌ها آغاز شد، اقتصاد كشور فوق‌العاده ضعيف شده بود و بسياري از گروه‌هاي ضدانقلاب در مناطق مختلف كشور براي تضعيف دولت مركزي تلاش مي‌كردند.26 منابع تسليحاتي ايران به دليل ماهيت ضدامريكايي انقلاب اسلامي، قطع شده‌بود و در مجموع ايران بسيار آسيب‌پذير به نظر مي‌رسيد.27 در اين ميان وضعيت نيروهاي ارتش كه وظيفه دفاع از مرزهاي ايران را در مقابله با تهديدات و تهاجم دشمن بيگانه بر عهده داشتند بسيار نامطلوب بود. گروه‌هاي سياسي شعار انحلال ارتش را سر مي‌دادند كه با درايت و هوشمندي امام‌خميني خنثي شد،28 در عين حال ارتش با مشكلات اساسي كه بسياري از آنها ريشه در "ساختار"، "هويت"، "آموزش" و "فرماندهي و كنترل" داشت، براي انتقال از ارتشي طاغوتي به ارتشي اسلامي دست و پنجه نرم مي‌كرد. اين روند همچنان ادامه يافت و حتي جريان ضدانقلابي در درون ارتش براي اعاده وضعيت پيشين، كودتاي نوژه را سازماندهي كرد كه در آستانه اجرا (20/4/1359) كشف و خنثي شد. آقاي هاشمي رفسنجاني در تشريح وضعيت نظامي ايران مي‌گويد:
« . . . ما هنوز مشغول تصفيه ارتش بوديم و افراد ارتش فرار كرده و بسياري از آنها محبوس بودند و جاي كارشناسان امريكايي را كه از ايران رفته‌بودند، كسي نگرفته‌بود. تعداد بسياري از قراردادهاي تسليحاتي كه مكمل قدرت ارتش بود، در همان روزهاي قبل از انقلاب توسط بختيار لغو شده‌بود و بسياري از امكانات ما بدون پشتيباني مانده‌بود و نيروي نظامي ديگري نيز هنوز در ايران شكل نگرفته‌بود.»29
سپاه‌پاسداران در اين وضعيت با مأموريت دفاع از انقلاب، درگير مأموريت‌هاي امنيتي در داخل كشور و در شهرها بود و بخشي از توانش در كردستان در مصاف با گروه‌هاي ضدانقلاب صرف مي‌شد. بسيج نيز كه پس از تصرف لانه جاسوسي امريكا با فرمان امام‌خميني در ششم آذر 1358 تشكيل شد به دليل موانع موجود، فاقد هويت نظامي بود.30 رژيم بعثي حاكم بر‌عراق دقيقاً به چنين وضعيتي آگاه بود. احمد زبيدي سرهنگ سابق ارتش عراق درباره درك رهبري عراق از وضعيت داخلي ايران پس از سقوط شاه مي‌نويسد:
«رهبري عراق معتقد بود پس از سقوط شاه، ايران و خصوصاً ارتش ايران پس از انجام تصفيه و پاك‌سازي در آن، ضعيف شده است.»31
وضعيت نظامي ايران نشان‌دهندة كاهش توان دفاعي كشور و در نتيجه از ميان رفتن "قدرت بازدارندگي ايران" در برابر عراق بود و اين مسئله قطعاً نقش بسيار اساسي در تصميم‌گيري عراق براي تجاوز به ايران داشته است.
رژيم عراق براي دستيابي به نقش جديد در منطقه و در فضاي برخورد خصومت‌آميز امريكا و غرب عليه نظام انقلابي ايران، بي‌ثباتي ناشي از انقلاب در داخل ايران را به مثابه يك فرصت استثنايي، براي "تسلط بر خليج‌فارس"، به سود خود ارزيابي مي‌كرد.32 در واقع روند تحولات ظاهراً به نفع عراق تمام شده بود، زيرا به جاي يك ايران قوي در مقابل يك عراق ضعيف و منزوي، يك عراق قوي در مقابل يك ايران ضعيف و متفرق قرار گرفته بود.33
