گردان اعزامي بسيج مريوان سال 1359 

 شهید سید یوسف کابلی

 

شهيد علي رضا ناهيدي

شهيد محسن نوراني

 

 سالهای قبل از جنگ    که در کردستان درگیری اشرار بود و هر روز در گوشه ای از کردستان درگیری شدت گرفته و برادران ارتشی و سپاهی با کمین در راه ها و شهرهای کرد نشین به شهادت می رسیدند سپاه برای حضور فعال و آزادسازی مناظق شروع به جزب نیروی بسیج نمود جهت اعزام به کردستان برای اولین با دوره های فشرده برای بسیجیان فعال شروع کرد  در مرداد 1359از مناظق چند گانه با جمع آوری افراد داوطلب اقدام كرد اینجانب از منطقه شش سپاه که در خیابان پارس نازی آباد جهت دوره به پادگان امام حسین که هنگ نوجوانان سابق بود اعزام شده و اولین دوره رسمی در این پادگان شروع شد اولین دوره از شماره 10 شروع شد ما از مناطق مختلف به پادگان آمده بودیم طی یک آزمون ورودی به چهارگروهان تقسیم کردند بنده گروهان  چهاره تقسیم شدم در این گروهان با دوستانی آشنا شدم شهید محسن نورانی  که همان منطقه شش بود، شهید علیرضا ناهیدی، حسین درویش، محمود عطايي ، شهید معصومی و الی ....در آسایشگاه تخت ها دو طبق بود بعد تمیز کردن سالن که مدت زیادی از آن گدشته بود و پر از خاک  بود اقدام نمودیم بنده در طبقه پایین تخت و شهید نورانی طبق دوم  و دوره آموزشی شروع شد و مدت 20 روز آموزشهای مختلف طی نموده زیر نظر مربیان ارتش و سپاه مربی آموزش ،پس از انقلاب و با تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، یکی از راه‌های ورود به سپاه، مرکز آموزشی امام علی(ع) مستقر در سعدآباد بود. این مرکز آموزشی زیر نظر ستاد مرکزی سپاه بود و اولین افراد کادری سپاه در اینجا آموزش می‌دیدند. فرمانده پادگان امام علی(ع) ابتدا عباس دوزدوزانی بود و سلاح‌های موجود در سعدآباد نیز به پادگان آورده شده بود. در آن دوره با کمیته انقلاب اسلامی سعد آباد نیز همکاری و هماهنگی انجام می شد. آن وقت حجت الاسلام ملکی سرپرست کمیته و داوود روزبهانی مسئول اجرایی آن بود. شهید هوشگ  اسم زمانی مربی تاکتیک بود آن زمان شهید یوسف کلاهدوز مسئول آموزش سپاه بود سپاه استان‌ها نیز تاسیس شده بود. کلاهدوز از مربیان تاکتیک  خواسته بود جهت آموزش نیروهای استانی اعزام شوند . شهید اسم زمانی با توجه به روحیه مسئولیت پذیر و ابتکار عمل بالایی که داشت داوطلب برای انجام این کار انتخاب شده و ایشان در پادگان امام حسین انجام وطیفه هم مي نمود  هوشنگ آموزش‌های امنیتی و جنگ شهری نیز ارائه می‌داد تا نیروهای آموزشی  استانی بتوانند ناآرامی‌ها را مدیریت کنند  شهید هوشنگ  اسم زمانی مربی تاکتیک بود روحش شاد.1359

 

 بعد از اتمام آموزش ما در یکروز تعدای جعبه تسلیحات آوردند وبعد از باز کردن داخل این جعبه ها اسلحه ز3 آکبند بود تحویل گروهان ها داده و ما شروع کردیم با گازوئیل شستن و تجهیز شدن براي منطقه روز موعود فرارسید گروهانها 11،12،13،14 بسیج آماده شدند

بسيجيان اعزامي گردان 14 به مريوان

ارسالي محمد علي درويش (حسين)

