نمی‌دانم چرا یاد دوکوهة غرب افتادم! پادگان ابوذر. شاید دلیلش غربت آن پادگان نزد افکار عمومی باشد... درست به مانند نسل غریب جبهه‌ها.

پادگان ابوذر در ضلع شرقی دشت سر پل ذهاب قرار دارد. می‌گویند: پادگانابوذر در حدود سال‌های 44 تا 47 ساخته شده و در اختیار تیپ 3 شاهین از لشگر 81 زرهی کرمانشاه قرار گرفت. این پادگان به پادگان شاهین و سرپل ذهاب نیز شهرت دارد. ساختمان‌های 5 طبقه پادگان به صورت دوقلو ساخته شده است. درست به مانند پادگان دوکوهه در جنوب.

در روزهای آغازین جنگ، این پادگان شاهد صحنه‌های زیبایی از رشادت و پایمردی بود. پادگان ابوذر بر خلاف پادگان دو کوهه در جنوب، بر بدن خود تیر و ترکش‌های بسیاری را به یادگار دارد و خود از نزدیک شاهد رزم بی‌امان بزرگ مردان عاشق بوده است. در روزهای آغازین جنگ، نیروهای ارتش بعث همزمان با حرکت به سوی قصرشیرین و محاصره آن، از بخشی از حوزه سرزمینی این شهرستان گذشته بودند. به استناد بند یکم اطلاعیه شمارة 54 ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، در منطقه باویسی ارتش عراق با نیروهای زرهی چند بار به داخل خاک ایران نفوذ کرده و قصد قطع ارتباط سرپل ذهاب و قصر شیرین را داشته است که تا سوم مهرماه (1359) موفق به این کار نشده است. پس از درهم شکستن خطوط اول نبرد و گذر از باویسی و گردنو که از مدت‌ها قبل و همزمان با آغاز تحرکات و تجاوزات مرزی در مرز شهرستان قصرشیرین، این منطقه نیز همواره دستخوش ناامنی و دست اندازی دشمن گردیده بود، تانک‌های دشمن دشت ذهاب را در نوردیده و راه سر پل را در پیش گرفتند، اما در مسیر با مقاومت‌های سرسختانه نیروهای بومی منطقه مواجه شدندکه یکی از کانون‌های مقاومت در روستای زرین جوب و سه راهی آن شکل گرفت. از چند روز قبل، کسانی که قدرت برداشتن سلاح داشته‌اند به سپاه پاسداران مراجعه و خواهان مسلح شدن بودند که پاسداران انقلا ب با آغوش باز آنها را پذیرفته و در حد وسع و توان مسلح می‌نمایند. هسته‌های مقاومت مردمی در سر پل ذهاب آماده دفاعی جانانه شده بودند.

ارتش دشمن فاصله خود را با شهر کمتر می‌کند و این موضوع نشان می‌دهد که مقاومت‌ها در روستاها و دشت هموار اطراف سرپل ذهاب در هم شکسته شده و تدبیر آن است که بیشترین توان برای دفاع از جلوگیری از سقوط شهر به کار گرفته شود. ارتش بعث عراق سودای اشغال سرپل ذهاب را در سرداشت. غافل از آن که در دشتی نسبتاً باز قرارگرفته و موقعیت جغرافیایی منطقه به او اجازه محاصره این شهر را نمی‌دهد و از همه مهمتر مدافعان این شهر از آمادگی خوب‌تری برخوردار بوده و جنگنده‌های نیروی هوایی و تیزپروازان هوانیروز نیز برای پشتیبانی مدافعان شهر از فضا و قدرت مانور بهتری برخوردار بودند.