در اين مرحله گرايش سياسي عراق كه به طور سنتي به سوي شرق بود، تدريجاً به سمت غرب به چرخش درآمد، زيرا براي عراق، مقابله با انقلاب اسلامي در چارچوب منافع و سياست‌هاي غرب، در مقايسه با شرق عملي و امكان‌پذيرتر بود. عراقي‌ها احتمال قطع ارسال تسليحات روسي را پيش‌بيني كرده بودند و با توجه به سلاح‌هايي كه پيش از اين خريده بودند و انعقاد قرارداد تسليحاتي چهار ميليارد دلاري با فرانسه، تصور مي‌كردند در يك "جنگ سريع و كوتاه مدت" دچار مشكلات اساسي نخواهند شد. البته اين مسئله نيز قابل پيش‌بيني بود كه روس‌ها هم با تهاجم عراق به ايران موافق باشند. زيرا اين مسئله علاوه بر اينكه تمركز و انرژي ايران را به جنگ با عراق منتقل مي‌كرد، مي‌توانست، جمهوري‌اسلامي ايران را به گسترش روابط به‌ويژه در زمينه نظامي با مسكو، سوق دهد.
شمارش معكوس براي شروع جنگ، متعاقب نااميدي امريكايي‌ها از حل معضل گروگان‌ها (در تسخير لانه جاسوسي) در سال 1358 آغاز شد. در بهمن 1358 برگزاري انتخابات رياست‌جمهوري و انتخاب بني‌صدر به عنوان اولين رئيس‌جمهور و كلاً تلاش‌هايي كه وي انجام داد، هيچ‌كدام به حل معضل گروگان‌هاي امريكايي منجر نشد. با فرارسيدن زمان برگزاري انتخابات رياست‌جمهوري در امريكا، "كارتر" كه عملاً در كمند گروگان‌ها به گروگان گرفته شده‌بود، به تدريج فشار بر ايران را افزايش داد. در فروردين 1359 امريكا ضمن اعلام قطع رابطه با ايران، به تحريم اقتصادي ايران اقدام كرد.34 ضمن اينكه پيش از اين، ارسال هرگونه تجهيزات نظامي به ايران قطع شده‌بود. صدام نيز در اين فضاي رواني جديد ناشي از فشارهاي سياسي و نظامي اعلام كرد عراق آماده است تمام اختلافات خود با ايران را، با زور حل كند.35 موضع‌گيري صدام آشكارترين اعلام آمادگي عراق براي فشار به ايران در جهت سياست واشنگتن بود. رژيم عراق بلافاصله بر نقل و انتقالات و تجاوزات مرزي افزود به گونه‌اي كه بسياري از ناظران، وقوع جنگ ميان دو كشور را محتمل ارزيابي كردند و در نتيجه بخشي از نيروهاي نظامي ايران در مرز مستقر شدند.36 خبرگزاري رويتر در گزارش خود، اوضاع نظامي را وخيم‌ترين برخوردها ميان دو كشور پس از جنگ‌هاي سال 1974 اعلام كرد.37
عمليات طبس با هدف آزادسازي گروگان‌هاي امريكايي در 11 آوريل 1980(23 فروردين 1359) در جلسه ويژه شوراي امنيت ملي امريكا تصويب و 13 روز بعد(5 ارديبهشت 1359) اجرا شد؛ زيرا برژينسكي معتقد بود زمان تيغ زدن به دُمل فرا رسيده‌است.38 عراقي‌ها از اين اقدام چنين برداشت كردند كه امريكا در مرحله بعد به اقدام نظامي به مراتب بزرگ‌تري عليه ايران دست خواهد زد.39
برژينسكي مغز متفكر و تصميم‌گيرنده امريكا براي مقابله با ايران، در تير 1359 برنامه مذاكره محرمانه مقامات عالي‌رتبه امريكا و عراق را طراحي كرد.40 به گزارش نشريه نيويورك تايمز هدف از اين ديدار بحث و مذاكره دربارة راه‌هاي هماهنگ كردن فعاليت‌هاي امريكا و عراق در مخالفت با سياست‌هاي ايران بود.41 برژينسكي صدام را "نيروي متعادل كننده" آيت‌الله خميني تلقي مي‌كرد.42 ملاقات محرمانه صدام و برژينسكي در مرز اردن به منزله "چراغ سبز امريكا"43 به عراق براي آغاز جنگ بود و اين تلقي را در صدام به وجود آورد كه در صورت حمله به ايران مورد حمايت امريكا قرار خواهد گرفت.44 سه ماه پس از تجاوز عراق به ايران و گرفتار‌شدن عراقي‌ها در سرزمين‌هاي اشغالي، طارق‌عزيز در سفر به فرانسه خبر ملاقات صدام و برژينسكي را در اختيار مجله فيگارو قرار داد تا به عنوان اعتراض عراق به سياست‌هاي امريكا در قبال عراق منتشر شود. گزارش فيگارو چنين است:
«جريان جنگ ايران و عراق در واقع از ژوئن گذشته (تير 1359) زماني آغاز شد كه برژينسكي به اردن سفر كرد و در مرز دو كشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات كرد و قول داد كه از صدام‌حسين كاملاً حمايت نمايد و اين امر را تفهيم كرد كه امريكا با آرزوي عراق درباره شط‌العرب(اروندرود) و احتمالاً برقراري يك جمهوري عربستان در اين منطقه مخالفت نخواهد كرد و بالاخره كليه اقدامات به كشاندن عراق به جنگ عليه ايران منجر شد و پيش‌بيني‌ها چنين بود كه اگر بغداد پيروز بشود، ايران بي‌ثبات مي‌شود و رژيم جمهوري‌اسلامي از ميان مي‌رود و يك دولت طرفدار غرب جاي آن به قدرت مي‌رسد و در صورتي كه عراق با شكست مواجه گردد، امريكا مي‌تواند خود را به عنوان حامي و مدافع ايران قلمداد نمايد.»45
در تير 1359 برابر اعترافات "ركني"،46 يكي از عناصر كودتاي نوژه، امريكايي‌ها درباره تقدم و تأخر كودتا و جنگ به بحث و بررسي پرداختند و اجراي كودتا را در تقدم قرار دادند. زيرا در صورت موفقيت كودتا ديگر نيازي به تهاجم نظامي عراق نبود. ضمن اينكه شكست كودتا با توجه به نقش محوري ارتش در اجراي آن، مي‌توانست موقعيت روحي و رواني ارتش را به‌طور كامل متزلزل نمايد. بنا‌بر برخي گزارش‌ها رهبران عراق از ناحيه نيروي هوايي ايران بسيار نگران بوده‌اند،47 لذا وقوع كودتا مي‌توانست تا اندازه‌اي نگراني عراق را كه در انديشه تجاوز به ايران بود، نيز برطرف سازد.
با شكست كودتاي نوژه و فرار عناصر كودتاچي به عراق و تشريح وضعيت نظامي ايران، عراقي‌ها كه از چند ماه قبل براي تجاوز به ايران در آمادگي به سر برده و همزمان با كودتاي نوژه نيز در 20 نقطه مرزي درگيري ايجاد كرده بودند،48 بر نقل و انتقالات خود افزودند و سرانجام در 31 شهريور 1359 تهاجم سراسري خود را آغاز كردند.
با توجه به آنچه كه توضيح داده شد، تهاجم عراق به ايران در واقع تهاجم به يك انقلاب بود. به عبارت ديگر، ايران بهاي انقلاب خود را پرداخت، زيرا با راه‌حل‌هايي كه دربرابر خود داشت، ممانعت از وقوع جنگ امكان‌ناپذير‌بود. ايران براي جلوگيري از وقوع جنگ كه زمينه‌هاي آن به نحو اجتناب‌ناپذيري در حال شكل‌گيري و تكوين بود، سه راه‌حل شامل "بازدارندگي"، "يارگيري سياسي" و "ارائه امتياز" فراروي خود داشت. قدرت بازدارندگي ايران ظاهراً به دليل وضعيت نيروهاي ارتش كاهش يافته‌بود و نيروهاي انقلابي نظير سپاه و بسيج نيز از لحاظ امكانات در وضعيت مناسبي قرار نداشتند. حضور ليبرال‌ها در رأس هرم قدرت سياسي در اين مقطع، عوارض نامطلوب و جبران ناپذيري به دنبال داشت، زيرا ليبرال‌ها به لحاظ بينش و تفكر و عدم درك ماهيت و مباني انقلاب، قادر به حل معضلات انقلاب نبودند. بني‌صدر در حدفاصل اسفند 1358 تا شهريور 1359 علاوه بر رياست‌جمهوري به فرماندهي كل‌قوا منصوب شده‌بود، ليكن نه تنها نيروهاي انقلابي را منزوي كرد، بلكه در به كارگيري ارتش براي بازدارندگي در برابر عراق نيز ناتوان بود. نماينده امام‌خميني در شوراي عالي دفاع، آيت‌الله خامنه‌اي در اين‌باره در نمازجمعه تهران اظهار كرد:
«نزديك به هفت‌ماه قبل از جنگ، شما فرمانده كل قوا بوديد چرا نيروهاي نظامي ما هنگام شروع جنگ نتوانست مقاومت كند؟ حضرت امام شما را در اول اسفند 1358 به فرماندهي كل‌قوا برگزيدند. در اول مهرماه 1359 يعني هفت‌ماه تمام بعد از فرماندهي كل‌قواي شما جنگ شروع شد. در اين هفت‌ماه شما چه كرديد؟ چرا ارتش را مرمت نكرديد. چرا نظاميان را آموزش نداديد. آيا اينها را چه كسي مي‌بايست انجام مي‌داد؟ چرا شما وقتي جنگ شروع شد و خرابي كار شما در هفت‌ماه گذشته آشكار شد، تقصيرها را به گردن اين و آن مي‌اندازيد؟ وقتي از ايشان مي‌پرسند چرا ارتش را سر و سامان نداده‌ايد مي‌گويد چون كسان ديگري در ارتش دخالت كرده‌اند. منظور ايشان دادگاه‌هاي انقلاب در ارتش است چون افراد متهم به كودتا را دستگير كرده‌بودند. آقاي بني‌صدر توقع داشتند در ارتش عليه جمهوري‌اسلامي كودتا شود و كودتاچيان آزاد گردند و دستگير نشوند.»49
"يارگيري سياسي و مشاركت در يك ائتلاف سياسي منطقه‌اي يا جهاني" نيز به دليل فقدان ثبات سياسي در كشور براي تصميم‌گيري و همچنين به دليل ماهيت انقلاب اسلامي عملي نبود، زيرا وضعيت كشور مانع از شكل‌گيري روابط سياسي پايدار بود. ضمن اينكه "ارائه امتياز آشكار" نيز كاملاً با خط‌مشي انقلاب در تضاد بنيادين بود و عملاً هيچ‌گونه تأثيري در ممانعت از وقوع جنگ نداشت و تنها مي‌توانست زمان آن را به تأخير اندازد. در نتيجه مردم ايران بر پايه هويت جديدي كه با انقلاب اسلامي كسب كردند، تهاجم عراق را در چارچوب سياست‌هاي امريكا و با هدف براندازي نظام انقلابي حاكم بر ايران تفسير و به دفاع در برابر متجاوزان مبادرت كردند.
ماهيت تجاوز عراق و مقاومت مردمي جمهوري‌اسلامي نشان‌دهندة پيوستگي عميق اهداف جنگ با انقلاب اسلامي بود. تأثيرات و تعاملات جنگ و انقلاب بر يكديگر، تا پايان جنگ همچنان ادامه يافت. در عين حال دستيابي به درك روشن و عميق‌تر درباره تأثيرات انقلاب در دفاع و در‌نتيجه ناكامي دشمن نياز به بررسي جداگانه‌اي دارد و شايد پاسخ به سؤال زير تا اندازه‌اي ابعاد اين موضوع را روشن نمايد:
«اگر شروع جنگ از جانب رژيم عراق به دليل وقوع انقلاب در ايران و فقدان توان نظامي جمهوري‌اسلامي براي بازدارندگي دشمن بوده است، پس چه عامل يا عواملي به ناكامي و محقق نشدن اهداف دشمن پس از تجاوز به ايران انجاميد؟»

خاطرات و نوشته ها

IMAGE

 خاطرات برادر حجت عالی  هوالشاهد برادری.... بعد از سی...


ادامه مطلب ...

IMAGE

عباس کنار دجله پس از عملیات خیبر درسال ۶۲ وشهادت حاج...


ادامه مطلب ...

IMAGE

  روز سوم عملیات والفجر ۸ بود که داخل خاک عراق شده...


ادامه مطلب ...

IMAGE

 گردان اعزامي بسيج مريوان سال 1359   شهید سید یوسف کابلی...


ادامه مطلب ...

IMAGE

گرچه کربلای 4 به ظاهر عملیاتی ناموفق بود اما مطلعی بود...


ادامه مطلب ...

برنامه-هئیت ((((با عرض تقدير و تشكر از زحمات بي شائبه و خدمات ارزنده  دوستان بزرگوار آقایان حمید علوی ،حسین اختراعی ،اسماعیل فتخانی ، ابراهیم ملک لو  چه مادي و معنوي  در یاری رساندن ادامه سایت ،آرزوي موفقيت براي اين بزرگواران را از درگاه ايزد منان خواستارم.))) )            
JSN Mico is designed by JoomlaShine.com