جهت اعزام به کردستان هر گروهان در یک اتوبوس جا گرفته و برای هر کدام اتوبوس یک نفر از کادر سپاه بعنوان اینکه گروهان را هدایت کرده تا منطقه تحويل منطقه عملياتي داده برگردند  شخصی به ما معرفی شد ( شهید سید یوسف کابلی )  چهار اتوبوس به طرف باختران حرکت کرد زمانیکه رسیدم باختران در مقر سپاه باختران شب بود رسیدیم تقریبا هوا كمي بطرف  سردي می رفت قرار شد شب بخوابیم و فردای آن روز با تامین جاده از باختران به سنندج برویم دو گروهان به طرف سرپل ذهاب بروند و دو گروهان به مریوان یادم هست  که کف آسایشگاه موکت بود و امکانات آنچنانی در سپاه موجود نبود برای استراحت شهید کابلی فرمودند سعی کنید  روی کوله پشتی خود نشسته و استراحت کنید علت روی کوله استراحت کردند فرمودند که سرما از قسمت پايین تنه بیشتر ضربه می زند و مستقیما این سرما به ستون فقرات وارد می شود شب صبح شد و ما آماده رفتن به سنندج شدیم بعد طلوع آفتاب و تامین جاده توسط برادران ارتشی شب ها امنیت نبود  زمانیکه رسیدیم سنندج وارد پادگان ارتش شدیم از سنندج به مریوان جاده در دست کوموله و دمكرات  بود و امکان تردد زمینی نبود در این زمان قسمتي از مریوان در اخر تيرماه1359   آزاده شده بود و ما جهت تقويت  نيروهاي مستقر شده در حومه جنوبي مريوان براي پاكسازي اعزام   شديم ، ماموریت آزادسازی شهرستان مریوان که در تصرف گروهک های محارب بود.و تسلط ضد انقلاب در مریوان به گونه‌ای بود که از مناطق كوهستاني  این شهر می‌توانستند افرادی را که در سطح شهر تردد می‌کردند شمارش کنند. به همین دلیل، به محض نشستن هلیکوپتر نيروهاي قبل ما  در محوطه باند فرود، حاج احمد و همراهانش بودند  در بدو ورود  زیر آتش همه‌جانبه دشمن قرار می گیرند.  نيروهاي به فرماندهي حاج احمد پس از ورود به قسمت جنوبي  شهر و سازماندهی شده و ، با یورشی سهمگین و برق‌آسا توانسته قسمتي از  شهر مریوان و مناطق اطراف آن را از لوث وجود گروهک ها پاک نموده و در این شهر استقرار یابند . از همین زمان بود که مسئولیت فرماندهی سپاه مریوان به عهده ایشان گذاشته  و گروهان ما از طریق هلیکوپتر شنوک به پادگان مریوان اعزام گردید مرداد ماه 59 حدود يك ماه بعد   در داخل پادگان هلیبرد شد  امکان زدن هلیکوپتر بود گروهان با هدایت شهید کابلی وارد شهر شد در مقر سپاه  که محل کوچکی در آنجا بود مستقر شد برای اولین بار با سردار رشید اسلام حاج احمد متوسلیان آشنا شدیم در مقر سپاه به چند دسته تقسیم شدیم  و شبانه وارد منازل مردم شده جهت پاكسازي و زمانيكه شهر پاكسازي شد  افراد به گروهاي كوچك تقسيم شده جهت حفاظت از شهر  و در ساخنمانهاي دولتي و مدارس  مستقر شديم   اینجانب به اتفاق شهید نورانی به بهداری شهر رفته جهت نگهبانی و حراست و از طرفی شهید ناهیدی شهید معصومی و جانباز حسین درویش و محمود عطايي  در فرمانداری مستقر شدند                                                                            

محوطه بهداری شهر مریوان اول شهریور ماه 1359

سه روزي در شهر مستقر شديم يك روز از طرف حاج احمد دستور امد كه ستون ارتش قراربوده از سندج امكانات بياورد ( عذا ، مهمات ، دارو و ديگر اقلام ... در بين راه كمين مي خورد بر مي گردد سندج امروز ما ماموريت دارم به كمك بچه هاي ارتش جهت تامين جاده برويم افراد به گروهاي 4 ال 5 نفر تقسيم شده و يك نفر بچه هاي ارتش كه آشنايي داشت با هر گروه باشد زمانيكه پياده مي شوند جهت تامين جاده راه بلد باشد تا آنجايكه ياد دارم گروه اول پياده شد شهيد ناهيد ، رستمي و.. بودند از انجايكه امكانات ارتباطي كم بود بيسيم بعضي گروه ها داشتند گروه شهيد ناهيدي نداشت اوايل جاده يك آسياب خرابه بود كه پياده كردن نيروها شروع شد  شهيد ناهيد گروه اول بود بطرف بالاي ارتفاع رفتند در خط راس ارتش مستقر بود  تا جايكه يادم هست گروه سوم پياده شد حسين درويش بود ما ادامه داديم رسيدم به نزديك تنگه گاران  كه به ناگاه از طرف گروههاي دمكرات كمين خورديم از خودرو ريختيم پايين و بطرف سينه كش جاده كه در آن درگيري  اولين نفر شهيد محمد توسلي جانشين حاج احمد مي شناختند مورد اصابت گلوله قرار گرفت  و عثمان فرشته از پيشمرگان بود   و شهيد حسن هادي پور كه هم گروهاني ما بود