 

نیروهای پیاده تحت حمایت وسیع و همه جانبه یگان‌های زرهی ارتش عراق، روستاهای دشت ذهاب را پشت سرنهاده و راه سرپل را در پیش گرفتند و سربازان اشغالگر برای نیل به مقصود به دو شاخه تقسیم شدند: یک دسته راه سرابگرم را در پیش گرفتند و گروه دیگر در محور شهرک قره‌بلاغ درگیر شدند. در شهرک قره بلاغ و پل داداش خان نبردی سخت در جریان است. دشمن فشار نظامی خود را در محور شهرک قره‌بلاغ به سرپل افزایش داده تا شهر را تصرف نماید. در صورت تحقق این موضوع، طبیعتاً روحیه مدافعان سایر محورها وحتی جبهه گیلان‌غرب تضعیف خواهد شد. اشغالگران به شهر وارد می‌شوند؛ منتهی فقط در خیابان اصلی توان و قدرت حرکت دارند. زیرا کوچه‌ها و خیابان‌های دیگر شهر در دست مدافعان است. مقر سپاه پاسداران هدف شلیک گلوله مستقیم تانک قرار می‌گیرد. رزمندگان شجاع از چند طرف تانک‌ها و نیروهای دشمن را مورد حمله قرار داده و فرماندهان بعثی که خود را در محاصره می‌بینند، خیلی زود مجبور به صدور فرمان عقب نشینی می‌گردند. چنین شد که متجاوزان ساعاتی بیش توان حضور در سر پل ذهاب را نیافتند و دیری نپایید که مدافعان شهر با فداکاری و از خودگذشتگی، ارتش تا دندان مسلح بعث را به عقب نشینی تا پارک فلاحت در حاشیه شهر وادار نمودند.

در همان زمانی که در این محور جنگ به شدت ادامه داشت، در محور دیگر، یعنی سرابگرم، پل داداش خان نیز درگیری سختی در جریان است و مدافعان در تلاش‌اند تا ضمن جلوگیری از پیشروی متجاوزان به طرف شهر و همچنین دستیابی به ارتفاعات مهم و استراتژیک دانه خشک، آنان را مجبور به عقب‌نشینی کنند و چنین نیز کردند و تانک‌ها و نفربرها و نیروهای پیاده در منطقه ریخک و آب باریک موضع گرفتند. در این پیکارها عقابان تیرپروازی چون شهید شیرودی و همچنین علاوه بر مدافعان مردمی و بچه‌های سپاه، رزمندگان تیپ 3 زرهی ابوذر رشادت و از خودگذشتگی را به اوج رسانیده و نقشی بی‌بدیل ایفا کردند. در صورتی که ارتفاعات دانه خشک توسط ارتش عراق تصرف می‌شد، موقعیت پادگان ابوذرکه مقر تیپ 3 زرهی لشکر 81 کرمانشاه است در دید و تیر مستقیم متجاوزان و در نهایت در خطر حتمی سقوط قرار می‌گرفت. بنابراین با درایت فرماندهان جنگ و رشادت مدافعان، صحنه پیکار به خارج از شهر منتقل گردید. نیروهای آرپی‌جی‌زن و تیز پروازان هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران، تانک‌های ارتش بعث را مورد هدف قرار داده و آنها را یکی پس از دیگری منهدم و به آتش کشیدند.

فرماندهان بعث که نیروهای تحت امرشان را با خیال راحت به منطقه گسیل داشته بودند و چنین وضعیتی را پیش‌بینی نمی‌کردند، در کمال ناباوری شاهد انهدام ادوات زرهی و کشته شدن نیروهای پیاده خود بودند. نبرد سخت تن با تانک به اوج خود رسیده بود. سربازان تا دندان مسلح ارتش بعث توان مقابله با اراده و مقاومت مدافعان سر پل ذهاب را نداشتند و راهی جز عقب نشینی برای‌شان باقی نمانده بود. ارتش عراق به دومین ناکامی خود تن در داد و به طرف شهرک زراعی و سپس شهرک المهدی(عج) عقب نشست. اما قوای اسلام به این مقدار بسنده نکرده و درصدد بودند تا فاصله متجاوزین را با شهر بیشتر نمایند و لذا به نبرد ادامه داده و ارتش بعث برای سومین بار مجبور به عقب‌نشینی به سمت ارتفاعات قلاویز شد. ارتش عراق از محل ارتفاعات، مناطق مختلف شهر را زیر آتش سنگین توپخانه قرار دادند. رزمندگان اسلام با کمترین امکانات و بدون هیچ پشتوانه‌ای در شهرک المهدی (عج) یعنی درست در چند صدمتری دشمنی که از نظر نظامی به پیشرفته‌ترین سلاح‌ها و از نظر لجستیکی و تدارکات در اوج آمادگی رزمی به سر می‌برد، مستقر گردیده و پیشروی دشمن را سدکردند. نیروهای اشغالگر از روز چهارم تا دوازدهم مهرماه سال 59 چندین مرتبه به قصد تصرف و اشغال شهر سرپل‌ذهاب با پشتیبانی همه جانبه توپخانه و خمپاره‌انداز و نیروی هوایی اقدام به عملیات نظامی نمود، اما هر بار ایستادگی و پایمردی جانانه مدافعان شهر، آنان را وادار به پذیرش ناکامی و عقب نشینی کرد. مدافعان سرپل ذهاب در هفتم مهر ماه با حمایت نیروی هوایی و هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران حمله‌ای به منظور خارج نمودن ارتفاعات قراویز و همچنین حرکت به سوی قصرشیرین و آزاد سازی این شهر را آغاز کردند که به دلیل قرار گرفتن متجاوزان در نقاط استراتژیک وارتفاعات و همچنین در اختیار داشتن صدها تانک و نفربر و ده‌ها گردان پیاده، موفق به این کار نشدند.

علی‌رغم پایمردی و رشادتی که فرزندان برومند سر پل ذهاب در جلوگیری از سقوط شهرشان و همچنین عقب راندن دشمن به خرج دادند، اما نباید فراموش کنیم که هم از محور قلاویز و هم از ارتفاعات بازی دراز، شهر سرپل ذهاب و دشت‌های قلعه شاهین، به شیوه و پاطاق زیر دید و تیر مستقیم دشمن قرارگرفت و این موضوع تا زمان عقب نشینی آنان در خرداد ماه سال 61 ادامه یافت و خسارات فراوانی بر اماکن مسکونی، باغات و کشتزارهای مردم منطقه وارد آمد.

برای پی بردن به وضعیت بحرانی آن مقطع و میزان حملات و آتش پرحجم دشمن، یک نمونه گزارش روزنامه‌های بیستم مهر ماه سال 59 ذکر می‌شود. بر اساس این گزارش در هر دقیقه 15 گلوله توپ دشمن بر شهر سرپل ذهاب و حومه فرود می‌آید؛ یعنی در هر ساعت نه‌صد گلوله به سوی محله‌های مختلف شهر و اطراف آن شلیک گردیده است. آنان که در معرکه‌های آتش و خون حضور داشته‌اند نیک می‌دانند که انفجار نه‌صد توپ در یک ساعت یعنی چه و چه غوغا و آتشی برپا می‌کند. واقعاً دل شیر و مرد میدان می‌خواهد تا در این‌گونه آوردگاه‌ها که تیر و ترکش و دود و آتش زمین و آسمان را پوشانیده، محکم و استوار پایداری کرد؛ اما فرزندان این مرز و بوم با تکیه بر سلاح ایمان و شهادت، حتی توپ‌ها و تانک‌ها را نیز خسته و ناکارآمد نمودند. فشار نظامی و حملات توپخانه‌ای و بمباران‌ها چنان شدت یافت که ماندن غیر نظامیان در شهر سرپل‌ذهاب به هیچ وجه صلاح نبود و مردم خانه و کاشانه خود را رها نمودند و اموال آنان چه در منازل و چه مغازه‌ها بلاصاحب رها گردید و بسیاری از آنها طعمه حریق و انهدام ناشی از فرود توپ‌ها و بمب‌ها شد.

 

بچه‌های فداکار سرپل ذهاب به هنگام دفاع در روزهای آغازین جنگ و ماه‌ها و سال‌های بعد، کاملا در دشت باز قرار داشتند و دشمن در ارتفاعات موضع گرفته و مستقر بود. در چنین موقعیتی دفاع نمودن ایستادگی در برابر دشمن کاری بزرگ و مثال زدنی است که مدافعان سلحشور سرپل ذهاب (سپاه تیپ 3 ابوذر، نیروهای رزمنده مردمی، بچه‌های ژاندارمری) آن را به بهترین وجه ممکن انجام دادند و هرگز اجازه نفوذ دشمن به دژ دفاعی خویش را ندادند.