 

آدرس مزار شهید:تهران-گلزلر شهدای بهشت زهرا(سلام الله علیها)-قطعه 24-ردیف 45- 

  درگيري ادامه داشت تا اينكه گروها مهاجم متواري شدند بعد ساعت ها در حدود ساعت يك بود كه ستون رد شد و عمليات تمام شدو ستون  وارد مريوان شد ما برگشتيم شهر متوجه شديم گروه اول  تيم شهيد ناهيدي جا مانده بود و هوا تاريك شد كاري نمي شد كرد( شهيد ناهيد زمانيكه توانستند فردا صبح برگردند تعريف كرد با توجه به نداشتن ارتباط ما منتظر بوديم كه به ناگاه هوا به تاريكي رفت برادر ارتشي با ايشان بود اعلام مي كند چاره نيست بايد بمانيم در آسياب خرابه تا صبح شود رفتيم داخل يك گودالي شب شده بود متوجه شديم كه صدايي كردها مي ايد شبها معمولان گروهك ها مي امدن داخل اين منطقه كه در شيب ارتفاع بود به طرف خط راس كه ارتش مستقر بود تير اندازي مي كردند شهيد تعريف ادامه داد كه گروهك امدن داخل منطقه آسياب و شروع به تير اندازي كردند و ما همچنان داخل اين سوراخه پنهان شديم و سكوت كرديم مدتي كه تير اندازي كردند رفتند متوجه ما نشدن و همچنان مانديم تا صبح به شهر برگشتيم)  يادشان جاودان باد برگشته بوديم شهر در محل هاي تعريف شده بوديم ده روز گذشته در ارتفاعات نزديك شهر ارتش مستقر بود حاج احمد تصميم گرفت كه بچه هاي سپاه و بسيج به جمع سنگرهاي برادران ارتش بپيونند از چند جنبه جمع اوري اطلاعات و تجربيات انها ، جذب برادران ارتشي و همسو كردن آنها با سپاه ،  موارد ديگر.... نهايت منطقه پاك سازي شده كه ارتش مستقر شده بود نرسيده به درياچه مريوان (زريوار) ارتفاع كولان بود درطول ارتفاع كولان چندين سنگر ارتش بود كه هر چند نفر به يكي از اين چادرها ملحق شديم بنده به اتفاق شهيد نوراني به يك چادردر جنوب ارتفاع و شهيد ناهيدي و حسين درويش و شهيد معصومي به شمال ارتفاع البته با فاصله حدود صد متر اين سنگرها بود

در چادر شهيد ناهيدي شهيد بزرگوار مصطفي پاليزوان ،صالحي،جوكار ارتشي بودند كه بعدا جذب بسيج شدند چند روزي از جنگ گذشته بود عراق به جنوب كشور حمله كرده بود به غرب هم حمله كرده توپخانه عراق منطقه مريوان را هم زير آتش گرفت حاج احمد اعلام كرد ديگر نمي شود در چادر بعنوان سنگر استفاده كرد بايد سنگر سازي شروع شود اما امكانات نبود كه بخواهي سنگر درست كني بناچار بچه ها شروع كردن به حفر گودال در منطقه و از درختان بلوط استفاده شد براي پوشش روي ان و شاخ برگ پوشانده و خاك هاي حفاري روي ان ريختن و اين نوع سنگر سازي شروع شد

  يك روز حاج احمد پيش ما بود دو هواپيما عراق با ارتفاع خيلي پايين از روي سطح درياچه عبور مي كردند و سلاح سنگين در منطقه كاليبر 50 ارتش بود حاج فرياد زد چند بار برادر ارتشي بزن اما خبري نشد رفت داخل سنگر اين اقايون ديد در حال بازي ورق هستند مسئول آنها خواست تذكر بدهد ايشان به حاجي توهين كرد به شما ربطي ندارد و حاجي آنچنان چك محكمي زد توي صورت ايشان من هنوز قرمزي صورت را حس مي كنم و خودش معرفي كرد من متوسليان فرمانده سپاه مريوان هستم ايشان عذر خواهي كرد از برادر احمد و حاجي جاي چك زده را بوسيد و از دلش در آورد اين بود جاذبه احمدچند روزي گذشت عملياتي شروع شد و غرب درياچه زريوار پاكسازي شد و به ارتفاع كاني ميران رسيدم و خط اول ارتفاع كاني ميران شد  در ارتفاع كاني ميران چند سنگر  با فواصل مختلف با تخريب درختان بلوط و حفر چاله كرديم و در آنجا مستقر شديم پايين ارتفاع شهيد ناهيدي و بنده به اتفاق شهيد نوراني در بالاترين نقطه به همراه شهيد كابلي و ونفر ديگر محمد خاني و عليزاده مستقر شديم