گروه‌های متعددی در روزهای اولیه جنگ در پادگان ابوذر شکل گرفتند و ضربات مکرری بر پیکر نیروهای بعثی وارد آوردند. از دشت ذهاب و کوره موش تا بان‌سیران و تنگ حاجیان و قراویز و ارتفاعات بازی دراز و افشارآباد (فتی افشار) تا ارتفاعات دانه خشک و... صحنه حضور رزمندگان گیلان غربی، سرپل ذهابی و قصر شیرینی و نبرد آنان با نیروهای دشمن بود. این مقاومت‌ها باعث گردید تا خطوط جبهه تثبیت و به مرور زمینه حملات برنامه‌ریزی شده رزمندگان جان بر کف فراهم گردد.

پادگان ابوذر شاهد بیشترین رشادت‌ها بودزیرا خود از نزدیک شاهد تمام ماجرا‌ها بود. هنوز هم پادگان ابوذر با همان تن زخمی برقرار است و همچون نسلش غریب!

برای رفتن به پادگان ابوذر باید از تنگه مرصاد به سمت اسلام آباد رفت و از آنجا به کرند و پس از تنگه پاتاق، حدود بیست کیلومتر مانده به شهر سرپل ذهاب، به پادگان می‌رسی؛ هرچند که دیگر این روزها به پادگان شبیه نیست، بلکه بیشتر به بنایی زخمی می‌ماند که از گوشه‌گوشه آن مظلومیت می‌بارد.

پادگان ابوذر هنوز هم به مانند نسل واقعی جنگ در مظلومیت به سر می‌برد.

در روزهای آغازین جنگ، این پادگان شاهد صحنه‌های زیبایی از رشادت و پایمردی بود. پادگان ابوذر بر خلاف پادگان دو کوهه در جنوب، بر بدن خود تیر و ترکش‌های بسیاری را به یادگار دارد و خود از نزدیک شاهد رزم بی‌امان بزرگ مردان عاشق بوده است.

گروه‌های متعددی در روزهای اولیه جنگ در پادگان ابوذر شکل گرفتند و ضربات مکرری بر پیکر نیروهای بعثی وارد آوردند. از دشت ذهاب و کوره موش تا بان‌سیران و تنگ حاجیان و قراویز و ارتفاعات بازی دراز و افشارآباد (فتی افشار) تا ارتفاعات دانه خشک و... صحنه حضور رزمندگان گیلان غربی، سرپل ذهابی و قصر شیرینی و نبرد آنان با نیروهای دشمن بودعراقي ها بارها تلاش کردند شهر را تصرف کنند که به وسيله رزمندگان با شکست مواجه شدند. روز سوم جنگ بود که يک گروه از رزمندگان به فرماندهي سردار "محمد رضا فراهاني"به ارتفاعات قراويز هجوم بردند و موفق شدند عراقي ها را از دو ارتفاع به عقب برانند در اين عمليات سردار "محمدرضا فراهاني" به شهادت رسيد.

8 ارديبهشت سال 60 نيروهاي عراقي با تعداد 150 دستگاه تانک به قصد تصرف شهر هجوم خود را آغاز کردند که سردار دلاور "مهدي فريدي" و "تقي بهمني" و "حبيب ا... مظاهري" به همراه گروهي از رزمندگان در منطقه «کمين مجاهد» که در حاشيه جاده قصر شيرين قرار داشت سد راه عراقي ها شدند و با يک جنگ نابرابر تن با تانک حماسه بزرگي را در تاريخ دفاع مقدس از خود به يادگار گذاشتند و موفق شدند تعداد زيادي از تانک و نفرات عراقي ها را متلاشي کنند.

پس از تحميل شکست سخت به عراقي ها سردار "مهدي فريدي" به همراه تعدادي از رزمندگان در منطقه «کمين مجاهد» به شهادت رسید.

سردار تقي بهمني با دو روز فاصله در تاريخ 10/2/60 زماني که مي رفت از پادگان ابوذر مهمات و آذوقه بياورد در سه راهي سراب گرم هدف توپخانه عراقي ها قرار گرفت و به شهادت رسید.