بالاترين نقطه كاني ميران عكاس شهيد نوراني

  پايين ارتفاع داخل دره ده كوچكي بود كه چشمه آب بود و هر روز يك نفر با قاطر مي رفت آب بياورد البته آنچنان وسايلي نبود از حلب هاي روغن نباتي استفاده مي كرديم

چشمه داخل شيار پايين منطقه كاني ميران

 و خودرو ارتش غذا مي اورده از جاده لب جاده داخل يخچالهاي نظامي مي گذاشت و مي رفت ما با مشقت زياد نوبتي مي رفتيم مي اورديم نوبتي و از سنگر اول تا بالاترين كه ما بوديم تقسيم مي كرديم جاي شما خالي اسمي اين يخچال ها غذا را گرم نگه مي داشت اما از پخت آن ساعت ها مي گذشت عجب آبگوشت دلپذيري مي شد ساعتها طول مي كشيد تا به ما برسد روي آن يك لايه نيم سانتي متري چربي بسته بود وسايل گرمايشي نبود چاره جز خوردن با نان خشك شده نبود  يك روز نوبت شهيد ناهيدي شده بود برود چشمه آب بياورد ناگفته نماند ايشان همچنان با قاطر سركاري نداشت اما دوست ديگر ما برادر بزرگوار حسين درويش بچه روستايي كن بود  مي دانست چطور با اين حيوان بايد برخورد كرد شهيد ناهيد مي رود چشمه درگيري شروع شد و درگيري تقريبا در اواسط ارتفاع بود از ارتفاع روبرو ته دره خبري نبود تنها گلوله ها از بالاي سر شهيد ناهيدي گذر مي كرد حسين درويش با هر مشقتي بود خودش رساند به شهيد ناهيدي و آب را به بالا رساندن مدتي گذشت تا اينكه يك روز حاج احمد به منطقه آمد و اعلام كرد كه مي خواهم يك خمپاره 120 از ارتش بگيرم مي توانيد كار كنيد شهيد ناهيدي و شهيد كابلي فرمودن بله تنها در پادگان اطلاعات جزي راجع به خمپاره ما آموزش ديده بوديم آنهم سلاح شناسي  خمپاره 120 از ارتش گرفته شد با مهمات و در پايين ارتفاع كاني ميران مستقر شد اولين گلوله شهيد ناهيدي با خرج جنگي كه برد را اضافه مي كند تنها به جهت روبرو بسوي پنجوين روانه شد داخل لوله انداخت و با صدايي مهيبي روبرو شديم