بعد از شهادت اين عزيزان خط دفاعي ما از هم پاشيده شد و هر لحظه بيم آن مي رفت عراقي ها به سوي شهر پيشروي کنند. ما بلافاصله با يک گروهان از رزمندگان تويسرکاني وارد عمل شديم و آمديم در تپه تخم مرغي که نزديک «کمين مجاهد» بود مستقر شديم و جايگزين اين عزيزان شديم و پيکر شهدا را از صحنه نبرد جمع آوري کرديم و اجازه نداديم دشمن شهر را بگيرد.

سردار شهيد حبيب ا... مظاهري بيشتر از همه در جبهه سر پل ذهاب به عنوان فرمانده محور حضور داشت. دشمن در بالاي ارتفاعات يک تيپ مستقر کرده بود اما کل نيروهاي ما 4 گروه حدود 22 نفره بودند. يک گروه در تپه شهرک المهدي مستقر کرده بوديم و يک گروه در «کمين مجاهد» در پايين دامنه قراويز و در کنار جاده قصر مستقر بودند و يک گروه نيز در بالاي ارتفاع قراويز کوچک که ما آن را تپه کميل نامگذاري کرده بوديم مستقر بودند و يک گروه از نيروها در شهر سر پل ذهاب به عنوان احتياط منطقه مستقر بودند.

شهر سر پل از ارتفاعات قراويز و بازي دراز در زير ديد و تير و آتش سنگين دشمن قرار داشت لازم بود در روي ارتفاعات عملياتي طراحي و به اجرا گذاشته شود.

براي آماده سازي و انجام عمليات به تدريج آماده مي شديم در آن موقع همه پاسداران از فرماندهان گرفته تا نيروهاي معمولي با هم يک دل و يک دست بودند. مهر و محبت، صفا و صميميت، ايثار و فداکاري در بين فرماندهان و نيروها يک اصل بود.عمليات گشت و شناسايي شروع شد. در نظام معمولاً فرماندهان به خاطر حفظ جان نبايد در منطقه به استقبال خطر بروند به خصوص به گشت و شناسايي، معمولاً واحدهاي اطلاعات و عمليات مسئوليت شناسايي را به عهده دارند اما در آن دوران همه فرماندهان به همراه نيروها به گشت و شناسايي مي رفتند، حتي بارها به عقبه دشمن نفوذ مي کردند و دشمن را زير نظر مي گرفتند و با آگاهي کامل عمليات را طرح ريزي مي کردند.

بنده اين توفيق را داشتم در کنار اين عزيزان حضور داشته باشم در اين جا لازم مي دانم اشاره اي به فرماندهان اصلي عمليات داشته باشم؛ سردار شهيد محمود شهبازي ، فرمانده وقت سپاه استان همدان، سردار حسين همداني، سردار شهيد حبيب ا... مظاهري، سردار شهيد عليرضا حاجي بابايي و سردار قدير نظامي.از سوي فرماندهي سپاه منطقه 7 سرلشکر پاسدار شهيد "محمد بروجردي" مسئوليت اجراي عمليات در ارتفاعات قراويز بر عهده نيروهاي استان همدان شد و مسئوليت اجراي عمليات در ارتفاعات بازي دراز بر عهده نيروهاي استان تهران شد که قبل از اجراي عمليات همه نيروها در پادگان ابوذر مستقر بودند که ما سرگرم آماده کردن عمليات بوديم که در 8 شهريور سال 60 به طور ناگهاني خبر انفجار در دفتر نخست وزيري و شهادت رجايي و باهنر را شنيديم.

رزمندگان با شنيدن اين خبر به شدت آشفته شدند. از سوي فرماندهي تصميم به لغو عمليات گرفته شد که رزمندگان پافشاري کردند که هر چه زودتر عمليات انجام شود تا انتقام خون اين عزيزانمان را از دشمنان اسلام بگيرند.

بعد از تلاش فراوان عمليات طرح ريزي شد. چون اين عمليات نياز به آتش توپخانه داشت در اين عمليات از فرمانده تيپ 3 زرهي لشکر81 ارتش سرهنگ محمود بدري کمک گرفته شد.