اولين قبضه 120 كاني ميران مهر ماه 59

 كليد ذوالفقار از اين خمپاره زده شد ياد شهيد ناهيدي بخير با توجه به اينكه اكثر ما در سنين نوجواني رفته بوديم منطقه و آنچنان جثه قوي نداشتيم اما شهيد ناهيدي از همه ما ضعيف تر بود برادران ارتشي كه خمپاره آوردن تحويل دهند نحوه نصب آنرا در قنداق و بستن دوپايه به لوله گفتن نحوه بستن اعلام كرد كه شما هر زمان مي خواهي كمر بند دوپايه ببنديد چهار انگشت دست داخل لوله را بگيريد و زير آرنج دست كمر بند ببنديد كه حدود 35 الي 40 سانتيمتر مي شود ما با اين قضيه مدتي مشگل داشتيم شهيد ناهيد مي بست تا ارنجش با مشگل داشت ايشان دستش كوتاهتر بود كمر بند بالا بسته مي شد ما مي بستيم پايين تر بسته مي شد البته روي بدنه قبضه خطي رنگي است كه حدود را نشان مي دهد اما آن قبضه به ما داده بودند كهنه بود و پاك شده بود و بخاطر همين با دست اندازه گيري مي شد  و كار با ادوات در آن منطقه ياد گرفته و اين روند ادامه داشت درگيري با اشرار و از طرفي بعد چند ماهي در كردستان بوديم عراق هم به ايران تجاوز كرد بود  و اولين عمليات گسترده براي آزادي به وسعت زياد در منطقه عمليات محمد رسوالله بود با هدايت حاج احمد متوسليان وبه اتفاق شهدای بزرگواری چون حاج عباس کریمی، سید محمدرضا دستواره، رضا چراغی، حسین قوجه‌ای، حسین زمانی، محسن نورانی و علیرضا ناهیدی به پاکسازی مواضع مزدوران استکبار اعم از کومله، دمکرات و رزگاری پرداخت. ترس و وحشتی که از او بر دل سیاه ضدانقلابیون نشسته بود به حدی بود که هر وقت به ضدانقلاب خبر می‌رسید که حاج احمد قصد حمله به آنها را دارد، قوای ضدانقلاب، فرار را بر قرار ترجیح می‌دادند و مانند روباه از معرکه می‌گریختند. آزادسازی ارتفاعات دزلی مشرف بر شهر پنجوین عراق که در حکم سرپل نفوذ عناصر ضدانقلاب به خاک ایران اسلامی بود، را باید از دیگر دست‌آوردهای مهارت رزمی قاطعانه حاج احمد و دوستان و همرزمان بود  در کردستان. جالب  با آنکه بنی‌صدر ملعون به شدت از هرگونه امدادرسانی لجستیکی به نیروهای سپاه در کردستان (از جمله مریوان) خودداری می‌کرد و حتی دستور اکید و مکتوب داده بود تا به سپاه مریوان حتی یک فشنگ هم تحویل داده نشود و در چنین وضع دشواری سپاه  به نبرد مظلومانه سرگرم بود. پس از حذف باند بنی‌صدر از دستگاه اجرایی کشور در دی ماه 1360 و در شب 27 رجب، مصادف با بعثت حضرت رسول اکرم(ص) عملیات سرنوشت ‌ساز محمدرسول‌الله(ص) از دو محور مریوان و پاوه بر روی منطقه خرمال توسط حاج احمد و شهید حاج همت رهبری مي شد انجام گرفت  که در این محور، نيروها به مرزهای بین‌المللی رسیدند. این عملیات در حقیقت سنگ بنای تاسیس تیپ 27 حضرت رسول(ص) به شمار می‌رود  و گردان ذوالفقار به دستور حاج احمد متوسليان تشكيل شد و همه حساب ويژه اي روي آن باز كردن و ذوالفقار مسوليت ادوات و سلاح تخصصي سنگين و نيمه سنگين جبهه مريوان داشت مثل خمپاره 81 و 120 و همچنين توپ 106 و ميني كاتيوشا 107  و در بهمن 1360  تيپ محمد رسوالله و گردان ذوالفقار به فرماندهي شهيد عليرضا ناهيدي  اعزام شد به جنوب كشور پادگان دو كوهه و شروع عملياتهاي افتخار آفرين  در جنوب و غرب كشور ادامه يافت تا اينكه در سال 1368 قطعنامه پذيرفته شدو جنگ با دشمان خارجي پايان يافت اما هنوز جنگ با كافرين و مرتدين ادامه دارد وادامه خواهد داشت تا بدست صاحب آن برسد انشالله   .                                                                                                                      

 

  

 

 

 

 

 

 

 

خاطرات و نوشته ها

IMAGE

 خاطرات برادر حجت عالی  هوالشاهد برادری.... بعد از سی...


ادامه مطلب ...

IMAGE

عباس کنار دجله پس از عملیات خیبر درسال ۶۲ وشهادت حاج...


ادامه مطلب ...

IMAGE

  روز سوم عملیات والفجر ۸ بود که داخل خاک عراق شده...


ادامه مطلب ...

IMAGE

 گردان اعزامي بسيج مريوان سال 1359   شهید سید یوسف کابلی...


ادامه مطلب ...

IMAGE

گرچه کربلای 4 به ظاهر عملیاتی ناموفق بود اما مطلعی بود...


ادامه مطلب ...

برنامه-هئیت ((((با عرض تقدير و تشكر از زحمات بي شائبه و خدمات ارزنده  دوستان بزرگوار آقایان حمید علوی ،حسین اختراعی ،اسماعیل فتخانی ، ابراهیم ملک لو  چه مادي و معنوي  در یاری رساندن ادامه سایت ،آرزوي موفقيت براي اين بزرگواران را از درگاه ايزد منان خواستارم.))) )            
JSN Mico is designed by JoomlaShine.com