پشتيباني آتش و تانک بر عهده ارتش شد. براي اجراي عمليات تعداد 120 نفر نيرو از ارتش در قالب 2 گروهان و تعدادي تانک به ما مامور شدند، جمع کل نيروهاي عمل کننده 572 نفر بودند که در قالب گروه هاي 50 تا 60 نفره ساماندهي شدند براي گرفتن ارتفاع قراويز سه محور اصلي و دو محور فرعي مشخص شد.

فرماندهي هر محور با فرماندهان نيروها به اين شکل مشخص شدند. مسئول محور يک دشت ذهاب و بنه دستک سردار شهيد حبيب ا... مظاهري بود. فرمانده نيروهاي عمل کننده اين جانب رضا ميرزايي بودم. مسئول محور دوم سمت وسط تپه کميل سردار شهيد عليرضا حاجي بابايي بود. فرمانده نيروهاي عمل کننده سردار شهيد حسن مراديان بود و مسئول محور سوم سمت شيرين آب و جاده قصر شيرين سردار شهيد محمود شهبازي، فرمانده نيروهاي عمل کننده سردار شهيد حسن تاجوک بود.

دو محور فرعي عمليات محور يکم سمت راست جبهه بالاي روستاي قراويز بود که سردار شهيد حسن اسديار با يک گروهان نيرو تحت محوريت حبيب ا... مظاهري به سوي قله پيش رفت و محور دوم سمت چپ جبهه شمال جاده قصر به طرف تپه دو قلو قراويز بود که با محوريت سردار غدير نظامي مستقل عمل کردند.

فرماندهي ، کنترل و هدايت عمليات را سردار حسين همداني بر عهده داشت. عمليات در ساعت 4 بامداد 11 شهريور سال 60 شروع شد. متاسفانه قبل از شروع، عمليات لو رفته بود و دشمن از همه طرح ها و راهکارها و نحوه حرکت و نقطه هجوم ما کاملا با خبر شده بود و قبلا نيروهاي تقويتي خود را به خط آورده بود و به صورت آماده به انتظار نشسته بود.

در ابتدا عراقي ها هيچ حرکتي از خود نشان ندادند و موقعي که به نزديکي آنها رسيديم قبل از اين که ما حمله را شروع کنيم يک باره سراسر منطقه را آتش فرا گرفت، دشمن با يک هماهنگي کامل همه نيروهاي ما را زير آتش بسيار سنگين و پر حجم خود قرار داد.

با توجه به اين که عمليات لو رفته بود همه رزمندگان با تمام توان به پيشروي ادامه دادند، صحنه نبرد صحنه عاشورايي بود. در اين عمليات يک بار ديگر صحنه عاشوراي حسيني تکرار شد. از يک طرف آتش سنگين دشمن بود و از طرف ديگر گرماي شديد و طاقت فرساي منطقه و تشنگي توان همه را گرفته بود.

عراقي ها يک تيپ کامل روي ارتفاع مستقر کرده بودند و جلوي سنگر هايشان را پر از موانع و ميدان هاي مين و تله هاي انفجاري و سيم خاردار ايجاد کرده بودند و در داخل سنگر ها با انواع سلاح ها از هر سو نيروهاي ما را زير آتش گرفته بودند و از سمت بازي دراز با تانک و توپ مستقيم مي زدند.

در سه طرف ارتفاعات قراويز آتشبارهاي دشمن روي نيروها کار مي کرد. عراقي ها از سمت کوره موش، دشت ذهاب را زير آتش گرفته بودند. عراقي ها در محور جاده قصر شيرين تانک هاي خود را به ميدان آورده بودند.

در آنجا بود که سردار شهيد حسن تاجوک به همراه احسان تقي پور با يک گروه به جنگ تانک رفتند. احسان تقي پور با آر پي جي تعداد زيادي از تانک هاي دشمن را منهدم کرد و در نهايت خودش هدف آتشباري دشمن قرار گرفت و به شهادت رسيد.

در نتيجه در محور يکم سمت دشت ذهاب و بنه دستک ما تا عمق دره سوم عراقي ها تا نزديکي تنگ رستم پيش رفته بوديم.

در آنجا گردان هاي تانک عراقي آرايش گرفته بودند و با توپ مستقيم نيروهاي ما را هدف قرار مي دادند نيروها يکي پس از ديگري به شهادت مي رسيدند. تشنگي توان ما را گرفته بود. شهيد اکبر صفائيان ديده بان سيار ما بود و به همراه حبيب ا... مظاهري ، با توپخانه ارتش در تماس بود. وی موفق شد تعدادي گلوله ي توپ بر سر عراقي ها بريزد و چندين تانک به وسيله آتش توپخانه ها و آر پي جي زن ها منهدم شد اما هرچه زمان پيش مي رفت تعداد نيروهاي عراقي بيشتر مي شد و تعداد نيروهاي ما يا مجروح و يا شهيد مي شدند و پيکرشان بر زمين مي افتاد.

ما از سردار همداني نيروي کمکي خواستيم. سردار همداني گروهي را براي ما فرستاد اما گروه کمکي تا نزديکي روستاي قراويز جلو آمده بود. آنها متوجه شده بودند که دشمن آمده روستا را گرفته. ما حدود 4 کيلومتر از روستا جلوتر رفته بوديم و از عقبه خودمان بي اطلاع بوديم که با نرسيدن نيروي کمکي متوجه شديم به طور کامل در محاصره افتاديم.

تا غروب مقاوت کرديم در نهايت به وسيله يکي از تانک هاي ارتش از گوشه اي خودمان را نجات داديم اما پيکر شهدا و تعدادي از مجروحين به صورت مظلومانه در محاصره ماندند.

در سمت محور دوم، نيروهاي عليرضا حاجي بابايي موفق شده بودند از ميدان مين دشمن عبور کنند و به سنگرهاي عراقي برسند که در نهايت فرمانده نيروهاي عمل کننده سردار حسن مراديان به همراه جمعي از يارانش در زير سنگر هاي عراقي شهيد شدند و پيکر هايشان بر جاي ماند.

در سمت محور فرعي حسن اسديار موفق شده بودند موانع و ميدان مين دشمن را پشت سر بگذارند و به سمت سنگر هاي دشمن برسند چون نفرات آنها کم شده بود بعد از اينکه تعداد زيادي از عراقي ها را به هلاکت برسانند. در نهايت سردار حسن اسديار به همراه تعدادي از يارانش در جلوي سنگر هاي دشمن به شهادت رسیدند و پيکر هايشان بر جاي ماند و تعداد 13 نفر از آنها از جمله حسين رضايي، علي صادقيان، رضا شريفي راد، حميد مهديان به اسارت گرفته شدند.

در سمت محور سوم نيروهاي محمود شهبازي از دو طرف مورد هجوم قرار گرفتند. از يک سمت بازي دراز و از سمت ديگر قراويز که در نهايت در منطقه شيرين آب با انبوهي از تانک دشمن مواجه شدند که با کمک نيروهاي سردار حسن تاجوک و احسان تقي پور تعداد زيادي از تانک دشمن را منهدم کردند و در نهايت احسان تقي پور به همراه تعدادي از يارانش به شهادت رسید.

در محور فرعي سردار دلاور شهيد عليرضا خزايي فرمانده وقت اسدآباد به ارتفاع معروف به تپه دو قلو هجوم بردند و پس از عبور از موانع به سنگرهاي عراقي رسیدند و در يک جنگ نابرابر پس از اينکه تعدادي از عراقي ها را به هلاکت رساندند، عليرضا خزايي به همراه 13 نفر از يارانش که همگي از منطقه اسدآباد بودند در شيار زير سنگر هاي دشمن به شهادت رسیدند و پيکر هايشان بر جاي ماند.

در منطقه بازي دراز نيز نيروهاي استان تهران به فرماندهي محسن حاج بابا همزمان با ما عمليات انجام دادند که در اين عمليات عاشورايي، ما موفق شديم به دشمن ضربات کوبنده اي وارد کنيم اما متاسفانه به خاطر لو رفتن عمليات موفق نشديم ارتفاعات را بگيريم.

در اين عمليات تعداد 62 نفر از بهترين فرزندان استان همدان که بيشترينشان از پاسداران پیشکسوت سپاه بودند و هر کدام با يک گروه کار يک گردان يا تيپ را انجام مي دادند به شهادت رسيدند و پيکر هاي پاک آنها را در زير آفتاب سوزان به مدت يک سال در زير سنگر هاي دشمن بر جاي ماند.

 

اسامی شهدای این عملیات به شرح زیر است: 1-احسان تقي پور 2- حسن مراديان3- تقي غياثوند 4- محمد تقي ترکمان 5- جلال عنايتي 6- علي اکبر ميرزايي 7- حسن اسد يار 8- امير پورش همداني 9- محمد قره باغي 10- محمد هادي مولايي مکرم 11- علي زارعي 12- علي کرم علي 13- جعفر علي زهدي عليپور 14- حاجي قربان جمور 15- عليرضا خزايي 16- علي محمد خزايي 17- محمد رضا اسفندياري 18- سيد جواد حسني حلم 19- احمد باباخاني 20- عباس روز بهاني 21- سيد علي خوانساري 22- مهدي ترابيان23- سيد نصرا... سالکي 24- عليرضا راشدي 25- کتاب علي حيدري 26- علي اکبر گلزاري افخم 27- محمد رضا صفري 28- نجات علي گيوه کش 29- حسن ستاري 30- هوشنگ اشتراني 31- محمد جعفري 32- حميد قرا گوزلو 33- محسن نائيني 34- محمد حسين لطيفي 35- احمد علي عروج 36- بهمن رضي 37- معصوم علي نجفي آرمان 38- مصطفي قنبري 39- سيد يوسف موسوي هنر 40- رجبعلي عسگري 41- خداداد علي حسين 42- احمد آقا محمدي 43- حبيب ا... سلگي 44- عليرضا قاسمي 45- جلال قرباني 46- محمد صادق رزاقي 47- حسين رضا ايوبي 48- سيد جواد موسوي 49- فتحعلي مومني 50- عبد المجيد روحي 51- محمد رضا رضايي52- احد صالحي 53- شير حسين فرامرزي 54- محمد رضا عباسي قهرمان 55- سبز مراد سپه پور 56- يحيي نوري 57- مهدي سليمي 58- مصطفي قديري 59- غلامرضا مهر خو 60- حسين ورمزيار 61- علي اصغر محمود نيا 62- جلال محقق، که تا به حال پيکرش پيدا نشده ضمناً تعدادي از نيروهاي ارتش در اين عمليات به شهادت رسيدند که متاسفانه اسامي آنها در دست نيست .

تعداد کل مجروحين اين عمليات 112 نفر بودند و تعداد اسرا 13 نفر از برادران سپاهي ، بسيجي و ارتشي بودند.

یاد و نام همه شهدای استان همدان بخصوص شهدای عملیات قراویز و سر پل ذهاب را گرامی میداریم.

راوی: سردار میرزائی از فرماندهان عملیات قراویز در منطقه سر پل ذهاب .

 

خاطرات و نوشته ها

IMAGE

 خاطرات برادر حجت عالی  هوالشاهد برادری.... بعد از سی...


ادامه مطلب ...

IMAGE

عباس کنار دجله پس از عملیات خیبر درسال ۶۲ وشهادت حاج...


ادامه مطلب ...

IMAGE

  روز سوم عملیات والفجر ۸ بود که داخل خاک عراق شده...


ادامه مطلب ...

IMAGE

 گردان اعزامي بسيج مريوان سال 1359   شهید سید یوسف کابلی...


ادامه مطلب ...

IMAGE

گرچه کربلای 4 به ظاهر عملیاتی ناموفق بود اما مطلعی بود...


ادامه مطلب ...

برنامه-هئیت ((((با عرض تقدير و تشكر از زحمات بي شائبه و خدمات ارزنده  دوستان بزرگوار آقایان حمید علوی ،حسین اختراعی ،اسماعیل فتخانی ، ابراهیم ملک لو  چه مادي و معنوي  در یاری رساندن ادامه سایت ،آرزوي موفقيت براي اين بزرگواران را از درگاه ايزد منان خواستارم.))) )            
JSN Mico is designed by JoomlaShine.com